قیامت در نهج البلاغه (دو چهل سخن)
قیامت در نهج البلاغه (دو چهل حدیث)
1. حال طالب دنیا و آخرت
من طلب الدنیا طلبه الموت حتى یخرجه عنها، و من طلب الاخرة طلبته الدنیا حتى یستوفى رزقه منها.
هر که به دنبال دنیا رود، مرگ به دنبالش باشد تا او را از دنیا بیرون برد و هر که دنبال آخرت رود، دنیا به دنبالش باشد تا همه روزى او را به وى بپردازد.1
2. جویایى پاداش آخرت
عزم الله لنا على الذب عن حوزته، و الرمى من وراء حرمته... مؤمننا یبغى بذلک الاجر، و کافرنا یحامى عن الاصل.
خداوند خواست تا ما پاسدار شریعتش باشیم و نگهدار حرمتش. مؤمن ما از این کار در پى پاداش بود و کافر ما از تبار خویش حمایت مى کرد.2
3. مشتاق آخرت
طوبى للزاهدین فى الدنیا، الراغبین فى الاخرة.
خوشا به حال پرهیزگاران در دنیا و مشتاقان در آخرت.3
4. عظمت آخرت
ما المغرور الذى ظفر من الدنیا بأعلى همته کالاخر الذى ظفر من الاخرة بأدنى سهمته.
فریفته اى که از دنیا به بالاترین مقصود خود رسیده چونان کسى نیست که از آخرت به کم ترین نصیب دست بافته باشد.4
5. هراس از صراط
اعملوا! أن مجازکم على الصراط و مزالق دحضه، و أهاویل زَلَلِهِ، و تارات أهواله.
بدانید که گذر شما از صراط است و گام هایتان بر آن لرزان است و دچار ترس و هراس خواهید شد.5
6. عظمت دنیاى دیگر
کل شىء من الدنیا سماعه أعظم من عیانه. و کل شىء من الاخره عیانه أعظم من سماعه. فلیَکفِکم من العیان السماع، و من الغیب الخبر.
هر چیز دنیا، شنیدن آن بزرگ تر از دیدن آن است، و هر چیز آخرت، دیدن آن بزرگ تر از شنیدن آن است. پس به جاى دیدن آخرت و مشاهده آنچه که از دیدگان شما پنهان و در پس پرده غیب است، به همان شنیدن و خبر یافتن (توسط پیامبران) اکتفا کنید.6
7. آه از کمى توشه !
آه مِن قلّة الزاد، و طول الطریق، و بُعد السفر، و عظیم المَورد.
آه و افسوس از کمى توشه و درازى راه و دورى سفر و عظمت محل ورود (یعنى قیامت و حساب).7
8. کمک به فقرا برای فردا !
اذا وجدتَ من أهل الفاقة من یحمل لک زادک الى یوم القیامة، فیوافیک به غداً حیث تحتاج الیه فاغتنمه و حَمّلهُ إیّاه.
امام على علیه السلام در ضمن وصایایش به امام حسن علیه السلام فرمودند: هر گاه از نیازمندان کسى را یافتى که با خود توشه تو را به روز قیامت برد و فردا که به آن توشه نیازدارى آن را به تو رساند، وجود او را غنیمت شمار و آن بار توشه را بر دوش او نه.8
9. آخرت و تلاش
قال علیه السلام لرجل سأله أن یعظه: لا تکن ممّن یَرجو الاخرة بغیر العمل.
امام علیه السلام در پاسخ کسى که تقاضاى موعظه کرد فرمود: از آنانى مباش که بدون کار و تلاش، امید آخرت نیک دارند.9
10. مغتنم شمار!
اغتنم من استقرضک فى حال غناک لیجعل قضاءه لک فى یوم عُسرتک.
وجود کسى را که در روزگار توانگرى ات از تو وام خواهد، غنیمت شمار تا در روز سختى و تنگدستى ات (روز قیامت) آن وام را به تو پس دهد.10
11. شادمانى و اندوه براى آخرت
فان المرء قد یسُره درک ما لم یکن لیفوته، و یسوءه فوت ما لم یکن لیدرکه، فلیکن سرورک بما نلتَ من آخرتک، و لیکن أسفک على ما فاتک منها.
گاه انسان از دست یافتن به چیزى که باید به دستش برسد، شاد مى شود و ناراحتش مى سازد از دست دادن چیزى که نباید به آن دست یابد، پس باید شادمانى تو از چیزى باشد که در راه آخرتت است که آن را به دست آورده اى و تأسف و اندوهت بر چیزى باشد که مربوط به آخرتت هست و از دست داده اى.11
12. شادمانى و تأسف براى...
لیکن سرورک بما قدّمت، و أسف على ما خلّفت، و همّک فیما بعد الموت.
