چهل حدیث کوتاه از المقاصد العلیّه
جمعه, ۴ خرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۵۵ ق.ظ
چهل حدیث ، المقاصد العلیّه
نگاشتن رساله های چهل حدیث یکى از سنّتهاى عالمان و محدّثان اسلامى بوده است، چرا که از پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم روایتهاى متعدّد است که در باب حفظ چهل حدیث آمده است «من حفظ على أمتی أربعین حدیثاً...»، و علّامه مجلسى علیه الرحمة - که هم خود و هم پدرش نیز چهل حدیثى نگاشته اند - باب جداگانه اى براى حفظ اربعین حدیث در بحار الأنوار ترتیب داده است و در آن روایات بسیارى را که از کتب و مجموعه هاى حدیثى متعدد گردآورده است نگاشته، و در آخر فرموده که این مضمون در بین خاصه و عامه مشهور و مستفیض است، بلکه متواتر است. از میراث کهن شیعى الأربعون حدیثاً من الأربعین عن الأربعین شیخ منتجب الدین رازى بسیار مورد عنایت بوده است و از قرون متأخر نیز اربعین شیخ بهائى.
مراد از حفظ در این حدیث مىتواند به یاد سپردن لفظ چهل حدیث یا عمل به چهل حدیث، یا تدبر در مراد این احادیث باشد. همچنین مىتواند کتابت چهل حدیث باشد که از اظهر مصادیق حفظ است. از این رو علماى سلف بر نگاشتن رسائل چهل حدیث همت گماشته اند، گاهى با شرح و بیان و گاه بى شرح، گاه با عنوان خاص - مثل لسان الصادقین و الرسالة العلیّة و الماء المعین و سلّم درجات الجنّة و لباب الأحادیث - و گاه با عنوان عام چهل حدیث، گاه با موضوع معین - مثل احادیث اخلاقى، احادیث معرفتى و اصول دین یا طب یا احادیث فضائل و مناقب و حتى یک بحث فقهى و خلافى خاص مانند مسح رجلین - و گاه با موضوعات مختلف، گاه با ترتیب حروف هجاء و گاه بى ترتیب. براى آنکه نگاهى اجمالى بر رونق چهل حدیث نویسى بیندازیم کافى است بى آنکه به دنبال عناوین خاص باشیم، فقط نگاهى به «الأربعون حدیثاً» در الذریعة شیخ آقابزرگ تهرانى و کشف الظنون بیندازیم.
از این سنت که تا امروز نیز ادامه یافته است، نمونه اى هست که علّامه امینى رضوان الله علیه، در مطاوى کتاب المقاصد العلیة آورده است. ایشان براى فوائدى که در بحثهاى خود در این کتاب آورده است احادیثى را نقل کرده و در سه موضع، اقدام به جمع چهل حدیث کرده است. ایشان این هر سه را در ضمن مطلب اول کتاب آورده است.
با توفیق الهى، ترجمه فارسى کتاب المقاصد العلیّة علّامه امینى رحمة الله علیه را به محض آماده شدن متن آن، و پیش از انتشار متن عربىِ آن، آغاز کردم، و امیدوارم به زودى آماده نشر شود. ترجمه اولین چهل حدیثى را که در ضمن این کتاب آمده است به بهانه مجلس رونمایى این کتاب تقدیم مى کنم. همه این احادیث از امیرالمؤمنین علیه السلام است و موضوع آنها، متناسب با موضوع مطلب اول، حیات قلب است و احوال و آثارى که از ایمان و عمل خیر و گناه، بر قلب عارض مى شود.
۱. عَن رَئِیسِ المُوَحِّدِینَ أمِیرِالمُؤمِنِینَ عَلِیِّ بنِ أبِی طالِبٍ عَلَیهِ السَّلامُ: «مَن سَکَنَ قَلبَهُ العِلم بِاللهِ سَکَنَهُ الغِنَى عَن خَلقِ اللهِ»۱.
از رئیس الموحدین امیرالمؤمنین على بن أبی طالب علیه السلام است:
۱. آنکه علم به خدا در قلبش جاى گرفت، بى نیازى از خلق خدا، در او جاى مى گیرد.
۲. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «مَن عَظُمَتِ الدُّنیا فِی عَینِهِ، وَ کَبُرَ مَوقِعُها فِی قَلبِه۲ آثرَهَا عَلَى اللهِ تَعالى وَ انقطعَ إلَیها وَ صارَ عَبداً لَها»۳.
۲. هر که دنیا در چشمش بزرگ نُماید، و در قلبش جایگاه بزرگى یابد، آن را به جاى خداوند بگزیند و به سوى آن منقطع خواهد شد (یعنى از غیر دنیا بُریده و فقط به دنیا خواهد پرداخت) و بنده آن خواهد شد.
