أربعینات

پایگاه چهل حدیث های کوتاه در موضوع های متفاوت

أربعینات

پایگاه چهل حدیث های کوتاه در موضوع های متفاوت


سایت چهل حدیث ها (اربعینات)
مَنْ حَفِظَ مِنْ أَحَادِیثِنا أَرْبَعِینَ حَدِیثاً بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَالِماً فَقِیها. الکافی‏ ج۱: ص۴۸.
سعی ما بر فراهم نمودن چهل حدیث های موضوعی است که آسان وسریع در دسترس اندیشوران محقق، مبلغین، سخنوران و ارباب منبر (حفظهم الله) باشد.
<زندگی عاقلانه در دنیا این است که انسان از امکاناتی که خداوند در اختیارش قرار داده، برای رسیدن به تکامل و سعادت دو جهان استفاده کند، نه آن‌که تمام همت و تلاش خویش را صرف دنیا کرده و از آخرت غافل بماند که در این صورت دچار خسران و ضرر بزرگ شده است. انسان‌های پرهیزکار از مظاهر دنیا به حداقل اکتفا نموده و تمام سعی و کوشش آنان به زندگی آخرت معطوف است که آن‌جا سرای جاوید و ابدی است
قرآن کریم در توصیف زندگی دنیا می‌فرماید: «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذینَ یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُون»؛[1] زندگى دنیا، چیزى جز بازى و سرگرمى نیست! و سراى آخرت، براى آنها که پرهیزکارند، بهتر است، آیا نمى‌‌‏‌اندیشید؟.>

عزیزان، ما را از نظرات سودمندتان محروم نفرمایید. قبلا از الطاف شما متشکریم.
-----------------------------------------------
ایمیل: chelhadith.ir@gmail.com
-----------------------------------------------
امام عسکری علیه السلام: «نَحنُ حُجَجُ اللهِ عَلَیکُم وَ فاطِمَةُ حُجَّةٌ عَلَینا». یعنی ما حجّت های خداوند بر شماییم و فاطمه علیها سلام الله حجّت بر ماست.
جستجو در پایگاه شما را سریعتر به هدف میرساند

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

مقدمه ای بر مدیریت اسلامی

شنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۱:۲۹ ق.ظ


مقدمه اى بر مدیریت اسلامى

عظمت مدیریت

1. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: من ولى على عشره کان له عقل اربعین، و من ولى اربعین له عقل اربعماه.   نهج الفصاحه: ص 573
هر کسى که متولى امورد ده نفر بشود باید اندیشه چهل نفر را داشته باشد و کسى که مسئولیت اداره چهل نفر را بر عهده بگیرد باید عقل و اندیشه چهار صد نفر را دارا باشد.

2. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: ان شئتم أنبأتکم عن الاماره و ماهى؟ اولها ملامه و ثانیها ندامه و ثالثها عذاب یوم القیامه.   نهج الفصاحه، ش 5607
اگر بخواهید شما را از ریاست خبر مى دهم که چیست ؟ اولین مرحله آن ملامت است و دومین مرحله آن ندامت و سومین مرحله ى آن عذاب روز قیامت است.

ریاست طلبى


3. لاتسأل الإماره فانّک إن اُعطیتها عن مسأله وُکِلت الیها و إن اُعطیتها عن غیر مسأله اعنت علیها.
صحیح بخارى، جلد 9 ص 114، "طبع بیروت".]
ریاست و فرمانروایى مخواه زیرا اگر با درخواست خود به آن نائل شوى به آن واگذار خواهى شد و اگر بدون درخواست به تو داده شود امدادهاى الهى ترا یارى خواهند کرد.

4. زمانى که براى لقمان حکیم، پیشنهاد حکومت کردن بر مردم را کردند از آنها پرسید: آیا این یک تکلیف است و
یا یک پیشنهاد ؟ پاسخ دادند صرفا یک پیشنهاد است.
لقمان گفت: نمى پذیرم! و فرمود:
ان خیرنى ربى قبلت العافیه و لم اقبل البلاء و ان عزم على فسمعا و طاعه فانى اعلم انه ان فعل بى ذلک اعاننى و عصمنى. مجمع البیان، ج 8 ص 315 و 316
اگر در انتخاب مخیر باشم، عاقبت را اختیار مى کنم و بلا را نمى پذیریم و اگر تکلیف است اطاعت مى کنم زیرا میدانم که در این صورت قطعا خداوند مرا کمک خواهد کرد و از لغزشها مصون خواهد داشت.

5. امیرالمومنین علیه السلام: حب الریاسه شاغل عن حب الله سبحانه.   ابن ابى الحدید307:20
حبّ ریاست باز دارنده از حبّ به خداى سبحان است.

6. امام صادق علیه السلام من طلب الرئاسه هلک.   اصول کافى ج 2/ ص: 297، نسخه تهران

7. امام صادق علیه السلام: من اراد الرئاسه هلک.   اصول کافى ج 2/ ص: 372

8. عنه علیه السلام : إنّ حُبَّ الشَّرَفِ و الذِّکْرِ لا یَکونانِ فی قَلبِ الخائفِ الرّاهِبِ .   [الکافی : 2/69/7 .]

امام جعفر صادق علیه السلام: حبّ جاه و شهرت، در قلب شخصى که از خدا ترسان و هراسان است، وجود ندارد.  اصول کافى ج3 ص 189

9. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: إِنَّا وَالله لاَ نُوَلِّی هَذَا العَمَلَ أَحَدًا سَأَلَهُ، أَو أَحَدًا حَرِصَ عَلَیهِ

نظام الحکم و الاداره فى الاسلام : ص 352 به نقل از الامامه و السیاسه 42:1
به خدا سوگند ما به کسى که درخواست این شغل "پستهاى مدیریتى" را داشته باشد و بر تصدّى آن حریص باشد این شغل را واگذار نمى کنیم.

10. مردى نزد ابوالحسن علیه السلام یادآورى کرد و گفت ریاست را دوست دارد پس آن حضرت فرمود:
ما ذئبان ضاریان فى غنم قد تفرّق رعاؤها بأضرّ فى دین المسلم من الرئاسه.   اصول کافى ج 2/ ص: 297
چنین ریاستى براى دیانت و اعتقاد مسلمان زیانبارتر از این است که دو گرگ گرسنه در میان گله گوسفندى بیفتد که چوپان نداشته باشند.

11. عبدالله بن مسکان: سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول: ایّاکم و هولاء الروساء الذین یتراسون، فو الله ما خفقت النعال خلف رجل الّا هلک و أهلک.   اصول کافى، ج 297:2
عبدالله بن مسکان گوید شنیدم امام صادق علیه السلام مى فرمود: بپرهیز از این رئیسان ریاست طلب، بخدا سوگند تق تق کفشها دنبال مردى بلند نشود جز اینکه خود او هلاک شود و دیگران را هم هلاک کند.

12. امام صادق علیه السلام: ملعون من تراس، ملعون من هم بها، ملعون من حدث بها نفسه.   مبانى مناسبات انسانى در مدیریت اسلامى/ سید محمود سیاهپوش/ ص 317
ملعون است کسى که ریاست را بخود ببندد، ملعون است کسى که نسبت به آن قصد و همت کند، و ملعون است کسى که راجع به آن بیندیشد.

مدیریت امانت است


13. امیرالمومنین علیه السلام: فقد بلغنى عنک امر ان کنت فعلته فقد اسخطت ربک و عصیت امامک و اخزیت امانتک...   ابن ابى الحدید ج 16/ ص: 164، نسخه آل البیت
همانا درباره ى تو گزارشاتى به من رسیده است که اگر چنین خبر تاسف بارى درست باشد همانا پروردگارت را به خشم آورده اى و از فرمان پیشواى خود سرباز زده اى و امانت خویش را تباه و خوار ساخته اى.

14. امیرالمومنین "ع": فانى کنت اشرکتک فى امانتى و جعلتک شعارى و بطانتى.    ابن ابى الحدید ج 16/ ص: 167
من تو را در امانت خود "حکومت بر مردم" شریک ساختم و تو را پیراهن و آستر جامه ام گردانیدم.

15. ان الله یامرکم ان تودو الامانات الى اهلها.    نساء/ 58
همانا خداوند شما را فرمان مى دهد که امانتها را به صاحبانش باز گردانید.

16. امام صادق علیه السلام: امر الله الامام ان یودى الامانه الى الامام الذى بعده.    المیزان ج 4/ ص 410
خداوند امام قبل را فرمان داده است تا امانت را "که همان امانت و مدیریت جامعه اسلامى باشد" به امام بعد از خود تسلیم کند.

17. امیرالمومنین علیه السلام: وانّ عملک لیس لک بطعمه و لکنه فى عنقک امانه.    ابن ابى الحدید ج 14/ ص: 33
مدیریت و حکمروائى براى تو طعمه نیست ولکن آن مسئوولیت در گردن تو امانت است .

18. یا ابت استاجره ان خیر من استاجرت القوىّ الامین.    قصص، آیه 26
اى پدر این مرد را براى خدمت در دستگاه خود اجیر کن زیرا بهترین معیار براى کسى که باید بخدمت برگزید توانا بودن و امانت دارى است.

