چهل حدیث سیره علوى
معرفى اجمالى امام على علیه السلام
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام امام اول شیعیان در روز جمعه 13 رجب سال 30 عام الفیل درون خانه کعبه متولد شد (و جز او کسى در تاریخ بشریت چنین امتیازى ندارد) و در صبحدم روز دو شنبه 21 ماه رمضان 40 هجرى در کوفه شهید شد. مرقد منورش در نجف و عمر مبارکش 63 سال است.
پدر بزرگوارش ابوطالب سرپرست و حامى جان نثار پیامبر و مادرش فاطمه بنت اسد. او به تعبیر مورخین اولین هاشمى است که از دو هاشمى متولد شده است در لیلة المبیتبا خوابیدن به جاى پیامبر و فداکردن خود موجب نجات پیامبر شد و صداقت و تسلیم بینظیرش او را به مقام برادرى رسول الله صلى الله علیه و آله ممتاز نمود.
ذو الفقارش لبخند شادى و پیروزى را در لحظات حساس بر لبان پیامبر و یارانش مینشاند. و درایت و تقواى بیانتهایش دوست و دشمن را به ستایش واداشت. پس از پیامبر با اعتراف همگان به حقانیت او مدت 25 سال خانه نشین شد و در 5 سال حکومتش نیز ناکثین و قاسطین و مارقین لحظهاى او را به حال خود نگذاشتند.
مقدمه
امام سجاد علیه السلام فرمود :
«اَلا و اِنَّ اَبغَضَ النّاسِ اِلَى اللهِ مَن یَقتَدِى بِسُنَّةِ اِمامٍ وَ لا یَقتَدِى بِاَعمالِهِ» (1) .
هشدار که منفورترین مردم نزد پروردگار، کسى است که شیوه امامى را پیروى کند ولى از سیره عملى او پیروى ننماید.
برای «چگونه بودن» نیاز به الگو داریم و نقش الگو در تربیت چنان روشن است که نیازى به بیان و توضیح نیست.
آنچه در این الگوگیرى و اسوهیابى و تاسى به اخلاق اولیاء الهى کارساز است، آشنایى با جزئیات صفات ورفتار آنان، نه کلیات. خوشبختانه در کتب حدیث و سیره، نمونههاى رفتارى پیامبر و امامان بصورت ریز و جزئى آمده است که آشنایى با آنها بسیار سودمند است و گامى جهتخودسازى و تعالى بخشیدن به جامعه است.
انسان در دید ژرفنگر اسلام، بیابانگردى سرگردان و گمگشتهاى در تاریکزار زندگى نیست. او کشتى شکستهاى شوربخت و نا امید و اسیر موجهاى بیمزا و هراس آفرین نمیباشد.
بلکه موجودى مسؤول است که با مقصد و مقصودى مشخص با زاد و توشهاى کامل و راهنمایانى درونى و برونى به سفرى پرداخته که از صحراى عدم آغاز میشود و تا بار یافتن به لقاء الهى ادامه دارد.
تمامى نیروهاى خلقت، انسان را در این سفر صادقانه یارى میکنند و خداوند با لطف بیکران خویش از راههاى گوناگون (به هدایت) پرداخته است و بهترینجایگاه جاودانه را در سراى آخرت براى او مهیا کرده است.
انسان براى به دست آوردن نیکبختى خویش و سعادتمندى جامعه و رضایتخداوند باید در طول این سفر چگونه زیستن را بیاموزد و این آموزههاى را در زندگى خویش بکار بگمارد.
اسلام عزیز براى پاسخگویى بدین سؤال بسیار اساسى دو شیوه را دنبال کرده است :
الف: بیان احکام و دستورهاى زندگى از آغاز تا فرجام
ب: ارائه الگوهاى تربیتى و نمونه هاى عینى کمال بر اساس همین شیوه دوم در قرآن مجید بارها از پیامبران و دیگر انسانهاى والا سخن به میان آمده، و از جنبه هاى الگویى آنان ستایش شده تا دیگران نیز به آنان تاسى بجویند.
در مکتب حیاتبخش تشیع (اسلام راستین) معرفیاین الگوهاى الهى گستردهتر است و پیشوایان معصوم که بهترین اسوههاى و الگوهاى زندگیاند فرا روى چشمان باز و دلهاى آگاه قرار دارد تا آنانکه مسؤولیت الهى و رسالت انسانى خویش را درک کردهاند و تصمیم براى رسیدن به چکادهاى فرازمند فضیلت و کمال دارند با درس گرفتن از آنان زیستنى شرافتمندانه که سعادت دنیا و آخرت را تامین میکند در پیش گیرند.
رسول خدا صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام، اسوه بشریتاند و تبعیت عملى از آنان رهنمون کمالجویان است.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود :
«اَدَّبَنِى رَبِّى فَاَحسَنَ تَأدِیبِى» (2)
خداوند مرا تادیب کرده و ادبم را نیکو ساخته است.