۳. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «غَیرُ مُنتَفِعٍ بِالعِظاتِ قَلبٌ تَعَلّقَ بِالشَّهَواتِ»۴.
۳. قلبى که به شهوات تعلق گیرد، از پند و موعظه، منفعتى نیابد.
۴. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «فَمِنَ الإیمانِ ما یَکُونُ ثابِتاً مُستَقرّاً فِی القُلُوبِ، وَ مِنهُ ما یَکُونُ عَوارِی بَینَ القُلُوبِ وَ الصُدُورِ»۵.
۴. برخى از ایمانها در دلها ثبات و قرار یافته، و برخى دیگر، میان دلها و سینه ها ناپایدار است.
۵ . وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «قَد قَادَتکُم أزِمَّةُ الحِین وَاستُغلِقَت عَلَى قُلُوبِکُم أقفَالُ الرَّینِ»۶.
۵ . مهارهاى هلاکت، شما را مى کشد، و قفلهاى شک و گمراهى بر دلهاى شما نهاده شده است.
۶ . وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «قُلُوبُ العِبادِ الطَاهِرَةُ مَواضِعُ نَظَرِ اللهِ سُبحانَه ، فَمَن طَهُرَ قَلبُهُ نَظَرَ إلَیهِ»۷.
۶ . دلهاى پاکِ بندگان، جایگاه نظرِ خداوند سبحان است. پس هرکه دلش پاک گردد، بدو نظر کند.
۷. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «إیّاکُم وَ البِطنَة۸! فَإنَّها مَقساةٌ لِلقَلبِ»۹.
۷. از پرخورى دورى کنید که دلها را سخت گرداند.
۸ . وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «أینَ الَّذِینَ أخلَصُوا أعمالَهُم لِلَّهِ وَ طَهَّرُوا قُلُوبَهُم لِمَواضِعِ نَظَرِ اللهِ؟»۱۰.
۸ . کجایند آنان که اعمالشان را خالصانه براى خدا به جاى مى آورند و دلهاشان را براى عنایت و نظر الهى پاک مى گردانند؟
۹. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «أفضَلُ القُلُوبِ قَلبٌ حُشِیَ بِالفَهمِ»۱۱.
۹. برترین دلها، آن است که از فهم پر شده باشد.
۱۰. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «أصلُ صَلاحِ القَلبِ اِشتِغالُهُ بِذِکرِ اللهِ تَعالى»۱۲.
۱۰. ریشه درستىِ دل، آنست که با یاد خدا سرگرم شود.
۱۱. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «أصلُ قُوَّةِ القَلبِ التَّوَکُّلُ عَلَى اللهِ»۱۳.
۱۱. ریشه قوت قلب، توکل بر خداست.
۱۲. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «فِی الذِّکرِ حَیاةُ القُلُوبِ»۱۴.
۱۲. یاد خدا، موجب زنده بودن دلهاست.
۱۳. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «مَن کَثُرَ ضِحکُهُ ماتَ قَلبُهُ»۱۵.
۱۳. هر که خنده اش بسیار گردد، دلش مى میرد.
۱۴. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «حَرامٌ عَلى کُلِّ قَلبٍ مُتَوَلّهٍ بِالدُّنیا أن تَسکُنَهُ التَّقوى»۱۶.
۱۴. دلى که شیفته دنیا باشد، تقوى در او جاى نگیرد.
۱۵. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «حُبُّ الدُّنیا یُفسِد العَقلَ وَ یُصِمُّ القَلبَ عَن سَماعِ الحِکمَة»۱۷.
۱۵. دنیا دوستى، عقل را فاسد گرداند و دل را بر شنیدن حکمت کر کند.
۱۶. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «حُزنُ القَلبِ یُمَحِّصُ الذُّنُوبَ»۱۸.
۱۶. اندوه دل، گناهان را از هم مى پاشد.
۱۷. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «عَلَیکَ بِذِکرِ اللهِ فَإنَّهُ نُورُ القُلُوبِ»۱۹.
۱۷. بر تو باد یادِ خداوند، که نور دلهاست.
۱۸. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «خَیرُ الدُّعاءِ ما صَدَرَ عَن صَدرٍ تَقِیٍّ وَ قَلبٍ نَقِیٍّ»۲۰.
۱۸. بهترین دعا، آن است که از سینه پرهیزگار و دلِ پاک برآید.