19. اجعلنى على خزائن الارض انى حفیظ علیم.    یوسف/ 55
مرا بر خزائن و دارائیهاى مملکت مدیر کن زیرا من از دو ویژگى امانتدارى و دانش لازم برخوردارم.

20. پیامبر اکرم "ص" خطاب به ابوذر فرمودند:
حکومت در دست حاکم، امانت است و آن در روز قیامت مایه خوارى و پشیمانى است مگر اینکه آن را به حق و از راه مشروع تصاحب کرده باشد و به وظیفه ى خود عمل نماید.

21. امام سجاد علیه السلام مى فرماید:
حق کسى که تحت مدیریت و سرپرستى تو قرار دارد اینست که بدانى او هم آفریده پروردگار توست و... خداوند تو را بر او تسلط داده است و در حوزه ى این سرپرستى تو را امین او قرار داده، و او را همچون امانتى به تو سپرده است.    صحیفه سجادیه

اصول و مبانى مدیریت


ضرورت مدیریت و رهبرى


1 /1. و لکل قوم هاد.    سوره رعد آیه 7
براى هر ملتى راهنما و رهبر ضرورى است.

1 /2. انه لابد للناس من امیر بر او فاجر.    ابن ابى الحدید ج 2/ ص: 307
مردم باید رهبر داشته باشند، نیکوکار یا تبهکار.

1 /3. امیرالمومنین علیه السلام: ایها الناس، انه لایصلحکم الا امیر بر او فاجر.    رهبرى در اسلام، محمد رى شهرى/ ص 28

اى مردم "بدانید که تنها با داشتن حکومت و" با وجود فرمانرواست که مصالح شما تامیت مى شود خواه نیکوکار باشد یا تبهکار.

1 /4. امیرالمومنین علیه السلام: اسد حطوم خیر من ظلوم و سلطان ظلوم خیر من فتن تدوم.    رهبرى در اسلام/ ص: 30
شیر سرزه ى بیشه، بهتر است از فرمانرواى ستم پیشه، و فرمانرواى ستم پیشه از فته و آشوب مداوم بهتر است.

1 /6. امیرالمومنین علیه السلام: انا لا نجد فرقه من الفرق و لامله من الملل بقوا و عاشوا الا بقیم و رئیس لما لابد لهم منه فى امرالدین و الدنیا. علل شرایع، شیخ صدوق/ 253
در مطالعه احوال بشر هیچ گروه و ملتى را نمى یابیم که در زندگى موفق و پایدار باشد مگر بوجود مدیر و سرپرستى که امور مادى و معنوى آنانرا مدیریت نماید.

1 /7. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: اذا کان ثلاثه فى سفر فلیؤمّر احدهم.    کنزل العمال، ج 6، ص 717، خ 17550
هر گاه در مسافرت تعداد مسافران به سه نفر رسید باید یکى از آنها مدیریت گروه را بعهده گیرد.

1 /8. امام صادق علیه السلام: لو بقیت الارض بغیر امام لساخت.    غیبت نعمانى ص 138
هر گاه زمین بدون ''پیشوا'' باشد از بین مى رود.

1 /9. الإمام الصادق علیه ‏السلام : لا یَستَغنی أهلُ کُلِّ بَلَدٍ عَن ثَلاثَةٍ یَفزَعُ إلَیهِم فِی أمرِ دُنیاهُم وآخِرَتِهِم، فَإِن عَدِموا ذلِکَ کانوا هَمَجاً: فَقیهٍ عالِمٍ وَرِعٍ ، و أمیرٍ خَیِّرٍ مُطاعٍ ، و طَبیبٍ بَصیرٍ ثِقَةٍ .    تحف العقول ص 321
امام جعفر صادق علیه‏‌السلام  فرمودند: مردم هیچ آبادى‏ ای از سه گروه، بى‏ نیاز نیستند که در کار دنیا و آخرت خویش به ایشان پناه بَرَند و چون آنان را نداشته باشند، شوربخت باشند: فقیه دانا و پرهیزگار، امیر نیکوکار و فرمان‏روا، و طبیب آگاه و مورد اعتماد.1 / 16

اهداف مدیریت عالى جامعه اسلامى

رشد و تربیت انسانها


اهداف مدیریت در اسلام از اهداف کلى اسلام در بعد اجتماعى جدا نیست هدف اساسى و مقصد نهائى اسلام رسیدن انسان به کمال است. و جهت گیرى تمام اهداف جزئى نیز به سوى آن مقصد اصلى مى باشد.

1 /10. انى بعثت لاتمم مکارم الاخلاق
من پیغمبر شدم تا فضائل اخلاق را به سر حد کمال برسانم.

1 /11. لقد بعثنا فى کل امه رسولا ان عبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت.    سوره نحل آیه 36
در میان هر ملتى پیامبرى فرستادیم که مردم را به پرستش خداى یگانه و روگردانى از سرکشان فراخواند.

1 /12. هو الذى بعث فى الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم ایاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین.    سوره  جمعه، آیه: 2
خداوند از میان جامعه اى که فاقد سواد و آشنایى به خواندن و نوشتن بود، پیامبر و فرستاده خود را برانگیخت تا آیات خدا را بر آنها بخواند و آنها را تربیت کند و کتاب خدا و حکمت و دانش به آنها تعلیم دهد. اگر چه پیش از آشنایى به مبانى تعلیم و تربیت اسلامى- آنها راه خود را گم کرده بودند.

1 /13. رسولا یتلوا علیکم آیات الله مبینات لیخرج الذین آمنوا و عملوا الصالحات من الظلمات الى النور.    طلاق: 11
"پیامبر" فرستاده اى است که آیات روشنگر خدا را بر شما فرومى خواند، تا کسانى را که ایمان آورده و کار نیکو کرده اند از تاریکیها به روشنى در آورد.

1 /14. و ما نرسل المرسلین الا مبشرین و منذرین فمن امن و اصلح فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون.    انعام، 48

ما پیامبران را جز بر آنکه "خوبان را" مژده دهند و "بدان را" بترسانند نفرستادیم پس هر کس ایمان آورده و کار شایسته اى کرد هرگز بر او بیمى نیست و ابدا اندوهگین نخواهد بود.

1 /15. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم:... بالتعلیم ارسلت.
[منیه المرید/ 16.]
مرا فرستاده اند تا معلم باشم.

1 /16. امام على علیه السلام: و ان محمدا عبده و رسوله، ارسله بالحق و دین الهدى، لیزیح به علتکم و لیوقظ به غفلتکم.    الحیاه ج 1 ص 54

محمد بنده و فرستاده ى خدا است او را با حق و با آیین هدایت فرستاده تا علت و بیمارى "عقلى و روحى و عملى" را از شما بزداید، و از خواب غفلت بیدارتان سازد.

1 /17. امیرالمومنین علیه السلام: فبعث فیهم رسله، و واتر الیهم انبیائه... و یثیروا لهم دفائن العقول.    ابن ابى الحدید ج 1/ ص: 114
خداوند پیامبران خود را در میان مردم برانگیخت تا با مدیریت خویش ذخائر پنهانى استعدادها را استخراج نمایند. حضرت موسى علیه السلام براى مدیریت الهى جامعه از خداوند خواست که اولا به او شرح صدر دهد، ثانیا این امر سنگین را به طور نسبى بر او آسان کند، ثالثا زبان و بیان او را رسا نماید و رابعا فردى شایسته را به سمت معاونت او منصوب نماید. و در پایان فلسفه درخواستهاى خود را چنین مى گوید:

1 /18. کى نسبحک کثیرا و نذکرک کثیرا انک کنت بنا بصیرا.    سوره طه آیه 36 -33
تا تو را بسیار تسبیح کنیم و تو را بسیار یاد نماییم که تو همیشه از حال ما آگاه بوده اى.

1 /19.... اسماء بنت عمیس روایت کرده که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را دیدم که در مقابل کوه ثبیر ایستاده بود و مى فرمود:

اللهم انى اسالک بما سالک اخى موسى: ان تشرح لى صدرى و ان تیسر لى امرى و ان تحل عقده من لسانى یفقهوا قولى و اجعل لى وزیرا من اهلى علیا اخى اشدد به ازرى و اشرکه فى امرى کى نسبحک کثیرا و نذکرک کثیرا انک کنت بنا بصیرا. 

تفسیر المیزان، جلد 14 صفحه 172
خدایا از تو آن مى خواهم که برادرم موسى خواست، که مرا شرح صدر دهى و کارم را آسان سازى، و گره از زبانم بگشائى تا سخنم را بفهمند، و از خاندانم برادرم على را وزیرم سازى و پشتم را به وسیله ى او محکم کنى، و او را در کارم شریک نمایى، تا تو را بسیار تسبیح کنیم و تو را بسیار یاد نمائیم بدرستی که تو نسبت به ما بینا و آگاه بوده اى.

اقامه عدل و قسط

1 /20. لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان، لیقوم الناس بالقسط...    سوره حدید آیه 25
پیامبران را مجهز به دلایل روشن و منطق قوى فرستادیم و کتاب آسمانى و قانون را در اختیار آنها قرار دادیم تا مردم قیام کننده به قسط باشند.

1 /21. قل امر ربى بالقسط...    اعراف: 29.
بگو اى "پیامبر" پروردگارم به من دستور "برپادارى" قسط و دادگرى داده است...