ویژگى سیره معصومین در این است که مورد پسند و قبول پروردگار است و با اطمینان میتوان از آن پیروى کرد. اکنون به عنوان نمونهاى از دریاى مواج و گرانقدر روایات، چهل حدیث از سیره هر یک از معصومین علیهم السلام به پیشگاه امت اسلامى عرضه میشود. امید که همه ما را چراغ راه و رهتوشه سفرى باشد براى رسیدن به سعادت دنیا و نیکبختى آخرت.
در این چهل حدیث، از میان انبوه روایات مربوط به سیره امام على علیه السلام به گزینش پرداختهایم و از آن بوستان باصفا و دلانگیز، دسته گلى براى شما چیده و ارمغان آوردهایم، باشد که مطالعه آن، چشم دلمان را روشنتر سازد و رفتار ولى الله اعظم، الگوى زیستن ما شود و رشته جانمان به عشق علوى پیوستهتر گردد، تا از این راه به آن «مدار حق و عدالت» نزدیکتر شویم.
فصل اول : همراه با برادر
1- پرورده دامان رسول
و قال على علیه السلام :«و قد علمتم موضعى من رسول الله بالقرابة القریبة و المنزلة الخصیصة، وضعنى فى حجره و انا ولد یضمنى الى صدره، و یکنفنى الى فراشه، و یمسنى جسده، و یشمنى عرفه، و کان یمضغ الشییء ثم یلقمنیه، و ما وجد لى کذبة فى قول و لا خطلة فى فعل.»
نهج البلاغه، الخطب : 190
حضرت على علیه السلام میفرماید :
... شما خود در پیوند با رسول خدا صلى الله علیه و آله، هم بدلیل خویشاوندى و هم به سبب موقعیت ویژه من، جایگاه مرا میشناسید. او مرا از روزگارى که نوزادى بودم در دامن خود مینشاند و بر سینه میچسباند، در بستر خویش میخواباند و بدنش را به بدنم میسایید و از عطر دلپذیرش بهرهمندم میساخت لقمه را میجوید و در دهانم میگذاشت و هرگز در گفتارم دروغى نشنید و در رفتارم لغزش و سبکسرى ندید.
2- محرم راز
قال على علیه السلام : «کانت لى من رسول الله صلى الله علیه و آله منزلة لم یکن لا حد من الخلائق انى کنت آتیه کل سحر فاسلم علیه.»
«-و فى حدیث- فان کان قائما یصلى سبح بى فکان ذاک اذنه لى و ان لم یکن یصلى اذن لى.»
مسند احمد 1 : 85-77
و عن ابى سعید الخدرى قال :
«کانت لعلى من رسول الله صلى الله علیه و آله دخلة لم لا حد الناس.»
انساب الاشراف 2 : 98 ح 25
حضرت على علیه السلام فرمود :
موقعیتى که من در محضر پیامبر خدا داشتم براى هیچ کس دیگر نبود. من هر روز سحر محضر ایشان میرفتم، بهنگام ورود سلام میدادم و پیامبر خدا اجازه ورود میدادند و اگر هم مشغول نماز بودند با ذکر بلند تسبیح اجازه خود را اظهار مینمودند.
ابن سعید خدرى نیز میگوید :
رفت و آمدى که على با پیامبر خدا داشتبراى هیچ کس دیگر امکان نداشت
3- شیوه آموختن
قال على علیه السلام : «کنت اذا سالت رسول الله صلى الله علیه و آله اعطانى و اذا سکت ابتدانى.»
المصنف 6 : 368 ح 32061
حضرت على علیه السلام فرمود :
هرگاه از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله سؤال میکردم، خواستهام را پاسخ میداد و اگر من سکوت میکردم او خود پیشگام میشد و از دانش خود بهرهمندم میساخت.
4- قرآن شناس
قال على علیه السلام : «و الله ما نزلت آیة الا و قد علمت فیما نزلت و این نزلت، ان ربى وهب لى قلبا عقولا و لسانا سؤلا.»
انساب الاشراف 2 : 98 ح 27
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
بخدا سوگند آیهاى از قرآن کریم نازل نشده است مگر اینکه من میدانم در چه موضوعى و در کجا نازل شده است، زیرا پروردگارم به من دلى اندیشمند-ژرف اندیش-و زبانى پرسشگر عنایت کرده است.
5- در رکاب نور
عن بریدة الاسلمى قال : «کنا اذا سافرنا مع النبى صلى الله علیه و آله کان على علیه السلام صاحب متاعه یضمه الیه فاذا نزلنا یتعاهد متاعه فان راى شیا یرمه رمة، و ان کانت نعل خصفها.»