۱۹. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «اِحذَرُوا أهلَ النِّفاقِ! فَإنَّهُمُ الضّالُّونَ المُضِلُّونَ وَ الزالُّونَ المُزِلُّونَ، قُلُوبُهُم رَدیّةٌ وَ صِفَاتُهُم نَقِیّةٌ»۲۱.
۱۹. از منافقان بپرهیزید، که گمراهانند و گمراه کننده، لغزشگرانند و لغزاننده، دلهاشان ناپاک است و [در ظاهر] صفاتشان پاکیزه.
۲۰. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «أحیِ قَلبَکَ بِالمَوعِظَةِ وَ أمِتْهُ بِالزَّهادَةِ»۲۲.
۲۰. دلت را به موعظه زنده دار و [هوس هاى آن را] به زهد و دورى از دنیا، بمیران.
۲۱. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «إنّ الزَّاهِدِینَ فِی الدُّنیا لَتَبکِی قُلُوبُهُم وَ إنْ ضَحِکُوا»۲۳.
۲۱. زاهدان در دنیا، اگرچه بخندند، دلهاشان گریان است.
۲۲. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «إنَّ النّاظِرَ بِالقَلبِ العامِلَ بِالنَّظَرِ یَکُونُ مُبتَدأُ عَمَلِهِ أن یَنظُرَ عَمَلَهُ عَلَیهِ أم لَهُ»۲۴.
۲۲. آن که به دیده دل بنگرد و با بینش به عمل بپردازد، در آغازِ هر کار مىاندیشد که به نفع اوست یا به ضررش.
۲۳. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «إذا مُلِئَ البَطنُ مِنَ المُباحِ عَمِیَ القَلبُ عَنِ الصَّلاحِ»۲۵.
۲۳. اگر شکم از مباح پر گردد، دل از دیدار خیر و صلاح کور شود.
۲۴. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «ثَمَرَةُ الذِّکرِ اِستِنارَةُ القُلُوبِ»۲۶.
۲۴. نتیجه یاد خدا، روشنى دلهاست.
۲۵. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «دَوامُ الذِّکرِ یُنِیرُ القَلبَ وَ الفِکرَ»۲۷.
۲۵. استمرار یاد خدا، دل و فکر را نورانى کند.
۲۶. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «ذِکرُ اللهِ جِلاءُ الصُدُورِ وَ طُمَأنِینَةُ القُلُوبِ»۲۸.
۲۶. یاد خداوند مایه جلا دادن سینه ها و آرامش دلهاست.
۲۷. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «ذَلِّلْ قَلبَکَ بِالیَقِینِ! وَ قَرِّرْهُ بِالفَناء! وَ بَصِّرْهُ بِفَجائِعِ الدُّنیا»۲۹.
۲۷. دلت را به یقین خوار دار، و به فنا و نیستى خاطرنشان کن، و بر گرفتاریهاى دنیا بینا کن.
۲۸. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «زِینَةُ القُلُوبِ إخلاصُ الإیمانِ»۳۰.
۲۸. زیور دلها، اخلاص در ایمان است.
۲۹. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «صَومُ القَلبِ خَیرٌ مِن صِیامِ اللِسانِ»۳۱.
۲۹. روزه دل، بهتر از روزه زبان است.
۳۰. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «طُوبَى لِلمُنکَسِرَةِ قُلُوبُهُم مِن أجلِ اللهِ»۳۲.
۳۰. خوشا آنان که از براى خدا دلشکسته اند.
۳۱. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «طُوبَى لِمَن أشعَرَ التَّقوَى قَلبَهُ»۳۳.
۳۱. خوشا آن که دلش را به لباس تقوى بپوشاند.
۳۲. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «طَهِّرُوا قُلُوبَکُم مِن دَرَنِ السَیِّئاتِ تُضاعَفُ لَکُمُ الحَسَناتُ»۳۴.
۳۲. دلهاتان را از چرک گناه پاک کنید تا حسنات شما دوچندان شود.
۳۳. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «مَن غَلَبَت عَلَیهِ الغَفلَةُ ماتَ قَلبُهُ»۳۵.
۳۳. آنکه غفلت بر او غلبه یابد، دلش مى میرد.
۳۴. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «مَن أشعَرَ قَلبَهُ التَّقوَى فَازَ عَمَلُهُ»۳۶.
۳۴. آنکه بر دلش لباس تقوى بپوشاند، در کار خود پیروزى یابد.
۳۵. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «مَن نَسِیَ اللَّهَ سُبحانَه أنساهُ اللَّهُ نَفسَهُ وَ أعمَى قَلبَه! مَن ذَکَرَ اللهَ سُبحانَه أحیا قَلبَهُ وَ نَوّرَ عَقلَهُ وَ لُبَّهُ»۳۷.