آزادى انسانها

1 /22. و یضع عنهم اصراهم و الاغلال التى کانت علیهم...    سوره اعراف آیه 157
و بارهاى سنگین و زنجیرهایى را که بر آنها بود از گردن انسان بر مى دارد...

1 /23. اذهب انت و اخوک بایاتى و لا تنیا فى ذکرى، اذهبا الى فرعون انه طغى،... فاتیاه فقولا انا رسولا ربک فارسل معنا بنى اسرائیل و لا تعذبهم. طه: 42 -43 و 47
تو "اى موسى" با برادرت همراه با آیتهاى من بروید، و در ذکر "یاد کرد" من سستى مى گیرید، به سوى فرعون روید که او طاغوت شده است پیش او روید و بگویید: ما فرستاده ى پروردگار توایم، اکنون بنى اسرائیل را "آزاد کن و" با ما بفرست و آنان را شکنجه مکن.

حیات طیبه مقصد مدیریت اسلامى

وعد الله المومنین و المومنات جنات تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها و مساکن طیبه فى جنات عدن و رضوان من الله اکبر ذلک هو الفوز العظیم.
[سوره توبه: 72.]
خداوند مردان و زنان مومن را وعده فرمود که در بهشت خلد ابدى که زیر درختانش نهرها جارى است درآورد و در عمارات نیکوى بهشت عدن منزل دهد و برتر و بزرگتر از هر نعمت مقام رضا و خشنودى خدا را به آنان کرامت فرماید و آن به حقیقت پیروزى بزرگى است.

من عمل صالحا من ذکر او انثى و هو مومن فلنحیینه حیوه طیبه و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون.
[سوره توبه: 72.]
هر کس از مرد و زن کار نیکى به شرط ایمان به خدا انجام دهد ما او را در زندگانى خوش و با سعادت زنده ى "ابد" مى گردانیم و اجراى بسیار بهتر از عمل نیکى که کرده به او عطا مى کنیم.

تبیین حیات طیبه


خداوند در سوره نحل حیات طیبه را به عنوان زندگى طیبه و حیات پاکیزه معرفى مى کند و مى فرماید: هر کس کار صالح بکند خواه زن، خواه مرد و مومن باشد خداى متعال به او حیات پاکیزه عطا مى کند و به او زندگى طیب مى بخشد حیات تازه اى که پاکیزه است به او مرحمت مى کند. براى رسیدن به این حیات پاکیزه دو قید لازم است یکى حسن فعلى، دیگرى حسن فاعلى. یکى کار خوب و دیگرى داشتن جان خوب، روح خوب. اگر کار خوب بکند به حیات طیب مى رسد پس اگر کسى ایمان داشته باشد ولى کار مثبت نکند و عمل صالح انجام ندهد و به همان ایمان بدون عمل اکتفا کند به حیات طیب نمى رسد. یا اگر کسى کار خوب انجام بدهد ولى معتقد نمباشد لذا به حیات طیب نمى رسد.

قرآن عملى را صالح مى داند که مطابق وحى و ره آورد پیامبر باشد. و خود شخص هم مومن به مبدا باشد و کار را در پرتو اصول دین انجام بدهد تا به حیات طیب برسد. اما این حیات طیبه چه مى کند ؟ انسان را به کجا مى رساند ؟ این امر را خداوند در سوره فاطر مشخص کرده، فرمود:

من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا
هر انسانى که بخواهد عزیز بشود، و حقیقتا از عزت برخوردار بشود، باید بداند که عزت همه اش مال خداست. انسان تا به سمت الله حرکت نکند، عزیز نخواهد شد و راه رسیدن به این مقام والا چیست ؟

من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا الیه یصعد الکلم الطیب والعمل الصالح یرفعه.' سوره فاطر: 10
به این مقام شامخ 'کلمه طیب و سخن پاکیزه' مى رسد.
وجودِ پاک است که مى تواند عروج کند، اگر پاک نباشد قابل فیض نیست، هرگاه پاکیزه بود قابل فیض مى شود. لذا سخنِ پاک است که بالا مى رود و اگر بالا رفت عزیز مى شود. تفسیر موضوعى قرآن، جوادى آملى ج 1 ص 173

تصمیم گیرى در مدیریت
چند توصیه براى بهره گیرى بیشتر از تصمیم گیرى

هر گاه تصمیم گرفتى مشورت کن
[غررالحکم 15:310:1، نسخه دارالکتاب.]

قبل از آنکه اراده کنى، مشورت نما و پیش از آنکه اقدام کنى فکر کن
[غررالحکم 1:448:1.]

به کارى که موجب رشدت نمى شود تصمیم نگیر
[غررالحکم 34:320:2.]

هر گاه بر کارهاى خیرتصمیم گرفتید به سوى آنها بروید
[غررالحکم 44:311:1.]

پیش از آنکه تصمیم بگیرى بیندیش و پیش از اقدام آن مشورت نما و قبل از انجام آن تدبر و سیاستگذارى کن.
غررالحکم 83:353:1.]

کسى که انفرادى تصمیم گیرد، تصمیمش صحیح نخواهد بود
[کنزالفوائد 367:1.]

رأیها را، برخى بر برخى دیگر عرضه کنید "و آنها را کنار هم نهید" که رأى درست اینگونه پدید مى آید.
[الحیاه ج/ ، 287.]

مراحل تصمیم گیرى در نظام اسلامى
1. تفکر
2. مشورت
3. تدبر
4. توکل

2 /1. امیرالمومنین علیه السلام: تفکر قبل ان تعزم و شاور قبل ان تقدم و تدبر قبل ان تهجم
[غررالحکم 83:353:1.]
پیش از آنکه تصمیم بگیرى بیندیش و پیش از اقدام آن مشورت نما و قبل از انجام آن تدبیر و سیاستگذارى کن.

2 /2. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم:... اذا هممت بامر فتدبر عاقبته، فان یک یرا و رشدا فاتبعه، و ان یک غیا فدعه. البحار ج 77/ ص: 131، نسخه آل البیت
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله فرمود چون در اندیشه انجام دادن کارى برآیى در عاقبت آن تدبر کن تا اگر نیک است و در راه درست، به آن دست یازى، و اگر مایه گمراهى است آن را فروگذارى.

2 /3. امام على علیه السلام: قدر ثم اقطع، و فکر ثم انطق، و تبین ثم اعمل. الحیاه ج 545:1 ح 6
اندازه کن سپس ببر، بیندیش سپس بازگوى، و بسنج سپس به کار برخیز.

2 /4. اذا عزمت فاستشر. غررالحکم 15:310:1
هر گاه تصمیم گرفتى مشورت کن

2/5. شاور قبل ان تعزم و فکر قبل ان تقدم. غررالحکم 1:448:1

قبل از آنکه اراده کنى، مشورت نما و پیش از آنکه اقدام کنى فکر کن

2 /6. و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوکل على الله. آل عمران آیه 159
با آنها در امور مشورت کن و هر گاه تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن.

الف" نقش تفکر در برنامه ریزى

2 /7. فکرک یهدیک الى الرشاد و یحدوک الى اصلاح المعاد

[غررالحکم 17:516:1.]

فکر و اندیشه ات تو را به سوى رشد و هدایت مى کشاند و به اصلاح امر آخرتت وادار مى سازد.

2 /8. امام على علیه السلام: فکر المرء مراه تریه حسن عمله من قبحه

[غررالحکم 19:516:2.]

فکر انسان آئینه ایست که نیک و زشت کارش را به وى مى نمایاند.

2 /9. امام على علیه السلام: الفکر یهدى الى الرشد

[غررالحکم 157:26:1.]

تفکر انسان را به راه رشد و بالندگى هدایت مى کند.

2 /10. امام على علیه السلام: الفکر جلاء العقول.
[غررالحکم 987:32:1.]
اندیشه روشن کننده خردهاست.

2 /11. امام على علیه السلام: اذا قدمت الفکر فى افعالک حسنت عواقبک و فعالک .
[غررالحکم 131:319:1.]
هر گاه فکر را پیشاپیش کارهایت قرار دادى عاقبت کارهایت نیکو خواهد بود.

2 /12. امام على علیه السلام: من فکر العمل، کثر صوابه.
[الحیاه ج 88:1.]
آنکه پیش از هر کار بیندیشد، استوارى کارش بیشتر باشد و

2 /13. امام على علیه السلام: اصل السلامه من الزلل الفکر قبل الفعل و الرویه قبل الکلام.
[غررالحکم 272:189:1.]
ریشه سلامتى از لغزشها اندیشه قبل از انجام کار و تامل قبل از سخن گفتن است.

2 /14. امام على علیه السلام: طول الفکر یحمد العواقب. و یستدرک فساد الامور .

[غررالحکم 20:470:1.]
اندیشیدن بسیار "به هنگام اقدام به کارها" پایان هر کار را پسندیده مى سازد و از تباهى امور جلوگیرى مى کند.

چند توصیه در مشاوره

با دشمن دانا مشورت کن و از دوست نادان دورى نما.
[غررالحکم 245:143:1.]

هر گاه در کار "مهمى" که برایت پیش آمد نیاز به مشورت داشتى، نخست با جوانان مشورت کن زیرا آنان تیز هوش تر و در فهم مطالب سریعترند سپس از کهنسالان و پیران بخواه تا آنان چاره جویى نموده و بهترین را برگزینند چرا که آنها تجربه شان بیشتر است.
[البحار ج 20/ ص: 337.]