شادمانى تو باید براى چیزى باشد که پیش از مرگ فرستاده اى، و تأسف تو براى چیزى که به جاى مى گذارى و همتت براى آنچه که بعد از مرگت مى گذارى.12
13. بر شما باد توشه بردن
علیکم بالجد و الاجتهاد، و التأهب و الاستعداد، و التزوّد فى منزل الزاد.
ملتزم شوید به کوشش و تلاش و آمادگى و مهیا شدن و توشه گیرى در منزل توشه و ذخیره سازى.13
14. مأموریت انسان در دنیا
فتزوّدوا فى أیام الفناء لایام البقاء. قد دُللتم على الزاد، و أمرتم بالظعن.
در این روزگاران که رو به زوال مى رود، براى روزهاى ابدیت توشه بگیرید، شما انسان ها به ذخیره سازى توشه و به کوچ از این دیار فانى مأمور هستید.14
15. کشت دنیا و آخرت
أن المال و البنین حرث الدنیا، و العمل الصالح حرث الاخرة.
ثروت و فرزندان، کشته هاى این جهان اند، و عمل صالح، کشت آخرت است.15
16. وسیله اى براى آخرت
بالدنیا تُحرَز الآخرة.
آخرت با دنیا به دست مى آید.16
17. آخرت سراى باقى
أیها الناس! انما الدنیا دار مَجاز، و الاخرة دار قرار، فخُدوا من ممرّکم لمقرّکم، و لا تهتکوا أستارکم عند من یعلم أسرارکم.
اى مردم! دنیا سراى گذر است و آخرت خانه قرار و ابدى. پس از گذرگاه خویش براى سر منزل ابدى، توشه بگیرد و پرده خویش را پیش کسى که به اسرارتان آگاه است، ندرید.17
18. بهشت و عمل شایسته
اعملوا للجنة عملها فان الدنیا لم تخلق لکم دار مُقام، بل خلقت لکم مجازا لتزوّدوا منها الاعمال الى دار القرار.
براى رسیدن به بهشت عمل شایسته آن را انجام دهید؛ زیرا دنیا براى سکونت دائمى شما خلق نشده، بلکه آن را در گذرگاه شما ساخته اند تا اعمال صالحى را به عنوان زاد و توشه براى سراى دائمى فراهم سازید.18
19. اصلاح دنیا و آخرت
من أصلح ما بینه و بین الله أصلح الله ما بینه و بین الناس، و من أصلح أمر آخرته أصلح الله له أمر دنیاه.
کسى که میان خود و خدا را اصلاح کند، خداوند میان او و مردم را اصلاح خواهد کرد و آن که کار آخرتش را اصلاح نماید، خداوند دنیایش را اصلاح خواهد کرد.19
20. آخرت شیرین
مرارة الدنیا حلاوة الاخرة، و حلاوة الدنیا مرارة الاخرة.
سختى و تلخی دنیا، شیرینى آخرت است و شیرینى دنیا، تلخى و عذاب آخرت است.20
21. احوال نادان و دانا در دنیا
انما الدنیا منتهى بصر الاعمى، لا یبصر مما وراءها شیئا، و البصیر ینفذها بصره، و یعلم أن الدار وراءها. فالبصیر منها شاخص... و الاعمى لها متزوّد.
بدانید که دنیا از نظر کوردلان آخرین مرز آفرینش است که فراسوى آن چیزى نمى بینند و اما شخص بینا دیدگانش را به درستى در دنیا باز مى کند و آن را مى بیند و مى داند که در پس این سرا چه جهان دیگرى است. پس شخص بینا و آگاه از آن دورى مى جوید و شخص نابینا به سوى آن مى آید و همه توجهش به سوى آن است شخص بینا از آن توشه بر مى دارد و شخص نابینا براى آن توشه فراهم مى کند.21
22. غنیمت شمردن دنیا
رحم الله امراء... اغتنم المهل، و بادر الاجل، و تزوّد من العمل.
خدا رحمت کند کسى را که مهلتى که در دنیا بود غنیمت شمارد. بر مرگ پیش دستى کرد و از عمل صالح توشه اى براى آخرت فراهم نمود. (پیش از آن که از دنیا برود، با انجام اعمال نیک، توشه آخرت را آماده ساخت).22
23. توشه نجات بخش
فتزودّوا فى الدنیا من الدنیا ما تحرزون به أنفسکم غداً.
از دنیا توشه اى بگیرید که فردا خود را به وسیله آن (از هلاکت ابدى) نگاه دارید.23
24. طالب آخرت
من طلب الاخرة طلبته الدنیا، حتى یستوفى رزقه منها.