بحار الانوار 37 : 303
بریده اسلمى گوید :
هرگاه که با پیامبر صلى الله علیه و آله به سفر میرفتیم، على علیه السلام مسؤول توشه و بار پیامبر بود، آنها را از خودشجدا نمیکرد، و هنگامى که در جایى منزل میکردیم توشه و اثاث پیامبر را وارسى نموده و اگر نیاز به ترمیم و اصلاح داشت اصلاح میکرد و اگر کفش و نعلین پیامبر نیاز به تعمیر و دوخت داشت آن را انجام میداد.
6- پاسدار پیامبر
قال موسى بن سلمة : سئلت جعفر بن عبد الله بن الحسین عن اسطوان على بن ابى طالب فقال : «ان هذه المحرس، کان على بن ابى طالب علیه السلام یجلس فى صفحتها التى تلى القبر مما یلى باب رسول الله صلى الله علیه و آله یحرس النبى صلى الله علیه و آله.»
وفاء الوفاء 2 : 448
موسى بن سلمه میگوید :
از جعفر بن عبد الله در مورد یکى از ستونهای مسجد النبى صلى الله علیه و آله که منسوب به حضرت على علیه السلام است پرسیدم، در پاسخ گفت :
این همان ستون محرس است که حضرت على بر پاى آن از جانب قبر که در منزل پیامبر بوده مینشست و از پیامبر پاسدارى مینمود.
7- صداقت و امانت
عن ابى کهمس قال :
قلت لابى عبد الله علیه السلام : عبد الله بن ابى یعفور یقرءک السلام!
قال : علیک و علیه السلام اذا اتیت عبد الله فاقرءة السلام و قل له :
ان جعفر بن محمد یقول لک : «انظر ما بلغ به على علیه السلام عند رسول الله صلى الله علیه و آله فالزمه فان علیا علیه السلام انما بلغ ما بلغ به عند رسول الله صلى الله علیه و آله بصدق الحدیث و اداء الامانة.»
الکافى 2 : 104 ح 5
ابى کهمس گوید :
به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم : عبد الله بن ابى یعفور بر شما درود فرستاد.
حضرت فرمود : بر تو و بر او درود باد، وقتى پیش او رفتى سلام مرا به او برسان و بگو :
جعفر بن محمد میگفت : نیک بنگر هر آن ویژگى که باعثشد تا على علیه السلام به آن مقام بلند نزد پیامبر خدا برسد. خود را ملازم آن خصلت نما. و یقین بدان هر مقامى که على نزد پیامبر یافت تنها و تنها به خاطر راستگویى و امانتدارى بود.
8- فدایى پیامبر
عن الصادق علیه السلام : «... و الله ما اکل على بن ابى طالب علیه السلام من الدنیا حراما قط حتى مضى لسبیله و ما عرض له امران کلاهما لله رضا الا اخذ باشدهما علیه فى بدنه-دینه-و ما نزلتبرسول الله صلى الله علیه و آله نازلة قط الا دعاه ثقة به و ما اطاق احد عمل رسول الله صلى الله علیه و آله من هذه الامة غیره و ان کان لیعمل عمل رجل کان وجهه بین الجنة و النار یرجو ثواب هذه و یخاف عقاب هذه.»
الارشاد : 255
حضرت صادق علیه السلام فرمود :
به خدا سوگند على بن ابى طالب علیه السلام تا روزى که از این دنیا رفت مال حرامى نخورد و هیچگاه بر سر دو راهى-که هر دو راه مورد خشنودى خدا باشد-قرار نگرفت مگر اینکه پر زحمتترین آنها را برگزید و هر حادثه مهمى که براى پیامبر خدا پیش میآمد -به دلیل اعتمادى که به على داشت- از او کمک میگرفت. و در میان این امت هیچ کس نتوانست همانند على علیه السلام: راه پیامبر را -بى کم و کاست- طى کند و با این همه تلاش و کوشش همواره چون بیمناکان کار میکرد، چشمى به بهشت و چشم دیگر بر آتش داشت، از سویى امیدوار پاداش بهشت و از سوى دیگر هراسناک از کیفر آتش بود.
فصل دوم : در صحنه سیاست
9- پشتیبان مظلومان
و قال علیه السلام : «... لم یکن لاحد فى مهمز و لا لقائل فى مغمز، الذلیل عندى عزیز حتى اخذ الحق له، و القوى عندى ضعیف حتى اخذ الحق منه. رضینا عن الله قضاءه و سلمنا لله امره.»
نهج البلاغة، الخطب : 37
حضرت على علیه السلام فرمود :
در تمامى زندگى من، نقطه سیاهى نیست تاعیبجویان و اشاره کنندگان با چشم و ابرو و اشاره کنند و سخنى گویند. خوارترین افراد نزد من عزیز است تا حق او را بستانم و نیرومند نزد من ناتوان است تا حق دیگران را از او بازگیرم. ما با تمام وجود به قضاى الهى خشنود و در برابر فرمانش تسلیم هستیم.