با بخیل مشورت نکن چون تو را از بخشش باز مى دارد و از فقر و تهیدستى مى ترساند و با ترسو مشورت نکن چون که روحیه تو را در کارها سست مى کند و با حریص به مشورت ننشین که حرص را با ستمگرى در نظرت زیبا جلوه مى دهد.
[نهج البلاغه، نامه 53، نسخه فیض الاسلام.]

با افراد مستبد، خود رأى، سست رأى و کسى که رنگ عوض مى کند و کسى که لجوج است مشورت نکن.

هر گاه دشمنت از تو مشورت خواست اندرزت را بى پیرایه برایش بگو زیرا که او با این مشورت از دشمنى با تو بیرون رفته و به دوستى تو در مى آید.
[ابن ابى الحدید 276:20.]

در کار خود با کسانى مشورت کن که از خداى بزرگ بترسند.
[البحار ج 72/ ص: 98.]

هنگام نظرخواهى نخستین راى دهنده مباش، و از راى ناپخته بپرهیز.
[البحار ج 75/ ص: 104.]

مشاوره و نقش آن در مدیریت

2 /15. ما من رجل شاور احد الا هدى الى الرشد.
[المیزان جلد 18، ص 74...]
هیچکس نیست که با کسى مشورت کند و به رشد و صلاح در امور هدایت نگردد.

2 /16. امام على علیه السلام: الاستشاره عین الهدایه و قد خاطر من استغنى برایه.
[ابن ابى الحدید ج 19/ ص: 31.]
طلب شور و مشورت کردن، عین هدایت است و هر که خودسرانه کارى انجام دهد خود را به خطر انداخته است.

2 /17. از امام على علیه السلام: من استقبل وجوه الاراء عرف مواقع الخطاء.
[نهج البلاغه، الحکمه 173.]
هر که آراء مختلف را بررسى کند موارد خطا را مى شناسد.

2 /18. امیرالمومنین علیه السلام: من استبد برایه هلک و من شاور الرجال شارکها فى عقولها.
[ابن ابى الحدید ج 18/ ص: 404.]
هر کس بر فکر و راى خود استبداد به خرج داد هلاک شد و کسى که با دیگران مشورت کرد در فکر و عقل آنها شریک گردید.

2 /19. لا راى لمن انفرد برایه.
[کنز الفوائد 367:1.]
کسى که انفرادى تصمیم گیرد، تصمیمش صحیح نخواهد بود

2 /20. من شاور ذوى الالباب دل على الصواب.
[کنز الفوائد 367:1.]
آن که با صاحبان خرد مشورت نماید به راه راست راهنمایى شود.

2 /21. امام على علیه السلام: ما استنبط الصواب بمثل المشاوره.
[غررالحکم 74:740:2.]
هیچ چیزى مانند مشورت کردن راه درست را نمایان نسازد.

2 /22. امیرالمومنین علیه السلام: من شاور ذوى العقول استضاء بانوار العقول.
[غررالحکم 971:670:2.]
هر کس که با صاحبان اندیشه مشورت کند از درخشش افکار بهره مند شده است.

2 /23. امیرالمومنین علیه السلام: من استبد برایه هلک.
[ابن ابى الحدید ج 18/ ص: 382.]
کسیکه به راى خود استبداد بورزد هلاک مى گردد.

2 /24 امیرالمومنین علیه السلام: لا وحده اوحش من العجب و لا مظاهره اوثق من المشاوره.
[نهج البلاغه ج 18/ ص: 276.]
هیچ تنهائى وحشتناکتر از خودپسندى و هیچ پشتیبانى مطمئن تر از مشورت نیست.

2 /25. و کان رسول الله "ص" کثیر المشاوره لاصحابه.
[تفسیر جلالین: ص 94.]
سیره ى پیامبر چنین بود که با اصحاب خود زیاد مشورت مى کرد.

خصوصیات مشاوران موثر

1. با تقوا و پرهیزکار
2. آگاه نسبت به امور
3. آزاده و درستکار
4. دلسوز و مهربان
5. امین و راز نگهدار
6. بردبار
7. عالم و با تجربه

2 /26. امام صادق علیه السلام: شاور فى امرک الذین یخشون الله عزو جل.
[بحار الانورار 72، ص 98.]
در کارها با کسانى که خدا ترسند، مشورت کن.

2 /27. امام صادق علیه السلام: شاور فى امورک مما یقتضى الدین، من فیه خمس خصال: عقل، و حلم، و تجربه، و نصح، و تقوى.
[بحار 103:75.]
در کارهاى خود با کسى مشورت کن که در او پنج خصلت باشد: عقل، بردبارى، آزمودگى، خیرخواهى و پرهیزگارى.

2 /28. شاور المتقین الذین یوثرون الاخره على الدنیا و یوثرون على انفسهم فى امورکم.
[تفسیر تسترى: ص 28 و 82.]
متقین و پرهیزکاران را مورد مشورت قرار بده آنانکه در کارها آخرت را بر دنیا و شما را بر خویش مقدم مى دارند.

2 /29. شاور العلماء الصالحین فاذا عزمتم على امضاء ذلک فتوکلوا على الله.
[تفسیر تسترى: ص 28 و 82.]
با آگاهان صالح مشورت کنید پس آنگاه که بر انجام کارى تصمیم گرفتید بر خداوند توکل نمائید.

2 /30. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: استرشدوا العاقل و لا تعصوه فتندموا.
[الحیاه: ج 1/ ص 170.]
عاقل را مرشد خود قرار دهید و سرپیچى از راهنمائیهاى او نکنید تا پشیمان گردید.

2 /31. امام صادق علیه السلام: استشر العاقل من الرجل فانه لایامر الابخیر...

[بحار الانوار 101:75.]
با مردان عاقل مشورت کن که جز به نیکى فرمان نمى دهند.

2 /32. امام صادق علیه السلام: عن النبى "ص": مشاوره العاقل الناصح، یمن و رشد و توفیق من الله عز و جل فاذا اشار علیک الناصح العاقل فایاک و الخلاف فان فى ذلک العطب.
[بحار 254:91.]
نظر خواستن از عاقل نیکخواه، مبارک است و رشد و توفیقى است از خداى بزرگ، پس چون ناصح عاقل نظرى داد، مخالف آن عمل مکن که باعث هلاکت است.

2 /33. امام على علیه السلام: فان معصیه الناصح الشفیق، العالم المجرب ثورت الحیره و تعقب الندامه.
[نهج البلاغه ج 2/ ص: 204.]
نافرمانى شخص خیرخواه مهربان و عالم و آزموده، سبب سرگردانى مى شود و پشیمانى به بار مى آورد.

2 /34. امیرالمومنین علیه السلام علیهم السلام استشر عدوک العاقل و احذر راى صدیقک الجاهل
[غررالحکم 445:129:1.]
با دشمن دانا مشورت کن و از دوست نادان دورى نما.

2 /35. امام على علیه السلام: استشر اعدائک تعرف من رایهم مقدار عداوتهم و مواقع مقاصدهم.
[غررالحکم 236:128:1.]
با دشمنان خود مشورت کن تا از نظرشان، مقدار دشمنى و جایگاههاى اهداف آنانرا بشناسى.

2 /36. امیرالمومنین علیه السلام: و اکثر مدارسه العلماء و مناقشه الحکماء فیتثبیت ما صلح علیه امر بلادک و اقامه ما استقام به الناس قبلک.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 47.]
درباره ى استوار ساختن آنچه که کار شهرهاى تو را منظم گرداند و بر پا داشتن آنچه مردم پیش از تو بر پا داشته بودند، بسیار با دانشمندان مذاکره کن و با راستگویان و درست کردن کرداران گفتگو کن.

2 /37. امیرالمومنین علیه السلام: اذا احتجت الى المشوره فى امر قد طرا علیک فاستبدع ببدایه الشبان فانهم احد اذهانا و اسرع حدسا ثم رده بعد ذلک الى راى الکهول و الشیوخ لیستعقبوه و یحسنوا الاختیار له فان تجربتهم اکثر.
[ابن ابى الحدید ج 20/ ص: 337.]
هر گاه در کار "مهمى" که برایت پیش آمد نیاز به مشورت داشتى، نخست با جوانان مشورت کن زیرا آنان تیزهوش تر و در فهم مطالب سریعترند سپس از کهنسالان و پیران بخواه تا آنان چاره جویى نموده و بهترین را برگزینند چرا که آنها تجربه شان بیشتر است.

2 /38. امام صادق علیه السلام: مى فرماید: شورا شرایط و ابعادى دارد، کسى که به آن آگاه باشد، نتیجه مى گیرد و گرنه زیان آن بر مشورت کننده بیش از سود آن است.
اول اینکه، طرف مشورت فردى باشد صاحب عقل و خرد.
دوم: انسان آزاده و با ایمانى باشد.
سوم: دوست و دلسوز و علاقه مند باشد.
چهارم: آنچنان باشد که اگر او را از سرّ خود آگاه کردى تا بتوانى از او نظر خواهى کنى، در رازدارى تو نهایت دقت به خرج دهد.