کسى که در پى آخرت باشد، دنیا در طلب او مى آید تا بهره خود را از آن برگیرد.24
25. کفایت امر دنیا
من عمل لدینه کفاه الله أمر دنیاه.
هر که براى دین خود کار کند، خداوند امر دنیا او را کفایت فرماید.25
26. سراى عبرت
ان الدنیا دار صدق لمن صدقها، و دار عافیة لمن فهم عنها، و دار غنى لمن تزوّد منها.
دنیا براى درستکاران و راستاى سراى راستى است و براى آن کس که گفتارش را دریابد، سراى عافیت و سر منزل سعادت است و براى آن که توشه آن جهان را از دنیا برگیرد، دیار توانگرى است.26
27. حوادث قیامت
ینفخ فى الصور، فتزهق کلّ مهجة و تبکم کل لهجة، و تذل الشم الشوامخ، و الصم الرواسخ، فیصیر صلدها سرابا رقرقا، و معهدها قاعا سملقا.
در صور دمیده مى شود و آن گاه هر جانى از بدن به در مى رود و هر زبانى لال مى شود و کوه هاى برافراشته و سنگ هاى محکم و استوار خرد و درهم ریخته مى شوند و سنگ هاى سخت چون سرابى درخشان در نظر آید و جاى آن ها هموار و صاف گردد.27
28. روز قیامت
کأنکم بالساعة تحدوکم حَدو الزاجر بشوله.
گویا شما در روز قیامت حاضرید و شما را همانند شتران که شیرشان خشک شد است به سرعت مى راند.28
29. محل مسابقه
... و الدُّنیَا مِضمَارُهُ وَ الْقِیَامَةُ حَلبَتُهُ وَ الْجَنَّةُ سُبقَتُه.
میدان تمرین آن (اسلام) دنیاست، و محل گرد آمدن مسابقه گذارانش قیامت، و جایزه مسابقه اش بهشت است.29
30. بازگشت مخلوقات به سوى خدا
اذا تصرّمت الامور، و تقضّت الدهور، و أزِفَ النشور، أخرجهم من ضرائح القبور، و أوکار الطیور، و أوجرة السباع، و مطارح المهالک، سراعا الى أمره، مهطعین الى معاده.
آن گاه که امور خلایق از هم بگسلد و روزگار سپرى گردد و رستاخیز نزدیک شود و آن ها را از میان گورها و آشیانه پرندگان و کنام درندگان و میدان هاى جنگ، برانگیزاند و محشورشان کند، در حالى که به سوى فرمان او به جانب معادش مى شتابند.30
31. دو دستگى خلایق در قیامت
اذا بلغ الکتابُ أجلَه، و ألامرُ مقادیرَه، و الحِقَ آخرُ الخلق بأوله، و جاء من أمر الله ما یریده من تجدید خلقه أمادَ السماء و فطرَها، و أرجّ الارض و أرجفها، و قلع جبالها و نسفها، و دکّ بعضها بعضا من هیبة جلالته و مخوف سطوته، و أخرج من فیها فجدّدهم بعد إخلاقهم و جمعهم بعد تفرّقهم. ثم میّزهم لما یریده من مسألتهم عن خفایا الاعمال و خبایا الافعال، و جعلهم فریقین: أنعم على هولاء و انتقم من هولاء.
آن گاه که زمان نوشته به سرآید و مقدرات جهان به پایان رسد و آخرین خلایق به اولى آن ها پیوندند و فرمان حق براى تجدید آفرینش خلقش در رسد، آسمان را به حرکت در آورد و آن را بشکافد و زمین را به شدت بجنباند و تکانش دهد و کوه ها را از جا برکند و متلاشى سازد و از هیبت جلال حق و ترس از سطوت و شکوه او کوه ها برهم کوفته شوند و هر کس را که در زیر زمین مدفون است بیرون آورد و پیکرهاى کهنه و پوسیده آن ها را نو کند و اجزاى پراکنده شان را گرد آورد، آن گاه آنان را به دو دسته تقسیم کند؛ به دسته اى نعمت ارزانى دارد و از دسته دیگر انتقام گیرد.31
32. روز قیامت
عباد الله! احذروا یوما تُفحَص فیه الاعمال، و یکثر فیه الزلزال، و تشیب فیه الاطفال.
اى بندگان خدا! بترسید از روزى که در آن روز به اعمال رسیدگى مى شود و نگرانى شدت مى گیرد و کودکان پیر مى شوند.32
33. سخن على علیه السلام در مورد قیامت
ان الغایة أمامکم و أن ورأکم الساعة تحدوکم؛ تخفّفوا تلحقوا فانما ینتظر بأولکم آخرکم.
هدف، فراروی شماست و قیامت از پشت سر شما را مى راند. سبکبار شوید تا برسید؛ زیرا که اولین شما چشم به راه آخرین شماست.33
34. قیامت نزدیک است !