10- مبارزه مکتبى
و قال علیه السلام : «اما و الله ان کنت لفى ساقتها حتى تولتبحذا فیرها، ما ضعفت و لا جبنت و ان مسیرى هذا لمثلها، فلانقبن الباطل حتى یخرج الحق من جنبه. مالى و لقریش؟ و الله لقد قاتلتهم کافرین و لاقاتلنهم مفتونین و انى لصاحبهم بالامس کما انا صاحبهم الیوم.»
نهج البلاغة، الخطب : 33
به خدا سوگند، من همواره در زمره پیشتازان این حرکتبودم تا روزى که جبهه دشمن تار و مار شد و جاهلیت از صحنه بیرون رفت، بى آنکه کمترین ضعف یا ترسى داشته باشم و امروز نیز در همان راستا قدم بر میدارم و تصمیم دارم باطل را بشکافم تا حق از پهلوى آن بیرون آید.
مرا با قریش چه کار؟ که دیروز در موضع کفر بودند و با آنان جنگیدم و امروز نیز که گرفتار فتنه و انحراف شدهاند به پیکارشان خواهم خاست. من همانگونه که دیروز با آنان برخورد کردم امروز نیز همانم.
11- گناه سازش ناپذیرى
قالت فاطمه علیها السلام : ... ما الذى نقموا من ابى حسن؟ !
«نقموا -و الله- منه شدة و طاته و نکال وقعته و نکیر سیفه-و قلة مبالاته لحتفه-و تبحره فى کتاب الله و تنمره فى ذات الله.»
دلائل الامامة : 125، الاحتجاج 1 : 147
حضرت زهرا علیها السلام فرمود :
اینان -کارگردانان سقیفه- چه عیبى از ابو الحسن گرفتند؟ !که او را براى رهبرى جامعه اسلامى صالح ندیدند!-بخدا سوگند عیب او را بر خورد سخت-و بدون مسامحه و سهل انگارى در برابر حق-و مرگبار بودن رویارویى با او و شمشیر بران و بیاعتنایى به مرگ و آگاهى گسترده نسبتبه کتاب خدا و گردن فرازى در راه خدا دانستهاند.
12- بصیرت، چراغ راه
و قال علیه السلام : «الا و ان الشیطان قد جمع حزبه و استجلب خیله و رجله، و ان معى لبصیرتى، ما لبست على نفسى و لا لبس على.»
نهج البلاغة، الخطب : 10
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
آگاه باشید که اینک شیطان هواداران خود را گرد آورده، نیروهاى سواره و پیاده اش را فرا خوانده است. در صورتى که بینش من همواره همراه من بوده و هرگز حقایق را بر خود مشتبه نساختهام و حقیقت نیز بر من مشتبه نشان داده نشده است-نه خود را فریب دادهام و نه فریب خوردهام-.
13- عدالت اجتماعى
و قال علیه السلام : «-لما عوتب على التسویة فى العطاء- اتامرونى ان اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه؟ !و الله ما اطور به ما سمر سمیر و ما ام نجم فى السماء نجما، لو کان المال لى لسویتبینهم فکیف و انما المال مال الله.»
نهج البلاغة، الخطب : 124. آنگاه که حضرت امیر علیه السلام بدلیل رعایت مساوات در تقسیم بیت المال مورد عتاب قرار گرفت فرمود :
آیا به من امر میکنید و اصرار میورزید تا پیروزى را به بهاى ستم بر کسانى که سؤولیتسرپرستى آنها بر دوشم نهاده شده استبدست آورم؟ !
به خدا سوگند که تا روزگار در گردش است و ستارگان آسمان در پى هم حرکت میکنند، چنین کار ناروایى نخواهم کرد. اگر این مال ثروت شخصى من بود در تقسیم آن مساوات را رعایت میکردم، چه رسد به اینکه مال، مال الله است.
14- جنگاور بى باک
قال علیه السلام : «... و من العجب بعثهم الى ان ابرز للطعان و ان اصبر للجلاد، هبلتهم الهبول!لقد کنت و ما اهدد بالحرب و لا ارهب بالضرب و انى لعلى یقین من ربى و فى غیر شبهة من دینى.»
نهج البلاغة، الخطب : 22
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
... و از شگفتیهاى زمانه این است که-شامیان-بهمن پیام دادهاند که خود را براى مقابله با سرنیزهها آماده کنم و براى ضربههاى شمشیر شکیبا باشم، مادران گریان بسوگشان بنشینند! تاکنون کسى مرا با دعوت به جنگ تهدید نکرده است و از زخمهاى نیزه و شمشیر هراسى نداشتم، چرا که بر یقین به پروردگارم تکیه دادم و دینم را زنگار شبهه نیالوده است.