از مشاوره با چه کسانى باید خوددارى کرد؟
1. افراد مستبد
2. افراد خودراى
3. افراد سست راى
4. افراد منافق
5. افراد لجوج
6. افراد بخیل
7. افراد ترسو
8. انسانهاى حریص
9. دوست نادان

2 /39. امیرالمومنین علیه السلام: و لا تدخلن فى مشورتک بخیلا یعدل بک عن الفضل و یعدک الفقر و لا جبانا یضعفک عن الامور و لا حریصا یزین لک الشره بالجور.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 36.]
با بخیل مشورت نکن چون تو را از بخشش باز مى دارد و از فقر و تهیدستى مى ترساند و با ترسو مشورت نکن چون که روحیه تو را در کارها سست مى کند و با حریص به مشورت ننشین که حرص را با ستمگرى در نظرت زیبا جلوه مى دهد.

2 /40. لا تستعین بکسلان و لا تستشیرن عاجزا.
[میزان الحکمه، ج 8/ ص 393.]
از افراد کاهل و ناتوان کمک مخواه و از انسانهاى عاجز طلب مشورت مکن.

2 /41. امیرالمومنین علیه السلام: مشاوره الجاهل المشفق خطا....
[غررالحکم 148:767:2.]
با دوست مهربان نادان مشورت کردن خطا است.

2 /42. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: یا على: لا تشاورن جبانا فانه یضیق علیک المخرج. و لا تشاورن البخیل، فانه یقصر بک عن غایتک. و لا تشاورن حریصا، فانه یزین لک شرها...
[خصال 1/2:1.]
اى على! از آدم ترسو مشورت مخواه که راه خروج را بر تو تنگ مى کند و از بخیل راى مخواه، که تو را از رسیدن به مقصود باز مى دارد و با حریص رایزنى مکن که حرص را در نظر مى آراید.

2 /43. امام صادق علیه السلام: با افراد مستبد، خودراى، سست راى و کسى که رنگ عوض مى کند و کسى که لجوج است مشورت نکن.

2 /44. امام صادق علیه السلام: من استشار اخاه فلم ینصحه محض الراى سلبه الله عز و جل رایه.
[بحار الانوار ج 75/ ص: 102.]
کسى که با برادر دینى خود مشورت نماید و او هر چه اندیشه دارد، به طور خالص در اختیارش قرار ندهد، خداوند عز و جل راى و نظر او را خواهد گرفت.

نقش تدبر در مدیریت

2 /45. امیرالمومنین علیه السلام: التدبیر قبل العمل یومنک من الندم.
[بحار الانوار، ج 71/ ص 338.]
تدبیر و دوراندیشى قبل از شروع کار تو را از پشیمانى ایمن مى سازد.

2 /46. امیرالمومنین علیه السلام: التدبیر قبل الفعل یومن العثار.
تدبیر کردن قبل از کار انسان را از لغزشها حفظ مى کند.

2 /47. امیرالمومنین علیه السلام: التدبیر نصف المعونه.
[غررالحکم 616:22:1.]

2 /48. سوء التدبیر سبب التدمیر.
[غررالحکم 22:433:1.]
تدبیر نادرست سبب هلاکت و نابودى مى شود.

نقش توکل در مدیریت

2 /49. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: من توکل على الله تسهلت له الصعاب.
کسى که بر خدا توکل مى کند مشکلات امور براى او آسان مى شود.

2 /50. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: ان سرک ان تکون اقوى الناس، فتوکل على الله...

[مکارم الاخلاق/ 552.]
اگر دوست دارى که قویترین مردمان باشى، بر خدا توکل کن...

2 /51. امیرالمومنین علیه السلام: من توکل على الله ذلت له الصعاب و تسهلت علیه الاسباب.
[غررالحکم، شماره 9028.]
کسى که بر خدا توکل کند ناهمواریها و سختیها بر او هموار، و دست یابى به ابزار و امکانات رسیدن به هدف براى او آسان مى گردد.

2 /52. من احب ان یکون اغنى الناس فلیکن بما عند الله اوثق منه بما فى یده.

[معانى الخبار 188:1.]
کسى که دوست دارد غنى ترین مردم باشد باید به آنچه در نزد خداست وثوق و اطمینان بیشترى داشته باشد تا آنچه در نزد او و در اختیار اوست.

2 /53. امام باقر علیه السلام: من توکل على الله لا یغلب و من اعتصم بالله لایهزم.
[بحار 151:71.]
هر کس بر خدا توکل کند، مغلوب نمى شود. و هر کس به خدا تمسک جوید شکست نمى خورد."

امیرالمومنین علیه السلام: ثلاث من کن فیه لم یندم: ترک العجله: و المشوره، و التوکل على الله عند العزم.
سه چیز است که در هر که باشد پشیمان نشود: ترک عجله، مشورت در کارها، و توکل بر خدا به هنگام تصمیم گیرى.

برنامه ریزى

اهمیت برنامه ریزى

3 /1. امیرالمومنین علیه السلام: امارات الدول انشاء الحیل.
[بحار الانوار ج 9/ ص: 117.]

3 /2. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم:... یا بن مسعود اذا عملت عملا فاعمل بعلم و عقل و ایاک ان تعمل عملا بغیر تدبیر و علم فانه جل و جلاله یقول: و لا تکونوا کالتى نقضت غزلها من بعد قوه انکاثا.
[بحار الانوار ج 9/ ص: 117.]
پیامبر "ص" به ابن مسعود مى فرمایند: هر گاه کارى را انجام دادى، از روى علم و عقل انجام ده و برحذر باش از این که کارى را بدون دوراندیشى و آگاهى انجام دهى، به درستى که خداوند جل و جلاله مى فرماید: همانند زنى نباشید که بافته اش را بعد از محکم کردن کاملا باز کند.

3 /3. امیرالمومنین علیه السلام: من قعد عن حیلته اقامته الشدائد.
[میزان الحکمه- ج 2- ص 550.]
کسى که چاره اندیشى را رها کرده با شداید درگیر شد.

3 /4. امیرالمومنین علیه السلام: و امض لکل یوم عمله فان لکل یوم ما فیه
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 88.]
در هر روز کار همان روز را انجام بده "هر گونه عمل و اقدامى را در ظرفیت زمانى خویش به جاى آور" زیرا براى هر روز کارى است مخصوص به آن.

3 /5. آنچنان کارها را به روزها تقسیم کن که روزانه مطابق برنامه انجام وظیفه شود و امور در اثر عدم انضباط و ترتیب، مختل و آشفته نماند.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 88.]

گامهاى اساسى در فرآیند برنامه ریزى
1. ظرافت و دقت
2. اعتقاد به حل مشکل
3. استفاده از روند گذشته
4. آینده نگرى

ظرافت و دقت

3 /6. التطف فى الحیه اجدى من الوسیله.
[میزان الحکمه ص 550.]
ظرافت و دقت در برنامه ریزى بهتر از امکانات است.

3 /7. لاخیر فى عزم بلاحزم.
[میزان الحکمه، ج 2/ ص 386.]
در تصمیهایى که در آنها دقت کافى انجام نشده، خیرى نیست.


اعتقاد به حل مشکل

3 /8. لکل شیئى حیله.
براى هر چیزى چاره اى وجود دارد.

استفاده از روند گذشته

3 /9. من قلت تجربته خدع من کثرت تجربته قلت غرته
[میزان الحکه/ ص: 25.]
کسى که تجربه اش کم است فریب خورده و کسى که تجربه اش زیاد است لغزشهایش کم است.

3 /10. من غنى عن التجارب عمى عن العواقب.
[غررالحکم 1017:673:2.]
آن که خود را از تجربه ها بى نیاز دانست از عاقبت کارها کور و "بى خبر" ماند.

3 /11. و الوجب علیک ان تتذکر ما مضى لمن تقدمک من حکومه عادله او سنه فاضله او اثر عن نبینا صلى الله علیه و آله و سلم او فریضه فى کتاب الله فتقتدى بما شاهدت مما عملنا به فیها.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 114.]
بر تو واجب است که به حکومتهاى دادگر و روشهاى نیکوى پیش از خود یا به خط پیامبر ما صلى الله علیه و آله و سلم یا دستورات خدا توجه نمائى و به آنچه که مى بینى ما بدان عمل مى نمائیم اقتدا کنى.

آینده نگرى

3 /12. پیامبر اکرم "ص": اذا هممت بامر فتدبر عاقبته، فان یک خیرا و رشدا فاتبعه و ان غیا قدعه.
[البحار 131:77.]
چون در اندیشه انجام دادن کارى برآیى در عاقبت آن تدبر کن پس اگر مایه خیر و نیکى است به سوى آن شتاب کن و اگر مایه شر و گمراهى است آن را رها کن.

3 /13. امام على علیه السلام: و من تورط فى الامور بغیر نظر فى العواقب فقد تعرض للنوائب.
[تحت العقول، ص 66.]
آن کس که بدون نگریستن در عاقبت کارها دست به اقدام زند خود را گرفتار پیشامدها سازد.

3 /14. على علیه السلام: الفکر فى الامور قبل ملابسته یومن الزلل.
[غررالحکم، 1894:78:1.]
اندیشیدن در کار، پیش از اقدام کردن به آن سبب ایمنى از لغزش ها است.

3 /15. امام على علیه السلام: اعقل الناس انظر هم فى العواقب.
[غررالحکم 542:213:1.]
خردمندترین مردم کسى است که بیشتر در عاقبت کارها بنگرد.