الله الله عبادالله! فان الدنیا ماضیة بکم على سَنَن، و أنتم والساعة فى قَرَن، وکأنها قد جائت بأشراطها، و أزفت بأفراطها.
از خدا بترسید، اى بندگان خدا! زیرا که دنیا همه شما را از یک راه مى برد (و با نیز شما همان مى کند که با گذشتگان کرد) و شما و زمان قیامت به یک ریسمان بسته هستید و گویا قیامت نشانه هاى خویش را آشکار ساخته و پرچم هایش را نزدیک کرده است.34
35. وقت حسابرسى
ان الیوم عمل و لا حساب، و غدا حساب و لا عمل.
همانا که امروز هنگام عمل است نه حساب، و فردا (آخرت) وقت حساب است نه عمل.35
36. محاسبه از اعضای بدن
ان الله فرض على جوارحک کلها فرائضَ یحتجّ بها علیک یوم القیامة.
به درستى که خداوند سبحان براى اعضاى تو تکالیفى را مقرر فرموده و در روز قیامت به وسیله آن ها بر تو احتجاج مى کند.36
37. اعمال در برابر چشمان
أعمال العباد فى عاجِلهم، نصب أعینهم فى آجالهم.
اعمال بندگان در دنیا، در سرای دیگر (قیامت) برابر چشمانشان خواهد بود.37
38. از بین بردن معاد
من الفساد اضاعة الزاد، و مفسدة المعاد. و لکل أمر عاقبة، سوف یأتیک ما قُدّر لک.
ضایع نمودن زاد و توشه و تباه کردن معاد از موارد فساد است، هر کارى سرانجامى دارد و به زودى آنچه برایت مقدر شده به تو خواهد رسید.38
39. عوامل جهنمى شدن
من کثر کلامه کثر خطاءه، و من کثر خطاءه قلّ حیاؤه، و من قلّ حیاؤه قلّ ورعه، و من قلّ ورعه مات قلبه، و من مات قلبه دخل النار.
کسى که پر گوید بسیار به خطا رود و کسى که زیاد خطا کرد، شرم و حیایش کم شود و کسى که حیایش اندک شد، پارسایى اش کم گردد و کسى که پارسایى اش کم شد، دل مرده شود و کسى که دل مرده شد داخل جهنم شود.39
40. بوته آزمایش
ألا ان الله تعالى قد کشف الخلق کشفة، لا أنه جهل ما أخفوه من مصون أسرارهم و مکنون ضمائرهم؛ و لکن (لیبلوهم أیهم أحسن عملا) فیکون الثواب جزاء، و العقاب بواء.
بدانید که خداى بزرگ خلایق را در بوته آزمایش نهاد، نه این که آن چه را در درون و ضمایر خود نهفته داشتند، نمى دانست ؛ بلکه تا آنان را بیازماید که عمل کدام یک بهتر است، تا ثواب پاداش کار نیک آن ها باشد و عقاب و کیفر سزاى کار بدشان.40
41. عرضه اعمال بر خداوند
الغنى و الفقر بعد العرض على الله.
آن گاه که کارها به پیشگاه خداوند (در قیامت) عرضه گردد، معلوم مى شود که توانگر کیست و تهیدست چه کسى.41
42. آشکار شدن درون ها
الاقاویل محفوظة و السرائر مَبلُوّة، و کل نفس بما کسبت رهینة، و الناس منقوصون مدخولون الا من عصم الله.
گفته ها نگهدارى مى شود و نهفته ها و درون ها آشکار مى گردد و هر کس در گرو کارى است که مى کند و مردم ناقص و معیوب اند، مگر کسى که خدایش نگاه دارد.42
43. سختى حساب خداوند
اعلم! أن حساب الله أعظم من حساب الناس.
بدان که حساب خدا بزرگ تر از حساب مردم است.43
44. تجسم اعمال در آخرت
أعمال العباد فى عاجلهم، نصب أعینهم فى آجلهم.
بندگان اعمالى که در دنیا کنند، در آخرت مقابل دیدگان آنهاست.44
45. روز حساب بد و نیک همه
ذلک یوم یجمع الله فیه الاولین و آلاخرین لِنقاش الحساب و جزاء الاعمال، خضوعا قیاما، قد ألجمهم العرق، و رجفت بهم الارض، فأحسنهم حالا من وجد لقدمیه موضعا، و لنفسه متّسعا.