15- شیوه نبرد
«... و عرفوا قتلاه -قتلى على علیه السلام فى لیلة الهریر- بضرباته التى کانت على و تیرة واحدة، ان ضرب طولا قد و ان ضرب عرضا قط و کانت کانها مکواة.»
ارشاد القلوب : 248
و فى روایة : کانت لعلى علیه السلام : «ضربتان : اذا تطاول قد و اذا تقاصر قط. قالوا : و کانت ضرباته ابکارا اذا اعتلى قد و اذا اعترض قط.»
المناقب 2 : 83
در صبحگاه لیلة الهریر (3) کشته شدگان به دست حضرت امیر علیه السلام را از نحوه ضربتهاى حضرت باز میشناختند، زیرا ضربتها همه یکنواخت بود. اگر شمشیر را از بالا فرود میآورد دو نیم میکرد و اگر از پهلو میزد قطع میکرد. و محل ضربه شمشیر گویى با آهن گداخته داغ شده بود.
و گفتها ند :
همه ضربتهاى على علیه السلام همین دو نوع بوده وقتى از حریف بلندتر قرار میگرفت از بالا میزد و دو نیم میکرد و هنگامى که برابر بود از پهلو میزد و قطع مینمود و گفتهاند : بر حریف خود بیش از یک ضربه نمیزد.
فصل سوم : همگام با مردم
16- یاور درماندگان
قال رسول الله صلى الله علیه و آله : «یا على ان الله جعلک تحب المساکین و ترضى بهم اتباعا و یرضون بک اماما.»
کشف الیقین : 310 ح 365
پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله فرمود :
یا على، خداى متعال تو را چنین قرار داده که بینوایان را دوست میدارى و آنان را به عنوان پیروان خویش بپسندى و آنان هم تو را به پیشوایى و امامت بپسندند.
17- پیشتاز عمل
قال على علیه السلام : «ایها الناس!انى و الله ما احثکم على طاعة الا و اسبقکم الیها و لا انهاکم عن معصیة الا و اتناهى قبلکم عنها.»
نهج البلاغة، الخطب : 173
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
اى مردم! بخدا سوگند من هرگز شما را به هیچ طاعتى فرا نمیخوانم مگر آنکه خود بر شما-در عمل به آن -پیشى میجویم و از هیچ گناهى بازتان نمیدارم و نهى نمیکنم- مگر آنکه پیش از شما، خود را از عمل به آن باز میدارم.
18- عظمت در سادگى
دخل ضرار بن ضمرة الکنانى على معاویة فقال له : صف لى علیا، فقال او تعفینی ... ؟ قال : لا اعفیک، قال : اذ لا بد فانه :
«کان و الله بعید المدى شدید القوى یقول فصلا و یحکم عدلا ینفجر العلم من جوانبه و تنطق الحکمة من نواحیه یستوحش من الدنیا و زهرتها و یستانس باللیل و ظلمته کان و الله غزیر البصیرة طویل الفکرة ... یعجبه من اللباس ما قصر و من الطعام ما جشب کان و الله کاحدنا یدنینا اذا اتیناه و یجیبنا اذا سالناه و کان مع تقربه الینا و قربه منا لا نکلمه هیبة له.»
حلیة الاولیاء 1 : 84
ضرار بن ضمره یکى از اصحاب ویژه حضرت امیر علیه السلام :
بر معاویه وارد شد، معاویه گفت : على را براى من توصیف کن. ضرار با اصرار معاویه لب به سخن گشود و گفت :
بخدا سوگند او دست نایافتنى و دور از دسترس و داراى نیروهاى پر توان بود. سخنانى روشنگر میگفت و به عدل حکم میراند، از هر سوى او علم میجوشید و از تمامى رفتار او حکمت میتراوید از دنیا و زیورهاى آن وحشت داشت و به شب زندهدارى و خلوت شب انس میورزید. بخدا سوگند او داراى بصیرتى فراوان و اندیشه هایى بلند بود. لباس کوتاه و طعام خشک و بینان خورش را -که نشانه تواضع و فقر بود- دوست میداشت.
بخدا سوگند چونان یکى از خود ما بود، هرگاه نزد او میرفتیم ما را به نزدیک خود فرا میخواند و خواسته هاى ما را پاسخ میگفت و با این همه مهرورزى و اظهار نزدیکى و یگانگى به دلیل هیبتى که داشت جرات گفتگو با او را نداشتیم.
19- در بازار
قال زاذان :«انه کان علیه السلام یمشى فى الاسواق وحده و هو ذاک یرشد الضال و یعین الضعیف و یمر بالبیاع و البقال فیفتح علیه القران و یقرء : تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فى الارض و لا فسادا و العاقبة للمتقین.» (4)
المناقب 2 : 104
زاذان میگوید :
حضرت امیر المؤمنین به تنهایى در بازار میگشت و گمشده را راهنمایى و ناتوان را کمک میکرد و بهنگام عبور از پیش فروشندگان و کسبه، قرآن کریم را در برابر آنها میگشود و این آیه را براى آنها میخواند «خانه آخرت -سعادت ابدى- را براى کسانى قرار دادیم که قصد سرکشى و فساد در زمین ندارند و عاقبت-نیک-تنها از آن پرهیزکاران است» .