3 /16. امام على علیه السلام: من نظر فى العواقب سلم.
[غررالحکم 267:623:2.]
کسى که به پایان کارها بنگرد سالم ماند.

3 /17. امام على علیه السلام: من تورط فى الامور غیر ناظر فى العواقب فقد تعرض لفادحات النوائب.
[تحت العقول، ص 66.]
کسى که در کارها بدون دقت در عاقبت آنها فرورود با مصیبت هاى دشوار روبرو خواهد شد.

3 /18. امام على علیه السلام: راقب العواقب تنج من المعاطب.
[غررالحکم، 52:424:1.]
عاقبت نگر باش تا از پرتگاه هاى نابودى برهى.

3 /19. امام على علیه السلام: التدبیر قبل العمل یومنک من الندم.
[دستور معالم الحکم: 20.]
دور اندیشى قبل از کار، تو را از پشیمانى در امان مى دارد.

3 /20. امام على علیه السلام: من راقب العواقب سلم من النوائب.
[غررالحکم، 1018:673:1.]
کسى که به سرانجام کارها بنگرد از حوادث "ناگوار" روزگار سالم بماند.

3 /21. امام صادق علیه السلام:... قف عند کل امر حتى تعرف مدخله من محخرجه قبل ان تقع فیه فتندم.
[مستدرک ج 11/ ص: 306، نسحه آل البیت.]
در هر کارى دقت کن تا پیش از آنکه وارد در آن کار شوى و پشیمان گردى راههاى ورود و خروجش را بشناسى.

3 /22. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: اذا هممت بامر فتدبر عاقبته فان یک خیرا و رشدا فاتبعه و ان یک غیا فاجتنبه.
[وسائل الشیعه: ج 15/ ص: 282، نسخه آل البیت.]
به تو توصیه مى کنم هر گاه به کارى همت گماردى به عاقبت آن بیندیش اگر مایه رشد و سعادت توست بدنبال آن برو و اگر موجب گمراهى توست از آن صرف نظر بنما .

3 /23. امام على علیه السلام: و ناظر قلب اللبیب به یبصر امده و یعرف غوره و نجده.
[ابن ابى الحدید ج 9/ ص: 164.]
چشم دل انسان خردمند پایان کارش را مى بیند و نشیب و فراز خویش را مى شناسد.

3 /24. امام على علیه السلام: فى صفه اللبیب:... راقب فى یومه غده، و ربما نظر قدما امامه.
[الحیاه ج 1/ ص: 585.]
"انسان خردمند" در امروز مراقب فرداى خویش است، و از هم اکنون آنچه در پیش دارد مى بیند.

3 /25. امیرالمومنین علیه السلام: فدع الاسراف مقتصدا، و اذکر فى الیوم غدا، و امسک من المال بقدر ضرورتک، و قدم الفضل لیوم حاجتک.
[ابن ابى الحدید ج 6/ ص: 263.]
زیاده روى را واگذار، و تعادل و میانه روى در مسائل اقتصادى را پیشه خود ساز از همین امروز به فکر فردا باش و از امکانات خود به مقدار ضرورت استفاده کن و پس انداز افزوده را با برنامه اى منظم بخاطر روز نیازمندى دنیا و آخرتت به آینده اختصاص بده.

رهبرى

رهنمودهایى براى رهبران موفق

با تعیین مسئولیتهاى کارمندان و شرح وظایف آنها از هر گونه کاهلى و فرار از مسئولیت پیشگیرى کنید.

[نهج البلاغه، نامه 53.]

از افراد لایق و کارآزموده به بزرگى یاد کنید تا آنها را به هیجان و جنبش بیشتر وا دارد و افراد کاهل را دوباره بکار آورد.
[نهج البلاغه، نامه 53.]

جهت پاسخگویى به مشکلات افراد، زمان خاصى را براى آنها اختصاص دهید و با برگزارى جلسات عمومى به مشکلات آنها شخصا رسیدگى کنید.
[نهج البلاغه ، نامه 53.]

برحذر باشید از عقب انداختن کارها، هنگامى که امکان کارى برایتان به وجود آمده اقدام کنید.
[الحیاه ج 2، ص 359.]

با افراد فروتن باشید و با نرمى رفتار کنید و با آنها با چهره اى گشاده برخورد نمائید.
[نهج البلاغه، نامه 53.]

قاطعیت را با قدرى انعطاف پذیرى و نرمش مخلوط کنید تا موفق شوید.
[نهج البلاغه، نامه 53.]

از اینکه سخن خنده آور بگوئید، بپرهیزید هر چند آنرا از غیر نقل کنید.
[نهج البلاغه، نامه 53.]

به وعده اى که مى دهید وفا کنید همانطور که خداوند مى فرماید: وفا نکردن به وعده سبب خشم خدا و مردم مى گردد.
[نهج البلاغه، نامه 53.]

سستیها را با اراده ى نیرومند از خود دور کنید.

مهارتهاى اساسى رهبران موثر
چند نمونه از مهارتهاى فنى

4 /1. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: خیر الولاه من جمع المختلف و شر الولاه من فرق الموتلف.
[سید محمود تقوى دامغانى، چهل حدیث.]
بهترین مدیران و فرمانروایان کسانى هستند که استعدادها و سلیقه هاى گوناگون را در زیر چتر مدیریت گرد آورند و بدترین مدیران کسانى هستند که مجموعه ى همسو و هماهنگ را متفرق سازند.

4 /2. امیرالمومنین علیه السلام: لایحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر و العلم بمواقع الحق.
[ابن ابى الحدید ج 9/ ص: 330.]
پرچم مدیریت و فرماندهى را بدوش نمى کشد مگر کسى که صاحب بصیرت و مقاومت و آگاه به مواضع و مسائل حق باشد.

4 /3. یحتاج الامام الى قلب عقول و لسان قوول و جنان على اقامه الحق صول.
[میزان الحکمه، حدیث 848.]
امام نیازمند به ذهنى فعال و دراک و زبانى بسیار توانا در سخنورى و دلى پر جرات و گستاخ در اقامه ى حق است.

4 /4. ایها الناس ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بامر الله فیه.
[ابن ابى الحدید ج 9/ ص: 328.]
سزاوارترین افراد براى رهبرى کسى است که از توان "مدیریت" بیشترى برخوردار باشد و فرمان الهى را بهتر از دیگران بداند.

4 /5. امیرالمومنین علیه السلام: من امارات الدوله الیقظه لحراسه الامور.
[تصنیف غررالحکم، ص 341.]
از عوامل بقاى دولت بیدارى "آگاهى و هوشیارى" در حفظ و حراست امور مى باشد.

4 /6. امام صادق علیه السلام: اعمل عمل من قد عاین.
[الحیاه ج 170:1 ح 7.]
همچون کسى به کار برخیز که با چشم خود دیده است.

4 /7. امام على علیه السلام: من جهل موضع قدمه زل.
[الحیاه ج 276:1 ح 1.]
آنکه از جاى پاى خود بیخبر باشد، خواهد لغزید.

4 /8. امام صادق علیه السلام: من هبم على امر بغیر علم، جدع انف نفیسه.
[الحیاه ج 199:1 ح 12.]
هر کس نادانسته به کارى اقدام کند، همچون کسى است که بینى خویش را بریده "و خود را به سختى و مشقت در افکنده" است.

چند نمونه از مهارتهاى انسانى

4 /9. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: لاتصلح الامامه الا لرجل فیه ثلاث خصال: ورع یحجزه عن معاصى الله و حلم یملک به غضبه و حسن الولایه على من یلى حتى یکون لهم کالوالد الرحیم.
[کافى، ج 1، ص 407.]
کسى صلاحیت مدیریت و رهبرى را ندارد مگر آنکه سه خصلت در او باشد:
1. ایمانى که او را از معاصى باز دارد،
2. بردبارى که بدان وسیله قادر بر کنترل خشم خویش باشد،
3. مهربانى با زیردستان بطوریکه نسبت به آنان مانند یک پدر مهربان باشد.

4 /10. امیرالمومنین علیه السلام: من نصب نفسه للناس اماما فعلیه ان یبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره، و لیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه.
[ابن ابى الحدید ج 18/ ص: 220.]
هر کس خود را پیشواى مردم قرار دهد باید که پیش از تعلیم دادن به دیگران به تعلیم خویش بپردازد و باید که نخست مردمان را به کردار خویش ادب آموزد و آنگاه به گفتار خویش.

4 /11. على علیه السلام: فان حقا على الوالى ان لایغیره على رعیته فضل ناله و لا طول خص به و ان یزیده ما قسم الله له من نعمه دنوا من عباده و عطفا على اخوانه.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 16.]
بر مسئول واجب است نعمتى که نصیبش شده و مقام بلندى که به وى اختصاص یافته، حالتش را با زیردستانش تغییر ندهد و بر اوست که این نعمتهائى را که خداوند روزیش فرموده نزدیکیش را با بندگان خدا و عطوفتش را با برادران دینیش بیشتر سازد.
ص5 / 16
4 /12. امام على علیه السلام: ثم رضهم على ان لایطروک و لا یبجحوک بباطل لم تفعله فان کثره الاطراء تحدث الزهو و تدنى من العزه.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 44.]
آنگاه آنان را چنان بپرور که در ستایش تو از اندازه نگذرند و به باطل ترا بخاطر کار بزرگ که اساسا آن را انجام نداده اى دلشان نسازند زیرا زیاده روى در ستایش در دل خودبینى مى پرورد و آدمى را به تکبر مبتلا مى سازد.

