چهل داستان در امر به معروف و نهی از منکر
چهل داستان درباره امر به معروف و نهی از منکر
اشاره
امر به معروف و نهی از منکر کلاس درس سیار است که مردم را تربیت میکند و خوب و بد را به افراد میآموزد و موجبات رشد مادی و معنوی آنان را فراهم میآورد. از چیزهای سودبخش و مفید برای دنیا و آخرت مردم اصلاح اخلاق و ترک اعمال ناپسند است و انتقادهای خیرخواهانه و بجا یکی از طرق وصول به این هدف عالی است. کسانی که حقیقت را مکتوم میدارند و از انتقاد خودداری میورزند، نه تنها با این عمل یکی از حقوق برادران خویش را پایمال میکنند بلکه اگر به تأثیر انتقاد مطمئن باشند و تذکر ندهند، مرتکب خیانت شدهاند.
پیشگفتار
عن الصادق (علیه السّلام) قال: من رأی اخاه علی امر یکرهه فلم یرده عنه و هو یقدر علیه فقد خانه. [۱]
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است: کسی که برادر خود را گرفتار عمل نامطلوبی میبیند و میتواند او را از این کار بازدارد، اگر سکوت مند و منعش ننماید درباره ی وی خیانت کرده است.
حضرت موسی بن جعفر (علیه السّلام) فرموده است:
«از واجبترین حقوق برادرت این است که او را به خیر و صلاحش متوجه کنی و هیچ چیزی را که برای امر دنیا و آخرتش مفید و نافع است، از وی پنهان نداری.»
در ارشاد القلوب (باب اول) از پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است که هیچ صدقهای در نزد خدا محبوب تر از این نیست که فردی باایمان جملهای موعظه به جمعی القا کند که خدا آن را پس از متفرق شدن آن جمع، نافع به حالشان قرار دهد و آن موعظه از عبادت یک ساله برتر است.
البته باید بدانیم که در روایات اسلامی برای انتقاد واجب، یعنی نهی از منکر، شرایطی ذکر شده است و فقهای امامیه طبق آنها فتوا دادهاند، از جمله اینکه نهی کننده در گفته یخود احتمال اثر بدهد و تذکرش بیهوده و لغو نباشد، و دیگر آنکه نهی از منکر باعث اختلال و فساد نگرددو برای او و دیگر مسلمانان ضرر جانی و عرض مالی به بار نیاورد.
خطیب بزرگوار آقای فلسفی در کتاب اخلاق( جلد اول، صفحه ی ۳۷۲) مطلبی را بیان میفرمایند که عین نوشته ی ایشان را میآوریم:
«اگر مسلمانی بداند نهی از منکر ش اثر مثبت دارد و مانع گناه میشود و گناهکار را ازعمل ناروایش بازمی دارد ولی این نهی برای او مستلزم زیان و خسارت است، وظیفه ی دینی او در چنین مورد آن است که ضرر گناه را با زبان شخصی بسنجد، در صورتی که جلوگیری از گناه مهمتر از زیان فردی باشد، باید به آن ضرر تن در دهد و مشکلات و خسارات آن را اگر چه سنگین باشد تحمل کند و صلاح دین و جامعه را بر مصلحت فردی و سود شخصی مقدم بدارد.» حاج یدالله بهتاش
شیخ محمد تقی بافقی یکی از علمای بزرگ و جلیل القدر و صاحب مقامات و کرامات و در امربه معروف و نهی از منکر بسیار سختگیر و شجاع و بی باک بود،چنانکه در یکی از حمامهای قدیم دید سرهنگی ریشش را میتراشد. نزدیک آمد و به او گفت: مگر نمی دانی که دراسلام تراشیدن ریش حرام و گناه است؟ چگونه به این گناه اقدام میکنی؟
سرهنگ از جرأت و اهانت ایشان عصبانی شد و کشیدهای به صورت شیخ زد و گفت: به توچه که من ریشم را میتراشم؟
شیخ باکمال خونسردی مانند پدری دلسوز که فرزندش را نصیحت میکند، طرف دیگر صورتش را به سمت او گرفت و فرمود: یک سیلی هم به این طرف صورتم بزن، ولی خواهش میکنم ریشت را نتراش.
سرهنگ از مشاهده ی این حلم و موعظه خیرخواهانه از عمل خود پشیمان شد و از سلمانی حمام پرسید: این آقا کیست؟
سلمانی گفت: این آقا شیخ محمد تقی بافقی است.
سرهنگ چون شیخ را شناخت بیشتر ناراحت و پشیمان شد. آمد دست آقا را ببوسد و عذرخواهی نمود وبعد به دست ایشان توبه کرد و بالاخره از نفس پاک شیخ عاقبت بخیر شد. [۲]
قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): المؤمن مرآه اخیه یمیط عنه الذی [۳] رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: مؤمن برای برادر خویش همانند آیینه است که بدیها را از او دور میسازد.
- ۰ نظر
- ۲۷ آذر ۹۸ ، ۱۱:۱۲