روز قیام، روزى است که خداوند همگان را، از اولین نفر تا آخرین نفر، براى رسیدگى به حسابشان و جزاى اعمالشان گرد مى آورد، در حالى که به فروتنى ایستاده اند و عرق از سر و رویشان مى ریزد و زمین آن ها را مى لرزاند. (در آن روز) نیکو حال ترین مردم کسى است که جایگاهى بیابد و براى خود جایى پیدا کند!45
46. بزرگ ترین حسرت ها در قیامت
ان أعظم الحسرات یوم القیامه حسرة رجل کسب مالا فى غیر طاعة الله، فورثه رجل فأنفقه فى طاعة الله سبحانه، فدخل به الجنة، و دخل الاول به النار.
بزرگ ترین افسوسها در روز قیامت، افسوس کسى است که ثروتى از غیر طاعت خدا به دست آورده و مردى آن را به ارث برده و آن را در راه خدا صرف نموده و به خاطر آن بهشت رفته و آن شخص اولى به جهنم رفته است.46
47. درماندگى کفار در قیامت
فلا شفیع یشفع، و لا حمیم ینفع، و لا معذرة تدفع.
)در قیامت) نه شفاعت کننده اى (براى کافران) است که شفاعت کند و نه دوستى که سودى بخشد و نه عذر موجهى که کیفر را دفع کند.47
48. یوم تبلى السرائر
اعملوا لیوم تُذخر له الذخائر، و تبلى فیه السرائر.
براى روزى کار کنید که اندوخته ها براى آن ذخیره و باطن ها در آن آشکار مى شود.48
49. تفاوت میان دو کردار
شتان ما بین عملین: عمل تذهب لذته و تبقى تبعته، و عمل تذهب مؤونته و یبقى أجره.
چه تفاوت بسیارى است میان دو کردار: کردارى که لذت و خوشى آن برود و پیامد کیفر آن برجاى ماند و کردارى که رنج آن بگذرد و پاداشش بماند.49
50. پاداش استقامت
من استقام فإلى الجنة، و من زَلّ فإلى النار.
هر کس در جاده الهى حرکت کرد، مسیرش رو به بهشت است و هر کس از آن جاده بلغزد، مسیرش رو به آتش است.50
51. فلسفه پاداش و کیفر اهلى
ان الله سبحانه وضع الثواب على طاعته، و العقاب على معصیته، ذیادة لعباده عن نقمته و حیاشة لهم الى جنته.
خداى سبحان براى اطاعت از خود پاداش در نظر گرفت و براى نافرمانى خود کیفر، تا بندگانش را از خشم و عذاب خویش باز دارد و به سوى بهشت خود براند.51
52. عواقبى تلخ و شیرین
لکل امرىء عاقبة حلوة أو مُرّة.
براى هر کسى سرانجامى است شیرین یا تلخ. 52
53. احکامى که خداوند به سبب آن پاداش و کیفر مى دهد
ان من عزائم الله فى الذکر الحکیم، التى علیها یثیب و یعاقب، و لها یرضى و یسخط، أنه لاینفع عبدا - و ان اجهد نفسه و أخلص فعله - أن یخرج من الدنیا، لاقیا ربه بخصلة من هذه الخصال لم یتب منها: أن یشرک بالله فیما افترض علیه من عبادته، أو یشفى غیظه بهلاک نفس، أو یعر بأمر فعله غیره، أو یستنجح حاجة الى الناس باظهار بدعة فى دینه، أو یلقى الناس بوجهین، أو یمشى فیهم بلسانین اعقل ذلک فان المثل دلیل على شبهه.
از جمله احکام و فرایض خداوند در قرآن حکیم که بر اساس آن ها پاداش و کیفر مى دهد و به سبب آن ها خرسند و ناخرسند مى شود، این است که بنده - هر چند خودش را خسته کند و عملش را خالص گرداند - چنانچه با این خصلت ها از دنیا به ملاقات پروردگارش رود و از آن ها توبه نکرده باشد بى فایده است: در عبادت خداوند که بر او فرض و واجب فرموده است، شریک قرار دهد، یا خشم خود را با کشتن کسى فرو نشانده، یا به واسطه کارى که خود کرده دیگرى را سرزنش کند (گناه خود را به گردن دیگر بیاندازد)، یا براى آن که در میان مدرم به نوایى برسد، در دین خویش بدعتى پدید آورد، یا با مردم دورو یا دو زبان باشد، در این باره بیاندیش، زیرا هر مثالى دلیل و نشانگر مشابه آن است.53
54. بدتر از بدى، خوب تر از خوبى
أنه لیس شىء بشرّ من الشر الا عقابه، و لیس شىء بخیر من الخیر الا ثوابه.
چیزى بدتر از بدى نیست، مگر کیفر بدى و چیزى خوب تر از خوبى نیست مگر پاداش خوبى.54
55. شرط اشتیاق به بهشت
من اشتاق الى الجنة سَلا عن الشهوات.