۳۵. آنکه خداوند سبحان را فراموش کند، خداوند خودش را از یاد او ببرد، و دلش را کور گرداند. آنکه خداوند را یاد کند، خدا دلش را زنده مىگرداند و عقل و خردش را نورانى مىکند.
۳۶. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «ما أعظَمَ سَعادَةُ مَن بُوشِرَ قَلبُهُ بِبَردِ الیَقِینِ»۳۸.
۳۶. چه سعادت بزرگى دارد آنکه دلش با خوشى و خنکى یقین قرین گشته.
۳۷. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «لا خَیرَ فِی قَلبٍ لا یَخشَع وَ عَینٍ لا تدمَع وَ عَمَلٍ لا یَنفَع»۳۹.
۳۷. خیرى نیست در دلى که فروتنى نکند، و چشمى که اشکریزان نگردد و عملى که سودى نرساند.
۳۸. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «العِلمُ حَیاةُ القُلُوبِ وَ نُورُ الأبصارِ مِنَ العَمى»۴۰.
۳۸. دانش، حیات دلها و مایه روشنى دیدگان از کورى است.
۳۹. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «لا وَجَعَ أوْجَعُ لِلقُلُوبِ مِنَ الذُّنُوبِ»۴۱.
۳۹. دردى براى دلها، دردناکتر از گناهان نیست.
۴۰. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «المَواعِظُ حَیاةُ القُلُوبِ»۴۲.
۴۰. پندها حیات دلهایند.
مراد از حفظ در این حدیث مىتواند به یاد سپردن لفظ چهل حدیث یا عمل به چهل حدیث، یا تدبر در مراد این احادیث باشد. همچنین مىتواند کتابت چهل حدیث باشد که از اظهر مصادیق حفظ است. از این رو علماى سلف بر نگاشتن رسائل چهل حدیث همت گماشته اند، گاهى با شرح و بیان و گاه بى شرح، گاه با عنوان خاص - مثل لسان الصادقین و الرسالة العلیّة و الماء المعین و سلّم درجات الجنّة و لباب الأحادیث - و گاه با عنوان عام چهل حدیث، گاه با موضوع معین - مثل احادیث اخلاقى، احادیث معرفتى و اصول دین یا طب یا احادیث فضائل و مناقب و حتى یک بحث فقهى و خلافى خاص مانند مسح رجلین - و گاه با موضوعات مختلف، گاه با ترتیب حروف هجاء و گاه بى ترتیب. براى آنکه نگاهى اجمالى بر رونق چهل حدیث نویسى بیندازیم کافى است بى آنکه به دنبال عناوین خاص باشیم، فقط نگاهى به «الأربعون حدیثاً» در الذریعة شیخ آقابزرگ تهرانى و کشف الظنون بیندازیم.
از این سنت که تا امروز نیز ادامه یافته است، نمونه اى هست که علّامه امینى رضوان الله علیه، در مطاوى کتاب المقاصد العلیة آورده است. ایشان براى فوائدى که در بحثهاى خود در این کتاب آورده است احادیثى را نقل کرده و در سه موضع، اقدام به جمع چهل حدیث کرده است. ایشان این هر سه را در ضمن مطلب اول کتاب آورده است.
با توفیق الهى، ترجمه فارسى کتاب المقاصد العلیّة علّامه امینى رحمة الله علیه را به محض آماده شدن متن آن، و پیش از انتشار متن عربىِ آن، آغاز کردم، و امیدوارم به زودى آماده نشر شود. ترجمه اولین چهل حدیثى را که در ضمن این کتاب آمده است به بهانه مجلس رونمایى این کتاب تقدیم مى کنم. همه این احادیث از امیرالمؤمنین علیه السلام است و موضوع آنها، متناسب با موضوع مطلب اول، حیات قلب است و احوال و آثارى که از ایمان و عمل خیر و گناه، بر قلب عارض مى شود.
***
۱. عَن رَئِیسِ المُوَحِّدِینَ أمِیرِالمُؤمِنِینَ عَلِیِّ بنِ أبِی طالِبٍ عَلَیهِ السَّلامُ: «مَن سَکَنَ قَلبَهُ العِلم بِاللهِ سَکَنَهُ الغِنَى عَن خَلقِ اللهِ»۱.
از رئیس الموحدین امیرالمؤمنین على بن أبی طالب علیه السلام است:
۱. آنکه علم به خدا در قلبش جاى گرفت، بى نیازى از خلق خدا، در او جاى مى گیرد.
۲. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «مَن عَظُمَتِ الدُّنیا فِی عَینِهِ، وَ کَبُرَ مَوقِعُها فِی قَلبِه۲ آثرَهَا عَلَى اللهِ تَعالى وَ انقطعَ إلَیها وَ صارَ عَبداً لَها»۳.