ویژگیهاى مدیران موفق
1. بصیرت و آگاهى
2. دانایى و توانائى
3. متعهد و متخصص
4. مسئولیت پذیرى
5. دور اندیشى
6. سیاستمدارى

بصیرت و آگاهى

4 /13. امام صادق علیه السلام فرمود: العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس.
[تحف العقول.]
انسان آگاه از زمانه ى خویش هرگز غافلگیر نمى شود.

4 /14. امام سجاد علیه السلام: وهب لى نورا امشى به فى الناس و اهتدى به فى الظلمات.
[دعاى بیست و یکم از صحیفه سجادیه.]
خدایا نورى بمن عنایت کن که در پرتو آن در جامعه حرکت کنم و با آن در تاریکیها راه یابم.

4 /15. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: من عمل على غیر علم کان ما یفسد اکثر مما یصلح.
[اصول کافى: ج 1/ ص 44.]
کسیکه بدون آگاهى و دانش، کارى را انجام دهد فسادش بیشتر از صلاحش خواهد بود.

4 /16. امام صادق علیه السلام: العامل على غیر بصیره کالسائر على غیر الطریق لایزیده سرعه السیر الا بعدا.
[اصول کافى: ج 1/ ص 43.]
هر که بدون بصیرت عمل کند مانند کسى است که بیراه مى رود هر چند شتاب کند از هدف دورتر گردد.

4 /17. امام صادق علیه السلام: اعمل عمل من قد عاین.
[الحیاه ج 170:1 ح 7.]
همچون کسى به کار برخیز که با چشم خود دیده است.

4 /18. امام صادق علیه السلام: من هجم على امر بغیر علم، جدع انف نفیسه.
[الحیاه ج 199:1 ح 12.]
هر کس نادانسته به کارى اقدام کند، همچون کسى است که بینى خویش را بریده "و خود را به سختى و مشقت در افکنده" است.

4 /19. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: اکثر دعائى و دعاء الانبیاء قبلى بعرفه... اللهم اجعل فى سمعى نورا، و فى بصرى نورا، و فى قلبى نورا اللهم اشرح لى صدرى و یسر لى امرى.
[میزان الحکمه، حدیث 4125.]
بیشتر دعاى من و دعاى پیامبران پیش از من در عرفه این دعا بود... خدایا در قوه شنوائى من نور قرار ده و در قوه بینائیم نور عنایت کن، و دلم را نورانى کن، خدایا شرح صدر به من ده و کارم را آسان کن.

دانایى و توانایى

4 /20. امیرالمومنین علیه السلام: ایها الناس، ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بامر الله فیه.
[ابن ابى الحدید ج 9/ ص: 328.]
اى مردم: همانا سزاوارترین فرد به این امر "خلافت و مدیریت" کسى است که تواناترین بر اجراى امور، و داناترین به فرمان خداوند در فهم مسائل باشد.

4 /21. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: من ولى على عشره کان له عقل اربعین، و من ولى اربعین له عقل اربعماه.
[نهج الفصاحه: ص 573.]
هر کسى که متولى امور ده نفر بشود باید اندیشه چهل نفر را داشته باشد و کسى که مسئولیت اداره چهل نفر را بر عهده بگیرد باید عقل و اندیشه چهار صد نفر را دارا باشد.

4 /22. و قال لهم نبیهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا قالوا انى یکون له المک علینا و نحن احق بالملک منه و لم یوت سعه من المال قال ان الله اصطفیه علیکم و زاده بسطه فى العلم و الجسم و الله یوتى ملکه من یشاء و الله و اسمع علیم.
[سوره بقره آیه 247.]
پیغمبر آنها گفت همانا خداوند طالوت را به پادشاهى شما برانگیخت گفتند از کجا او را بر ما بزرگى رواست در صورتیکه ما به پادشاهى از او شایسته تر هستیم و او مال فراوانى ندارد. رسول در جواب آنها گفت
خداوند او را برگزیده است و به او در دانش و توانایى فزونى بخشید و خدا ملک خود را به هر که بخواهد ببخشد و اوست که توانگر و داناست.

4 /23. یا ابت استاجره ان خیر من استاجرت القوى الامین.
[قصص، آیه 26.]
اى پدر این مرد را براى خدمت در دستگاه خود اجیر کن زیرا بهترین معیار براى کسى که باید بخدمت برگزید توانا بودن و امانت دارى است.

4 /24. امام صادق علیه السلام: من ولى شیئا من امور المسلمین فضیعهم، ضیعه الله تعالى.
[ثواب الاعمال و عقابها ص 591.]
کسى که امرى از امور مسلمانان را مسئول گردد سپس از عهده ى انجامش برنیاید و ضایع کند، خداوند متعال نیز او را از رحمت خود محروم مى گرداند.

متعهد و متخصص

4 /25. اجعلنى على خزائن الارض انى حفیظ علیم.
[یوسف/ 55.]
مرا بر خزائن و دارائیهاى کشور بگمار زیرا من از دو ویژگى امانتدارى و دانش لازم برخوردارم.

مسئولیت پذیرى

قرآن حقیقت مسئولیت پذیرى را چنین بیان مى کند.

4 /26. فلعلک باخع نفسک على آثارهم ان لم یومنوا بهذا الحدیث اسفا.
[کهف/ 6.]
گویى مى خواهى خود را از فرط غم و اندوه به خاطر روى گردانى کافران، هلاک سازى.

4 /27. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: لو وضعت الشمس فى یمینى و القمر فى شمالى، ما ترکت هذا القول حتى انفذه او اقتل اونه...
[مناقب 58:1.]
اگر خورشید را در دست راستم قرار دهند و ماه را در دست چپم، از این گفته دست برنمى دارم، تا اینکه آن را انتشار دهم، یا در راه آن کشته شوم.

4 /28. و اعلم یا محمد بن ابى بکر انى قد ولیتک اعظم اجنادى فى نفسى اهل مصر، فانت محقوق ان تخالف على نفسک و ان تنافح عن دینک و لو لم یکن لک الا ساعه من الدهر.
[ابن ابى الحدید ج 15/ ص: 163.]
آگاه باش اى محمد بن ابى بکر که من ترا بر مردم مصر که نزد من بزرگترین سپاهیان هستند فرمانده کردم پس هر چند که از عمر تو ساعتى بیش باقى نمانده باشد بر توست که با خواهش نفست مخالفت کنى و از دین خود پشتیبانى نمائى.

4 /29. امام على علیه السلام: سالم حجدرى گوید: خود شاهد بودم که مالى را هنگام شب نزد على بن ابیطالب "ع" آوردند، گفت: 'این مال را پخش کنید'،
گفتند: اى امیرمومنان اکنون شب است بگذار براى فردا، به آنان گفت: 'قول مى دهید که ما فردا زنده باشیم؟' گفتند: این به دست ما نیست. پس گفت: 'عقب نیندازید، تقسیم کنید'.
[الحیاه ج 2 ص 367.]

4 /30. و ابتذل نفسک فیما افترض الله علیک.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 145.]
جان خویش را در راه این مسئولیتى که خدا بر عهده تو نهاده است نثار کن.

4 /31. و لا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئوولا.
[الاسراء: 36.]
پى آنچه که نمى دانى مرو، همانا گوش و چشم و دلت همگى مورد سئوال خواهند بود .

دور اندیشى

4 /32. امام على علیه السلام: المومنون هم الذین عرفوا ما امامهم.
[بحار 25:78.]
مومنان آن کسانند که آنچه را در پیش دارند بشناسند.

4 /33. امام على علیه السلام: من استقبل الامور ابصر، من استدبر الامور تحیر
[غررالحکم/ 266.]
هر که از پیش به استقبال کارها رود بینا شود و هر که به آنها پشت کند
"و ناآماده با آنها روبرو گردد" سرگردان مى باشد.

4 /34. امام صادق علیه السلام:... قف عند کل امر حتى تعرف مدخله من مخرجه قبل ان تقع فیه فتندم.
[مستدرک ج 11/ ص 306.]
در هر کارى دقت کن تا پیش از آنکه وارد در آن کار شوى و پشیمان گردى راههاى ورود و خروجش را بشناسى.

4 /35. اعقل الناس انظرهم فى العواقب.
[میزان الحکمه، ج 2/ ص 386.]
داناترین مردم کسى است که بیشتر در عاقبت کارها بیندیشد.

4 /36. امام على علیه السلام:... و من تورط فى الامور بغیر نظر فى العواقب فقد تعرض للنوائب.
[تحف العقول/ 66.]
هر کس که بدون نگریستن در عاقبت کار دست به اقدام زند، خود را گرفتار پیشامدها سازد.

4 /37. امام صادق علیه السلام: لیس بحازم من لم ینظر فى العواقب. و النظر فى العواقب تلقیح للقلوب.
[بحار 197:72.]
هر کس در عاقبت هر کارى نیندیشد کاردان "و دوراندیش" نیست عاقبت اندیشى به دل "و عقل" مدد مى رساند "و به تشخیص درست امور کمک مى کند".