20- بیزارى از ستم
قال علیه السلام : «و الله لو اعطیت الاقالیم السبعة بما تحت افلاکها على ان اعصى الله فى نملة اسلبها جلب شعیرة ما فعلت، و ان دنیاکم عندى لاهون من ورقة فى فم جرادة تقضمها، ما لعلى و نعیم یفنى و لذة لا تبقى!»
نهج البلاغة، الخطب : 222
حضرت على علیه السلام فرمود :
بخدا سوگند اگر اقلیمهاى هفتگانه زمین را با هر چه در زیر آسمان آنها استبه من دهند تا خدا را در حد گرفتن پوست جوى از دهان مورى نافرمانى کنم، نخواهم کرد. چرا که این دنیاى شما در نزد من از برگ نیم جویدهاى در دهان ملخى ناچیزتر است. على را با نعمتهاى فناپذیر و لذتهاى گذرا و ناپایدار چه کار!
21- الگوى زمامدارى
قال على علیه السلام : «الا و ان امامکم قد اکتفى من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه، ... فو الله ما کنزت من دنیاکم تبرا و لا ادخرت من غنائمها و فرا، و لا اعددت لبالى ثوبى طمرا، و لا حزت من ارضها شبرا.»
نهج البلاغة، الکتب : 45
حضرت على علیه السلام فرمود :
بدانید و آگاه باشید که پیشواى شما از دنیاى خود به دو پاره تن پوش و از خوردنیهایش به دو قرص نان بسنده کرد ... و خداى را سوگند که از دنیایتان نه زرى اندوختهام و نه از غنائمش ثروتى انباشتهام و حتى براى کهن جامه خود تن پوش دیگرى و یا از سرزمینهاى شما یک وجب در اختیار نگرفتهام.
22- همدرى با مردم
و قال علیه السلام : «... هیهات ان یغلبنى هواى و یقودنى جشعى الى تخیر الاطعمة و لعل بالحجاز او الیمامة من لا طمع له فى القرص و لا عهد له بالشبع او ابیت مبطانا و حولى بطون غرثى و اکباد حرى.»
نهج البلاغه، الکتب : 45
حضرت على علیه السلام فرمود :
هیهات که هو و هوسم بر من چیره شود و شکمبارگى به گزینش طعامهاى لذیذ وادارم نماید، در حالى که چه بسا در یمامه و یا حجاز کسانى باشند که امید دستیابى به قرص نانى نداشته و خاطرهاى از سیرى ندارند و هرگز مباد که من با شکم پر بخوابم در حالى که شاید پیرامون من شکمهاى به پشت چسبیده و جگرهاى سوخته باشد.
فصل چهارم : در صحنه زندگى
23- همسان با پیامبر
سمعت ابا عبد الله علیه السلام یقول : «کان امیر المؤمنین علیه السلام اشبه الناس طعمة برسول الله صلى الله علیه و آله کان یاکل الخبز و الخل و الزیت و یطعم الناس الخبز و اللحم.»
الکافى 6 : 328
حضرت صادق علیه السلام فرمود :
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در نوع غذا شبیهترین افراد به پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بود. او خود نان و سرکه و روغن زیتون میخورد و به مردم -مهمانان خود- نان و گوشت میداد.
24- سفره سبز
قال ابو عبدالله : «یا حنان! اما علمت ان امیر المؤمنین علیه السلام لم یؤت بطبق الا و علیه بقل؟ قلت : و لم جعلت فداک؟ فقال : لان قلوب المؤمنین خضرة و هى تحن الى اشکالها.»
الکافى 6 : 362
حضرت صادق علیه السلام فرمود :
اى حنان! آیا نشنیدهاى که براى امیر المؤمنین علیه السلام سفره طعامى آورده نمیشد مگر اینکه سبزى بهمراه داشت؟
حنان میگوید :
گفتم : چرا چنین بود فدایتشوم؟
فرمود : زیرا دل مومنان همواره سر سبز است و به همرنگ خود گرایش دارد.
25- کشاورزى
قال الصادق علیه السلام :
«کان امیر المؤمنین صلوات الله علیه یضرب بالمر و یستخرج الارضین.»
الکافى 5 : 74
حضرت صادق علیه السلام فرمود :
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام بیل میزد و زمینهاى بایر را آماده زراعت مینمود.