کسى که مشتاق بهشت است، از شهوات و تمایلات نفسانى خارج شود.55
56. نزدیک تر به بهشت
احذروا عبادالله الموت و قربه، و أعدوا له عدته، فأنه یأتى بأمر عظیم، و خطب جلیل بخیر لا یکون معه شر أبدا. أو شر لا یکون معه خیر ابدا. فمن أقرب الى الجنة من عاملها! و من أقرب الى النار من عاملها!
اى بندگان خدا! از مرگ و نزدیک بودن: حذر کنید و آنچه آماده کردم آن، هنگام مرگ ضرورت دارد، از قبیل اطاعت از اوامر الهى و انجام اعمال نیک و ترک منهیات الهى) تهیه نمایید که به راستى مرگ امرى عظیم و کارى بزرگ با خود براى انسان مى آورد، اگر با خیر و خوشى فرا رسد، چنان خیرى است که هرگز شرى با آن نخواهد بود و اگر با شر و ناخوشى، فراز آید، شرى است که هیچ گاه خیرى با آن همراه نمى گردد. بنابراین چه کسى نزدیک تر است به بهشت، از آن کس که براى رسیدن به آن به عمل مى پردازد؟و چه کسى نزدیک تر است به دوزخ از آن کس که براى رفتن به طرف آن عمل مى کند؟56
57. جهاد برای بهشت
الجنة تحت أطراف العوالى !
بهشت در سایه نیزه هاست.57
58. اعمال شایسته بهشت
اعملوا للجنة عملَها.
عملى را که شایسته ورود به بهشت است انجام بدهید.58
59. جانبهاى انسان
ألا حرّ یدع هذه اللماظة لاهلها؟ أنه لیس لانفسکم ثمن الا الجنة، فلا تبیعوها الا بها.
آیا آزاد مردى نیست که این خرده غذای لا به لاى دندان ها را براى اهل آن واگذارد؟ بدانید که جان بهاى شما جز بهشت نیست، پس آن را جز به بهشت مفروشید.59
60. صدق نیت و بهشت
ان الله سبحانه یدخل بصدق النیة و السریرة الصالحة من یشاء من عباده الجنة.
خداوند سبحان هر یک از بندگانش را که بخواهد به خاطر صدق نیت و باطن پاکش داخل بهشت مى کند.60
61. دیده دل به سوى بهشت
فلو رمیت ببصر قلبک نحو ما یوصف لک منها لعزفت نفسک عن بدائع ما أخرج الى الدنیا من شهواتها و لذاتها، و زخارف مناظرها، و لذهلت بالفکر فى اصطفاق أشجار غیبت عروقها فى کثبان المسک على سواحل أنهارها... فلو شغلت قلبک أیها المستمع بالوصول الى ما یهجم علیک من تلک المناظر المونقة، لزهقت نفسک شوقا إلیها، و لتحملت من مجلسى هذا الى مجاورة أهل القبور استعجالا بها.
اگر دیده دلت را به سوی آنچه از بهشت براى تو وصف مى شود بیافکنى، هر آینه نفس تو از خواهش ها و خوشى ها و زیب و زیورهاى مناظر دنیا دورى کند و با اندیشیدن در جنبش شاخه هاى درختانى که برکنار جوى هاى بهشت ریشه هاى آن ها در تپه هاى مشک پنهان است حیران و سرگشته شود... اى شنونده ! اگر دل خود را براى رسیدن به این منظره هاى دل انگیز مشغول دارى، جانت از شوق آن برآید و براى رسیدن هر چه زودتر به آن ها از همین مجلس من به همسایگى خفتگان در گورها روى.61
62. کار و یاد براى معاد
طوبى لمن ذکر المعاد، و عمل للحساب و قنع بالکفاف، و رضىَ عن الله.
خوشا به حال کسى که به یاد معاد است و براى روز حساب قیامت کار کند و به مقدار معیشت قناعت نماید و از خدا راضى و خشنود باشد.62
63. وصف بهشت
درجات متفاضلات، و منازل متفاوتات، لا ینقطع نعیمها، و لا یظعن مقیمها، و لا یهرم خالدها.
بهشت در درجاتى است، یکى برتر از دیگرى و منزل هایى است یکى متفاوت با دیگرى، نعمت هایش پایان نمى پذیرد و اقامت کننده در آن کوچ نمى کند و جاویدان در آن پیر نمى شود و ساکن در آن بینوا نمى گردد.63
64. جایگاه حق
الا و من أکله الحق فإلى الجنة و من أکله الباطل فإلى النار.
آگاه باشید، کسى که بر حق است جایگاهش بهشت و کسى که به راه باطل مى رود به جانب آتش رهسپار است.64
65. بدترین خوبى و بهترین بدى
ما خیرٌ بِخیر بعده النار، و ما شرّ بِشَرّ بعده الجنة.