۲. هر که دنیا در چشمش بزرگ نُماید، و در قلبش جایگاه بزرگى یابد، آن را به جاى خداوند بگزیند و به سوى آن منقطع خواهد شد (یعنى از غیر دنیا بُریده و فقط به دنیا خواهد پرداخت) و بنده آن خواهد شد.
۳. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «غَیرُ مُنتَفِعٍ بِالعِظاتِ قَلبٌ تَعَلّقَ بِالشَّهَواتِ»۴.
۳. قلبى که به شهوات تعلق گیرد، از پند و موعظه، منفعتى نیابد.
۴. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «فَمِنَ الإیمانِ ما یَکُونُ ثابِتاً مُستَقرّاً فِی القُلُوبِ، وَ مِنهُ ما یَکُونُ عَوارِی بَینَ القُلُوبِ وَ الصُدُورِ»۵.
۴. برخى از ایمانها در دلها ثبات و قرار یافته، و برخى دیگر، میان دلها و سینه ها ناپایدار است.
۵ . وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «قَد قَادَتکُم أزِمَّةُ الحِین وَاستُغلِقَت عَلَى قُلُوبِکُم أقفَالُ الرَّینِ»۶.
۵ . مهارهاى هلاکت، شما را مى کشد، و قفلهاى شک و گمراهى بر دلهاى شما نهاده شده است.
۶ . وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «قُلُوبُ العِبادِ الطَاهِرَةُ مَواضِعُ نَظَرِ اللهِ سُبحانَه ، فَمَن طَهُرَ قَلبُهُ نَظَرَ إلَیهِ»۷.
۶ . دلهاى پاکِ بندگان، جایگاه نظرِ خداوند سبحان است. پس هرکه دلش پاک گردد، بدو نظر کند.
۷. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «إیّاکُم وَ البِطنَة۸! فَإنَّها مَقساةٌ لِلقَلبِ»۹.
۷. از پرخورى دورى کنید که دلها را سخت گرداند.
۸ . وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «أینَ الَّذِینَ أخلَصُوا أعمالَهُم لِلَّهِ وَ طَهَّرُوا قُلُوبَهُم لِمَواضِعِ نَظَرِ اللهِ؟»۱۰.
۸ . کجایند آنان که اعمالشان را خالصانه براى خدا به جاى مى آورند و دلهاشان را براى عنایت و نظر الهى پاک مى گردانند؟
۹. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «أفضَلُ القُلُوبِ قَلبٌ حُشِیَ بِالفَهمِ»۱۱.
۹. برترین دلها، آن است که از فهم پر شده باشد.
۱۰. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «أصلُ صَلاحِ القَلبِ اِشتِغالُهُ بِذِکرِ اللهِ تَعالى»۱۲.
۱۰. ریشه درستىِ دل، آنست که با یاد خدا سرگرم شود.
۱۱. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «أصلُ قُوَّةِ القَلبِ التَّوَکُّلُ عَلَى اللهِ»۱۳.
۱۱. ریشه قوت قلب، توکل بر خداست.
۱۲. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «فِی الذِّکرِ حَیاةُ القُلُوبِ»۱۴.
۱۲. یاد خدا، موجب زنده بودن دلهاست.
۱۳. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «مَن کَثُرَ ضِحکُهُ ماتَ قَلبُهُ»۱۵.
۱۳. هر که خنده اش بسیار گردد، دلش مى میرد.
۱۴. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «حَرامٌ عَلى کُلِّ قَلبٍ مُتَوَلّهٍ بِالدُّنیا أن تَسکُنَهُ التَّقوى»۱۶.
۱۴. دلى که شیفته دنیا باشد، تقوى در او جاى نگیرد.
۱۵. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «حُبُّ الدُّنیا یُفسِد العَقلَ وَ یُصِمُّ القَلبَ عَن سَماعِ الحِکمَة»۱۷.
۱۵. دنیا دوستى، عقل را فاسد گرداند و دل را بر شنیدن حکمت کر کند.
۱۶. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «حُزنُ القَلبِ یُمَحِّصُ الذُّنُوبَ»۱۸.
۱۶. اندوه دل، گناهان را از هم مى پاشد.
۱۷. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «عَلَیکَ بِذِکرِ اللهِ فَإنَّهُ نُورُ القُلُوبِ»۱۹.
۱۷. بر تو باد یادِ خداوند، که نور دلهاست.
۱۸. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «خَیرُ الدُّعاءِ ما صَدَرَ عَن صَدرٍ تَقِیٍّ وَ قَلبٍ نَقِیٍّ»۲۰.