26- نخل امید
قال ابو عبد الله علیه السلام :
«ان امیر المؤمنین علیه السلام کان یخرج و معه احمال النوى فیقال له : یا ابا الحسن ما هذا معک؟
فیقول : نخل ان شاء الله.
فیغرسه فلم یغادر منه واحدة.»
الکافى 5 : 75
حضرت امام صادق علیه السلام فرمود :
گاهى امیر المؤمنین علیه السلام به سوى صحرا میرفتو همراه خود بارى از هسته خرما میبرد، به حضرتش گفته میشد : این چیست که بهمراه دارى؟
میفرمود : هر دانه از اینها یک نخل است انشاء الله.
آنگاه میرفت و همه آنها را میکاشت و دانهاى از آنها رد نمیخورد.
27- ساده زیستى
قال علیه السلام :
«و الله لقد رقعت مدرعتى هذه حتى استحییت من راقعها، و لقد قال لى قائل : الا تنبذها عنک؟ فقلت اعزب عنى، فعند الصباح یحمد القوم السرى.»
نهج البلاغه، الخطب : 158
حضرت على علیه السلام فرمود :
به خدا سوگند تن پوش خود را چندان وصلهکردهام که از وصله کنندهاش شرم دارم. روزى گویندهاى به من گفت : آیا زمان دور افکندن آن فرا نرسیده است؟ و من گفتم : دور شو، که بامدادان فردا، شب روان را ستایش کنند.
پیرهن از رخ وصال خجل کفن از گریه غسال خجل شب روان مست ولاى تو على جان عالم به فداى تو على شهریار
28- پرهیز از تکلف
قال الصادق علیه السلام :
«-کان على علیه السلام- یمشى فى نعل واحدة و یصلح الاخرى لا یرى بذلک باسا.»
الکافى 6 : 468
حضرت صادق علیه السلام فرمود :
امیر المؤمنین علیه السلام با یک لنگه نعلین راه میرفت و لنگه دیگر را تعمیر میکرد و مانعى در این کار نمیدید.
29- بیاد مرگ
و عن على علیه السلام : «انه کان اذا مر بالقبور قال : السلام علیکم یا اهل الدار فانا بکم لا حقون. ثلاث مرات.»
دعائم الاسلام 1 : 239
هرگاه که حضرت على علیه السلام بر گورستان گذر میکرد سه بار میگفت :
درود بر شماهایى که در این خانه ساکنید. ما نیز بیگمان به شما خواهیم پیوست.
فصل پنجم : آینه حق
30- فهرست فضائل
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: «من اراد ان ینظر الى آدم فى علمه و الى نوح فى تقواه و الى ابراهیم فى حلمه و الى موسى فى هیبته و الى عیسى فى عبادته فلینظر الى على بن ابى طالب علیهم السلام.»
ارشاد القلوب : 217
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود :
هر که میخواهد به آدم و علم او و نوح و تقواى او و ابراهیم و دور اندیشى-بردبارى-او و موسى و هیبت او و عیسى و عبادت او بنگرد، به على بن ابى طالب بنگرد.
31- سیماى مردان
و قیل : «کان -على علیه السلام- کانما کسر ثم جبر، لا یغیر شیبه، خفیف المشى، ضحوک السن.»
اسد الغابة 4 : 123
میگویند :
على علیه السلام همانند آن بود که گویى شکسته و مجددا ترمیم شده باشد-چهرهاى درهم تکیده داشت و یادآور مشکلاتى بود که تحمل نموده و تجربه اندوخته بود-آن حضرت موى سپید خود را رنگ نمیزد، سبکبال و بى تکلف راه میرفت و همواره لبخند بر لب داشت.
32- پیمان با فرشتگان
قال الصادق علیه السلام : «ان علیا علیه السلام کان اذا اصبح یقول : مرحبا بکما من ملکین حفیظین املى علیکما ما تحبان ان شاء الله فلا یزال فى التسبیح و التهلیل حتى تطلع الشمس و کذلک بعد العصر حتى تغرب الشمس.»
بحار الانوار 84 : 267 ح 38
حضرت صادق علیه السلام فرمود :
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام هر بامداد-در خطاب به دو فرشته نویسنده اعمال-میفرمود : مرحبا بر شما دو فرشته بزرگوار و یاد داشت کننده اعمال-به خواستخدا امروز نیز-آنچه دوست دارید بر شما املا خواهم کرد، و به دنبال این تعهد به ذکر : «سبحان الله و لا اله الا الله» مشغول میشد تا خورشید طلوع میکرد. و هنگام عصر نیز تا غروب آفتاب، به همان ذکرها میپرداخت.