آن خوبى که در پى آن آتش باشد، خوب نیست و آن بدى که به دنبالش بهشت باشد، بد نیست.65
66. سرنوشت خیرین و مفرطین
الجنة غایة السابقین و النار غایة المفرّطین.
بهشت نهایت کار پیشى گیرندگان در خیر، و آتش عاقبت کار مقصّران در بندگى است.66
67. به خود رحم کنید!
اعلموا أنه لیس لهذا الجلد الرقیق صبر على النار، فارحموا نفوسکم فإنکم قد جرّبتموها فى مصائب الدنیا، أفرأیتم جزع أحدکم من الشوکة تُصیبه، و العثرة تُدمیه، و الرمضاء تحرقه؟ فکیف اذا کان بین طابقین من نار، ضجیعَ حَجر، و قرینَ شیطان؟
بدانید که این پوست نازک را یاراى آتش نیست، پس به خود رحم کنید! شما در مصیبت ها و گرفتارى هاى دنیا آتش را آزموده اید. آیا دیده اید که وقتى خارى به بدن یکى از شما مى خلد، یا به زمین مى خورد و خونى مى شود و یا شن هاى داغ پایش را مى سوزاند چگونه بى تابى مى کند؟! پس چگونه خواهد بود اگر میان دو لایه از آتش قرار گیرد و همبسترش سنگ و همدمش شیطان باشد؟!67
68. پیرامون بهشت و دوزخ
ان الجنه حُفّت بالمکاره و ان النار حُفّت بالشهوات.
پیرامون بهشت را ناگوارى ها و پیرامون آتش را شهوات فرا گرفته است.68
69. جایگاه بد معصیتکاران
أما أهل المعصیة فأنزلهم شرّ دار، و غلّ الایدى الى الاعناق، و قرن النواصى بالاقدام، و ألبسهم سرابیل القطران، و مقطعات النیران فى عذاب قد اشتدّ حرّه.
در خطبه اى که وصف قیمامت فرمود: و اما معصیتکاران خداوند آنان را به بدترین جایگاه فرود آورده و دست هاى آنان را به گردنشان بسته و پیشانى آنان را ته پاهایشان نزدیک مى نماید و پیراهن هاى قطران و لباس هایى از آتشش به آنها بپوشاند، در عذابى که حرارتش بسیار سخت است.69
70. اطاعت از اوامر الهى
هیهات! لا یُخدع الله عن جنته، و لا تُنال مرضاته الا بطاعته.
هیهات! خداوند درباره بهشت جاویدش فریب داده نمى شود و به خشنودى او رسیده نمى شود مگر از طریق اطاعتش. 70
71. کافى ترین پاداش و مناسب ترین کیفر
کفى بالجنة ثواباً و نوالاً، و کفى بالنار عقاباً و وَبالا!ً
بهشت براى پاداش نیکوکاران کافى است و دوزخ، مناسب ترین کیفر و سختى بدکاران است.71
72. بهترین نعمت ها و بدترین بلاها
کلّ نعیم دون الجنة فهو محقور، و کلّ بلاء دون النار عافیة.
هر نعمتى در برابر بهشت کوچک است و هر بلایى در برابر جهنم عافیت و آسایش است.72
73. وصف جهنم
(عباد الله) فاحذروا ناراً قعرُها بعید، و حُرُّها شدید، و عذابها جدید. دارٌ لیس فیها رحمة و لا تسمع فیها دعوة، و لا تفرج فیها کُربة.
اى بندگان خدا از آتشى که ژرفایش زیاد و حرارتش شدید و عذابش تازه است، بر حذر باشید! آن جا سرایى است که رحمت الهى در آن نیست و به درخواست کسى گوش داده نمى شود و هیچ اندوهى در آن بر طرف نمى گردد.73
74. از عذاب الهى ایمن مباش !
لا تأمننّ على خیر هذه الامة عذاب الله لقوله تعالى: «فلا یأمن مکر الله الا القوم الخاسرون».
بر بهترین فرد این امت از عذاب خدا ایمن مباش ؛ زیرا خداى بزرگ مى فرماید: از مکر و کیفر خدا جز مردم زیانکار خود را ایمن نپندارند.74
75. جهنم، آتش غضب الهى
یا عقیل أتئنُّ من حدیدة أحماها انسانها للَعبه، و تجُرّنى الى نار سجَرَها جبّارها لغضبه! أتئنّ من الاذى و لا أئنّ من لَظَى؟!
اى عقیل! از آهنى که انسانى آن را به بازیچه سرخ کرده است مى نالى و مرا به سوى آتشى که خداى جبار به خشم خود افروخته است مى کشانى!؟ تو از این رنج مى نالى و من از عذاب ننالم ؟!75
76. آتش جهنم
ما أخسر المشقة وراءها العقاب، و أربح الدِّعة معها الامان من النار.