۱۸. بهترین دعا، آن است که از سینه پرهیزگار و دلِ پاک برآید.
۱۹. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «اِحذَرُوا أهلَ النِّفاقِ! فَإنَّهُمُ الضّالُّونَ المُضِلُّونَ وَ الزالُّونَ المُزِلُّونَ، قُلُوبُهُم رَدیّةٌ وَ صِفَاتُهُم نَقِیّةٌ»۲۱.
۱۹. از منافقان بپرهیزید، که گمراهانند و گمراه کننده، لغزشگرانند و لغزاننده، دلهاشان ناپاک است و [در ظاهر] صفاتشان پاکیزه.
۲۰. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «أحیِ قَلبَکَ بِالمَوعِظَةِ وَ أمِتْهُ بِالزَّهادَةِ»۲۲.
۲۰. دلت را به موعظه زنده دار و [هوس هاى آن را] به زهد و دورى از دنیا، بمیران.
۲۱. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «إنّ الزَّاهِدِینَ فِی الدُّنیا لَتَبکِی قُلُوبُهُم وَ إنْ ضَحِکُوا»۲۳.
۲۱. زاهدان در دنیا، اگرچه بخندند، دلهاشان گریان است.
۲۲. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «إنَّ النّاظِرَ بِالقَلبِ العامِلَ بِالنَّظَرِ یَکُونُ مُبتَدأُ عَمَلِهِ أن یَنظُرَ عَمَلَهُ عَلَیهِ أم لَهُ»۲۴.
۲۲. آن که به دیده دل بنگرد و با بینش به عمل بپردازد، در آغازِ هر کار مىاندیشد که به نفع اوست یا به ضررش.
۲۳. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «إذا مُلِئَ البَطنُ مِنَ المُباحِ عَمِیَ القَلبُ عَنِ الصَّلاحِ»۲۵.
۲۳. اگر شکم از مباح پر گردد، دل از دیدار خیر و صلاح کور شود.
۲۴. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «ثَمَرَةُ الذِّکرِ اِستِنارَةُ القُلُوبِ»۲۶.
۲۴. نتیجه یاد خدا، روشنى دلهاست.
۲۵. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «دَوامُ الذِّکرِ یُنِیرُ القَلبَ وَ الفِکرَ»۲۷.
۲۵. استمرار یاد خدا، دل و فکر را نورانى کند.
۲۶. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «ذِکرُ اللهِ جِلاءُ الصُدُورِ وَ طُمَأنِینَةُ القُلُوبِ»۲۸.
۲۶. یاد خداوند مایه جلا دادن سینه ها و آرامش دلهاست.
۲۷. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «ذَلِّلْ قَلبَکَ بِالیَقِینِ! وَ قَرِّرْهُ بِالفَناء! وَ بَصِّرْهُ بِفَجائِعِ الدُّنیا»۲۹.
۲۷. دلت را به یقین خوار دار، و به فنا و نیستى خاطرنشان کن، و بر گرفتاریهاى دنیا بینا کن.
۲۸. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «زِینَةُ القُلُوبِ إخلاصُ الإیمانِ»۳۰.
۲۸. زیور دلها، اخلاص در ایمان است.
۲۹. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «صَومُ القَلبِ خَیرٌ مِن صِیامِ اللِسانِ»۳۱.
۲۹. روزه دل، بهتر از روزه زبان است.
۳۰. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «طُوبَى لِلمُنکَسِرَةِ قُلُوبُهُم مِن أجلِ اللهِ»۳۲.
۳۰. خوشا آنان که از براى خدا دلشکسته اند.
۳۱. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «طُوبَى لِمَن أشعَرَ التَّقوَى قَلبَهُ»۳۳.
۳۱. خوشا آن که دلش را به لباس تقوى بپوشاند.
۳۲. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «طَهِّرُوا قُلُوبَکُم مِن دَرَنِ السَیِّئاتِ تُضاعَفُ لَکُمُ الحَسَناتُ»۳۴.
۳۲. دلهاتان را از چرک گناه پاک کنید تا حسنات شما دوچندان شود.
۳۳. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «مَن غَلَبَت عَلَیهِ الغَفلَةُ ماتَ قَلبُهُ»۳۵.
۳۳. آنکه غفلت بر او غلبه یابد، دلش مى میرد.
۳۴. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «مَن أشعَرَ قَلبَهُ التَّقوَى فَازَ عَمَلُهُ»۳۶.
۳۴. آنکه بر دلش لباس تقوى بپوشاند، در کار خود پیروزى یابد.