33- نماز، امانت الهى
فى تفسیر القشیرى : «انه کان علیه السلام اذا حضره وقت الصلاة تلون و تزلزل فقیل له : مالک؟ فیقول : جاء وقت امانة عرضها الله تعالى على السماوات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و حملها الانسان.» (5)
المناقب 2 : 124
در تفسیر قشیرى آمده است :
هرگاه وقت اداى نماز میرسید، رنگ چهره امیر المؤمنین علیه السلام تغییر مییافت و بر خود میلرزید. وقتى به او میگفتند : این چه حالت است؟ میفرمود : هنگام اداى امانتى رسیده است که بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه شد و آنها از حمل آن سرباز زدند و انسان این باز امانت را بر داشت.
34- اخلاص در عبادت
قال الصادق علیه السلام : «کان امیر المؤمنین علیه السلام اذا توضا لم یدع احدا یصب علیه الماء قال : لا احب ان اشرک فى صلاتى احدا.»
علل الشرایع 1 : 323
حضرت صادق علیه السلام فرمود :
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام : بهنگام وضو گرفتن اجازه نمیداد کسى برایش آب بریزد و میفرمود : دوست ندارم در نمازم به درگاه خدا کسى را شریک قرار دهم.
35- بهداشت فردى
قال ابو عبد الله علیه السلام : «کانت لامیر المؤمنین علیه السلام خرقة یمسح بها وجهه اذا توضا للصلاة ثم یعلقها على و ید و لا یمسها غیره.»
المحاسن 2 : 207 ح 1618
حضرت صادق علیه السلام فرمود :
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام را پارچهاى-دستمالى-بود که بهنگام وضو صورت خود را با آن خشک میکرد و سپس آن را بر میخى میآویخت و جز خود حضرت کسى به آن دست نمیزد.
36- نماز خانه
قال الصادق علیه السلام : «کان على علیه السلام قد جعل بیتا فى داره لیس بالصغیر و لا بالکبیر لصلاته و کان اذا کان اللیل ذهب معه بصبى لیبیت معه فیصلى فیه.»
المحاسن 2 : 452 ح 2557
حضرت صادق علیه السلام فرمود :
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در خانه خود اتاقى را که نه کوچک بود و نه بزرگ، اختصاص به نماز خود داده و هر شب کودکى را براى خوابیدن بهمراه خود میبرد و در همانجا نمازهایش را میخواند.
37- نقش نگین
قال عبد خیر : «کان لعلى علیه السلام اربعة خواتیم یتختم بها : یاقوت لنبله، و فیروزج لنصرته، و الحدید الصینى لقوته، و عقیق لحرزه -و کان نقش الیاقوت : لا اله الا الله الملک الحق المبین، و نقش الفیروزج : الله الملک الحق، و نقش الحدید الصینى : العزة لله جمیعا، و نقش العقیق ثلاثة اسطر : ما شاء الله، لا قوة الا بالله، استغفر الله.»
الخصال : 199
عبد خیر میگوید :
على علیه السلام چهار انگشتر داشتند که به دست میکردند : یاقوتى براى نجابت و بزرگى-فرزانگى-و فیروزه براى پیروزى و حدید چینى براى نیرومندى و عقیق را نیز براى محافظت. نقش نگین یاقوت : «لا اله الا الله الملک الحق المبین» و نقش فیروزه : «الله الملک الحق» و نقش حدید : «العزة لله جمیعا» و در نگین عقیق سه سطر نقش بسته بود : «ماشاء الله لا قوة الا بالله استغفر الله»
38- در پناه نماز
قال ابو عبد الله علیه السلام : «کان على علیه السلام اذا هاله شییء فزع الى الصلاة. ثم تلا هذه الایة : و استعینوا بالصبر و الصلاة ...» (6)
الکافى 3 : 480
حضرت صادق علیه السلام فرمود :
هرگاه حضرت امیر از موضوعى نگران و هراسناک میشد به نماز پناه میبرد. سپس حضرت صادق علیه السلام این آیه را خواند : «از شکیبایى و نماز یارى بجویید ... » .
39- هزار رکعت
قال ابو عبد الله علیه السلام : «... ان علیا علیه السلام فى آخر عمره کان یصلى فى کل یوم و لیلة الف رکعة.»
الکافى 4 : 154
حضرت صادق علیه السلام فرمود :
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در آخر عمر خود شبانه روز هزار رکعت نماز میخواند.
40- جوینده رضاى حق
عن ابن عباس : «کان على علیه السلام یتبع فى جمیع امره مرضاة الله و لذلک سمى المرتضى.»
المناقب 3 : 110
ابن عباس میگوید : على علیه السلام در تمامى کارهاى خود همواره در پى رضایت الهى بود و به همین جهت «مرتضی» نامیده شد.
پی نوشت ها :
1- الکافى، 8 : 234، ح 312.
2- میزان الحکمه، ج 1 ص 78.
3- یکى از حملههاى نبرد صفین که حدود 24 ساعت درگیرى ادامه داشت، و شب آن واقعه، لیلة الهریر نام گرفته است.
4- القصص/83.
5- الاحزاب/72.
6- البقره/42.