چه زیانبار است مشقتى که به دنبال آن عذاب است و چه سودمند است آسایشى که قرین امان از جهنم است.76
77. عظمت و سختى کیفر
فوالله لو حننتم حنین الواله العجلان، و دعوتم دعاء الاحمام، و جأرتم جؤار متبتل الرهبان، و خرجتم الى الله من الاموال و الاولاد، التماس القربة الیه - فى ارتفاع درجة عنده، أو غفران سیئة أحصتها کتبه و حفظتها رسله - لکان قلیلا فیما أرجو لکم من ثوابه، و أخاف علیکم من عقابه.
به خدا سوگند، اگر مانند شترهاى بچه مرده فریاد کنید و مانند کبوتران ناله زنید و همانند دیر نشینان زارى کنید و مال دنیا و اولادش را بگذارید و بروید که به خدا نزدیک تر گردید و درجه شما افزایش یابد و یا گناهى که در نامه عمل شما ثبت گردید و نگهبانان خدا آن را حفظ کرده اند، بخشیده شود، نسبت به آنچه من براى شما به آن امیدوارم کم است و از عقاب و کیفر آن براى شما مى ترسم.77
78. طالب و گریزان خواب
ألا و انى لم أرَ کالجنة نامَ طالبُها، و لا کالنار نامَ هاربُها.
آگاه باشید که من چیزى مانند بهشت ندیده ام که جوینده اش خواب باشد و نه مانند دوزخ که گریزان از آن در خواب باشد.78
79. غافل نبودن از کیفر الهی
لا یشغله غضب عن رحمة، و لا تولِهُهُ رحمة عن عقاب.
در وصف خداى سبحان مى فرماید: هیچ خشمى او را از مهرى باز نمى دارد و هیچ مهرى او را از کیفر غافل نمى سازد.79
80. خیر دوزخى
ما خیرٌ بخیر بعدَه النار.
خیرى که دوزخ به دنبالش است خیر نیست.80
________________________________
پی نوشت:
۱.حکمت 431.
۲.نامه 9.
۳.حکمت 104.
۴.حکمت 370.
۵.خطبه 83.
۶.خطبه 114.
۷.حکمت 77.
۸.نامه 31.
۹.حکمت 150.
۱۰.نامه 31.
۱۱.نامه 22.
۱۲.نامه 66.
۱۳خطبه 230.
۱۴.خطبه 157.
۱۵.خطبه 23.
۱۶.خطبه 156.
۱۷.خطبه 203.
۱۸.خطبه 132.
۱۹.حکمت 89.
۲۰.حکمت 251.
۲۱.خطبه 133.
۲۲.خطبه 76.
۲۳.خطبه 28.
۲۴.حکمت 431.
۲۵.حکمت 423.
۲۶.حکمت 131.
۲۷.خطبه 195.
۲۸.خطبه 157.
۲۹.خطبه 106.
۳۰.خطبه 83.
۳۱.خطبه 157.
۳۲.خطبه 157.
۳۳.خطبه 21.
۳۴.خطبه 190.
۳۵.خطبه 42.
۳۶.خطبه 42.
۳۷.حکمت 7.
۳۸.نامه 31.
۳۹.حکمت 349.
۴۰.خطبه 144.
۴۱.حکمت 452.
۴۲.حکمت 343.
۴۳.نامه 30.
۴۴.حکمت 7.
۴۵.خطبه 102.
۴۶.حکمت 429.
۴۷.خطبه 120.
۴۸.خطبه 120.
۴۹.حکمت 121.
۵۰.خطبه 119.
۵۱.حکمت 368.
۵۲.حکمت 151.
۵۳.خطبه 153.
۵۴.خطبه 114.
۵۵.حکمت 31.
۵۶.نامه 27.
۵۷.خطبه 124.
۵۸.خطبه 132.
۵۹.حکمت 256.
۶۰.حکمت 42.
۶۱.خطبه 165.
۶۲.حکمت 46.
۶۳.خطبه 85.
۶۴.نامه 17.
۶۵.حکمت 378.
۶۶.خطبه 157.
۶۷.خطبه 183.
۶۸.خطبه 176.
۶۹.خطبه 109.
۷۰.خطبه 129.
۷۱.خطبه 83.
۷۲.حکمت 378.
۷۳.نامه 27.
۷۴.حکمت 377.
۷۵.خطبه 224.
۷۶.حکمت 37.
۷۷.خطبه 52.
۷۸.خطبه 28.
۷۹.خطبه 195.
۸۰.حکمت 387.
منبع: نهج البلاغه موضوعى.