۳۵. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «مَن نَسِیَ اللَّهَ سُبحانَه أنساهُ اللَّهُ نَفسَهُ وَ أعمَى قَلبَه! مَن ذَکَرَ اللهَ سُبحانَه أحیا قَلبَهُ وَ نَوّرَ عَقلَهُ وَ لُبَّهُ»۳۷.
۳۵. آنکه خداوند سبحان را فراموش کند، خداوند خودش را از یاد او ببرد، و دلش را کور گرداند. آنکه خداوند را یاد کند، خدا دلش را زنده مىگرداند و عقل و خردش را نورانى مىکند.
۳۶. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «ما أعظَمَ سَعادَةُ مَن بُوشِرَ قَلبُهُ بِبَردِ الیَقِینِ»۳۸.
۳۶. چه سعادت بزرگى دارد آنکه دلش با خوشى و خنکى یقین قرین گشته.
۳۷. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «لا خَیرَ فِی قَلبٍ لا یَخشَع وَ عَینٍ لا تدمَع وَ عَمَلٍ لا یَنفَع»۳۹.
۳۷. خیرى نیست در دلى که فروتنى نکند، و چشمى که اشکریزان نگردد و عملى که سودى نرساند.
۳۸. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «العِلمُ حَیاةُ القُلُوبِ وَ نُورُ الأبصارِ مِنَ العَمى»۴۰.
۳۸. دانش، حیات دلها و مایه روشنى دیدگان از کورى است.
۳۹. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «لا وَجَعَ أوْجَعُ لِلقُلُوبِ مِنَ الذُّنُوبِ»۴۱.
۳۹. دردى براى دلها، دردناکتر از گناهان نیست.
۴۰. وَ عَنهُ عَلَیهِ السَّلامُ: «المَواعِظُ حَیاةُ القُلُوبِ»۴۲.
۴۰. پندها حیات دلهایند.
چهل حدیث از امیرالمؤمنین، برگرفته از المقاصد العلیة علامه امینی ره
ترجمه بشری طباطبائی یزدی
۱. عیون الحکم والمواعظ: ۴۶۳، غرر الحکم: ۱۲۸۸.
۲. در شرح ابن ابى الحدید و ابن میثم «من قلبه» آمده است که گویا اصح است.
۳. نهج البلاغه: خطبه ۱۶۰، کنز العمال: ۳/۷۱۹ ش ۸۵۶۳ .
۴. غرر الحکم: ۸۴۱: «متعلقٌ بالشهوات»، عیون الحکم والمواعظ: ۳۴۷.
۵. نهج البلاغه: خطبه ۱۸۹، عیون الحکم والمواعظ: ۳۶۰. ملا صلاح مازندرانى در شرح اصول کافى: ۸ / ۱۰۵ در شرح این حدیث گوید: «ایمان را به دو نوع تقسیم کرده است، نوع اول آن است که ایمان به حد کمال برسد، و نوع دوم آنکه به حد کمال نرسیده باشد. از لفظ «عوارى» استفاده نموده است، چون این ایمان همانند عاریتى ناپایدار است. و اینکه به کنایه فرموده است که بین سینحهها و دلها است، مراد آن است که این ایمان قرار نیافته و در جوهر نفس پایدار نگشته است». ابن أبى الحدید نیز در شرح این کلمات آورده است: «ایمان، یا به برهان، ثابت و پایدار است، که همان ایمان حقیقى است، و گاهى ناپایدار است و برخاسته از دلیل جدلى است، همچون بسیارى از آنان که در براهین علوم عقلى تحقیق نکردهاند، این هما0..ن است که امام علیه السلام از آن به عاریتى در دل تعبیر کرده است، زیرا که هرچند جاى این ایمان نیز در دل است که محل حقیقى ایمان است. اما چون ناپایدار است همچون عاریتى است که در خانه نمىپاید. و یا آنکه ایمان ناشى از تقلید و حسن ظنى بر عقیده پیشینیان است، که امام علیه السلام فرموده است عاریتى است بین سینه و دل، و محل آن را قلب قرار نداده است...» شرح نهج البلاغة: ۱۳/۱۰۱.
۶. نهج البلاغه: خطبه ۲۳۷: «والناس... قد قادتهم أزمة الحین واستغلقت على أفئدتهم». شرح نهج البلاغة ابن ابى الحدید: ۱۳/ ۱۱۵، عیون الحکم: ۳۶۸، غرر الحکم: ش ۶۶۸۹.
۷. عیون الحکم: ۳۷۲، غرر الحکم: ۹۰۶.
۸. البِطنة به کسر باء: آن است که شکم از طعام چنان پر شود که جاى نفس تنگ آید.
۹. غرر الحکم: ۸۱۷۲، و امیرالمؤمنین علیه السلام در جاى دیگرى فرموده است: «البطنة تمنع الفطنة» پرخورى تیزهوشى را از میان مىبرد، غررالحکم: ۸۱۵۱.
۱۰. عیون الحکم: ۱۲۹، تمام نهج البلاغة: ۸۸، ترجمه غرر الحکم از مرحوم شیخ محمد على انصارى: ۱۷۲/۱.
۱۱. غرر الحکم: ۳۰۷۸.
۱۲. عیون الحکم: ۱۲۰، غرر الحکم: ۳۶۰۸.
۱۳. عیون الحکم: ۱۲۹، غرر الحکم: ۳۸۷۹.
۱۴. غرر الحکم: ۳۶۴۳.
۱۵. عیون الحکم: ۴۳۰، غرر الحکم: ۴۴۷۳.
۱۶. غرر الحکم: ۲۵۲۱.
۱۷. مستدرک الوسائل: ۱۲/۴۱، غرر الحکم: ۸۵۷، عیون الحکم: ۲۳۱.
۱۸. عیون الحکم: ۲۳۳. غرر الحکم: ۹۰۲.
۱۹. عیون الحکم ۳۳۵، غرر الحکم: ۳۶۴۲.
۲۰. تنبیه الخواطر: ۲/۱۵۴، بحار الأنوار: ۹۰/۳۴۱. مرحوم کلینى این حدیث را آن گونه که در بهج الصباغة: ۷/۳۴، آمده است از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت فرموده.
۲۱. عیون الحکم: ۱۰۵، غرر الحکم: ۱۰۴۹۴: «قلوبهم دویة وصحافهم نقیة»، این حدیث در ضمن یکى از خطب نهج البلاغه نیز آمده است. ابن أبی الحدید: ۱۰/۱۶۳، شرح نهج البلاغه ابن میثم: ۳/ ۴۲۵، حدائق الحقائق: ۲/۱۳۷.
۲۲. نهج البلاغة: ۳۹۲ فی وصیّته لابنه الحسن علیه السلام (نامهها، شماره ۳۱)، عیون الحکم: ۸۵.
۲۳. عیون الحکم: ۱۵۲.
۲۴. عیون الحکم: ۱۵۵، نهج البلاغة: خطبه ۱۵۴.
۲۵. غرر الحکم: ۸۱۵۴.
۲۶. غرر الحکم: ۳۶۳۷.
۲۷. غرر الحکم: ۳۶۵۶.
۲۸. عیون الحکم: ۲۵۶، غرر الحکم: ۳۶۳۹.
۲۹. عیون الحکم: ۲۵۶، غرر الحکم: ۹۰۳.
۳۰. عیون الحکم: ۲۷۶، غرر الحکم: ۱۳۴۲.
۳۱. عیون الحکم: ۳۰۵، غررالحکم: ۳۳۶۳.
۳۲. عیون الحکم: ۳۱۳، غررالحکم: ۳۷۱۵.
۳۳. عیون الحکم: ۳۱۴، غرر الحکم: ۵۸۶۴. در حدیثى امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است: «طوبى لمن جعل بصره فی قلبه ولم یجعل قلبه فی عینه» خوشا آنکه دیده در دل دارد، نه دل در دیده. تحف العقول: ۳۰۵. (و در برخى نسخ: وبصره فی نظر عینه). «طوبى» نام درختى است در بهشت. اصل آن «الطیب» بوده، حرف یاء آن به خاطر ضمه پیش از آن، قلب به واو شده. شرح أصول الکافی ملا صالح مازندرانى: ۱۰/۳۱۱، لسان العرب: ۱/۵۶۴.
۳۴. عیون الحکم: ۳۱۸، غرر الحکم: ۹۰۵.
۳۵. عیون الحکم: ۴۴۸، غرر الحکم: ۵۷۶۵ .
۳۶. عیون الحکم: ۴۵۹، غرر الحکم: ۵۹۳۲.
۳۷. غرر الحکم: ۳۶۶۶ و ۳۶۴۵.
۳۸. غررالحکم: ۷۱۵، عیون الحکم: ۳۱۵.
۳۹. عیون الحکم: ۵۳۴ ، غرر الحکم: ۳۷۲۱: «و علم لا ینفع».
۴۰. تحف العقول: ۲۸، بحار الأنوار: ۱/۱۶۶ از أمالی شیخ صدوق.
۴۱. غرر الحکم: رقم ۳۲۱، بحار الأنوار: ۷۳/۳۴۲.
۴۲. عیون الحکم: ص ۶۲ و ۱۷، غرر الحکم: ۴۵۲۳.