سیاستمدارى

4 /38. امیرالمومنین علیه السلام: من حسنت سیاسته دامت ریاسته.
[غررالحکم 779:655:2.]
آن که سیاستش نیکوست ریاستش پایدار است.

4 /39. امیرالمومنین علیه السلام: حسن السیاسه یستدیم الریاسه.
[غررالحکم 16:338:1.]
سیاست خوب، ریاست را تداوم مى بخشد.

4 /40. امیرالمومنین علیه السلام: فضیله الریاسه حسن السیاسه.
[غررالحکم 35:59:2.]
فضیلت ریاست به سیاستمدارى خوب است.


چند اصل طلایى

آنجا که مدارا و نرمش مایه ى آشفتگى گردد، تندخویى و سخت گیرى، مایه ى سامان گرفتن کارهاست.
[نهج البلاغه، حکمت 31.]

کسى که تقوا پیشه کند خداوند براى او از هر غم گشایشى و از هر تنگنا، راه خروجى قرار خواهد داد.
[غررالحکم 1848:2.]

به نادانان تکیه نکنید، و براى دلتان انتقاد ننمایید، زیرا چنین کسانى بر لبه ى پرتگاهى از آتش قرار دارند.
[لاترکنوا الى جهالتکم و لا تنقادوا لاهوائکم فان النازل بهذا المنزل على شفا جرف حار.]

برادر خود را با نیکى سرزنش کن و بدیش را با بخشش بر او بر طرف گردان.

یارى کردن در کارهاى کم اهمیت را به امید رسیدگى به کارهاى بزرگ رها مکن زیرا احسان اندک تو جائى دارد که از آن سود مى برند و احسان بزرگ هم موقعیتى دارد که از آن بى نیاز نیستند.
[نهج البلاغه نامه 53.]

6 / 16

اگر خواستى تو را اطاعت کنند چیزى که مقدور باشد، طلب کن.
[تصنیف غررالحکم، ص 341.]

فکر تو گنجایش همه چیز را ندارد پس آن را براى پرداختن به امور مهم آزاد گذار.
[میزان الحکمه، ج 4/ ص 40.]

سلامت کردار به مقدار سلامت در انگیزه بستگى دارد.
[صلاح العمل بقدر صلاح النیه.]


خصوصیات رهبران موفق

1. امانتدارى
2. وفاى به عهد و پیمان
3. حسن سابقه
4. دلسوز و مهربان
5. صبور و بردبار
6. انتقادپذیر
7. ملایمت و مدارا
8. تواضع
9. سعه ى صدر

امانتدارى

4 /41. امیرالمومنین علیه السلام: لاتقبلن فى استعمال عمالک و امرائک شافعه الا شفاعه الکفایه و الامانه.
[ابن ابى الحدید ج 20/ ص: 276.]
اى مالک در بکارگیرى کارمندان و مدیرانى که باید زیر نظر تو کار کنند هیچگونه واسطه و شفاعتى را نپذیر مگر شفاعت 'کفایت' و 'امانت' را.

4 /42. امیرالمومنین علیه السلام: ان عملک لیس لک بطعمه و لکنه فى عنقک امانه و انت مسترعى لمن فوقک.
[ابن ابى الحدید ج 20/ ص: 276.]
سمتى که بر عهده دارى طعمه اى نیست که به چنگ آورده باشى بلکه امانتى است برگردن تو، و تو از جانب ما فوقت پاسدار این امانت مى باشى.

4 /43. وقتى دختر شعیب از وضع موسى و پاکى او آگاه شد، به پدر گفت:
یا ابت استاجره ان خیر من استاجرت القوى الامین.
[قصص، آیه 26.]
اى پدر این مرد را براى خدمت در دستگاه خود اجیر کن زیرا بهترین معیار براى کسى که باید به خدمت برگزید توانا بودن و امانت دارى است.

4 /44. امیرالمومنین علیه السلام: فاستر العوره ما استطعت.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 36.]
تا مى توانى در پرده پوشى اسرار و راز زیردستان سخت ساعى و کوشا باش.

4 /45. قال الملک ائتونى به استخلصه لنفسى فلما کلمه قال انک الیوم لدینا مکین امین.
پادشاه مصر گفت: او "یوسف" را نزد من آورید تا وى را از خاصان خود گردانم هنگامى که یوسف را ملاقات کرد با او صحبت کرد، گفت: تو امروز نزد ما امین و صاحب منزلت خواهى بود.


وفاى به عهد

4 /46. امام على علیه السلام: ایاک... ان تعدهم فتتبع موعدک بخلفک... و الخلف یوجب المقت عندالله و الناس، قال الله سبحانه و تعالى.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 113.]
به وعده اى که به مردم میدهى وفا کن همانطور که خداوند مى فرماید: وفا نکردن به وعده سبب خشم خدا و مردم مى گردد.

4 /47. امیرالمومنین علیه السلام: ان عقدت بینک و بین عدولک عقده او البسته منک ذمه فحط عهدک بالوفاء وارع ذمتک بالامانه و اجعل نفسک جنه دون ما اعطیت فانه لیس من فرائص الله شیى ء الناس اشد علیه اجتماعا مع تفرق اهوائهم و تشتت ارائهم من تعظیم الوفاء بالعهود...
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 106.]
اگر بین خود و دشمنت پیمانى بستى یا پیمان پناه دادن را به او دادى جامه وفا را بر عهد خویش بپوشان و تعهدات خود را محترم بشمار و براى حفظ انها سینه خود را سپر قرار ده زیرا هیچ امورى از واجبات خداوند در جامعه با همه خواسته هاى گوناگون و پراکندگى اندیشه ها مهمتر از وفادارى نسبت به پیمانها نیست.

4 /48. امیرالمومنین علیه السلام: استعصموا بالذمم فى اوتارها
[ابن ابى الحدید ج 18/ ص: 372.]
پیمانها را با عمل به مقرراتش محکم نگه دارید.

4 /49. امیرالمومنین علیه السلام: اوفو بعهد الله اذا عاهدتم
[ابن ابى الحدید ج 2/ ص: 238.]
به پیمانى که با شما بسته اند، وفادار باشید.

4 /50. امیرالمومنین علیه السلام: ان من الکرم الوفاء بالذمم:
[دستور معالم الحکم: 18.]
وفادارى به پیمانها از کرم انسان است.


حسن سابقه

4 /51. متى کنتم یا معاویه ساسه الرعیه و ولاه امر الامه بغیر قدم سابق و لا شرف باسق.
[ابن ابى الحدید ج 15/ ص: 79.]
تو اى معاویه، چگونه مى توانى حکمران مردم و فرماندار امت اسلامى باشى در حالى که نه از سابقه ى خوبى برخوردارى و نه نشانه ى بزرگوارى در تو هست.


دلسوز و مهربان

4 /52. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرموده اند: لا تصلح الامامه الا لرجل فیه ثلاث خصال: ورع یحجزه عن معاصى الله و حلم یملک به غضبه و حسن الولایه على من یلى حتى یکون لهم کالوالد الرحیم.
[کافى، ج 1، ص 407.]
کسى صلاحیت مدیریت و رهبرى را ندارد مگر آنکه سه خصلت در او باشد:
1. ایمانى که او را از معاصى باز دارد،
2. بردبارى که بدان وسیله قادر بر کنترل خشم خویش باشد،
3. مهربانى با زیردستان بطوریکه نسبت به آنان مانند یک پدر مهربان باشد.

4 /53. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى فرماید:

هر کس چیزى از امر مسلمین را به دست گیرد و در کار آنها مانند کار خود دلسوزى نکند، بوى بهشت بدو نرسد.

4 /54. امام على علیه السلام: فان عطفک علیهم یعطف قلوبهم علیک و ان افلضل قره عین الولاه... و ظهور موده الرعیه....
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 51.]
مهر و محبت تو نسبت به افراد زیر دستت، دلهاى آنها را متوجه تو مى کند، و آنچه موجب خرسندى یک مسئول مى شود ابزار علاقه نسبت به افرادش است.

4 /55. و لو کنت فظا غلیظ القلب لا انفضوا من حولک.
[ال عمران 159.]
هر گاه داراى دلى سخت و روحى خشک بودى مردم از طراف تو پراکنده مى شدند.

4 /56. امیرالمومنین علیه السلام: و اشعر قلبک الرحمه للرعیه، و المحبه لهم، و اللطف بهم، و لا تکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم، فانهم صنفان اما اخ لک فى الدین و اما نظیر لک فى الخلق....
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 32.]
مهر و محبت و نیکویى را نسبت به مردم در خانه ى دل خویش زنده بدار، و درباره ى آنها همانند درنده اى خطرناک که خوردن آنها را غنیمت شمارد مباش زیرا افرادى که باید مدیرشان باشى دو دسته اند: یا برادر دینى تو هستند و یا چون تو انسانند.

4 /57. امیرالمومنین علیه السلام: و اخفض للرعیه جناحک و ابسط لهم وجهک و الن لهم جانبک.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 3.]
براى افرادت بال تواضع خود را فرود آور و چهره ات را بگشا و پهلویت را بر ایشان نرم کن. "مهربان و خوشرو باش".

4 /58. ااقنع من نفسى بان یقال هذا امیرالمومنین و لا اشارکهم فى مکاره الدهر؟ او اکون اسوه لهم فى جشوبه العیش.
[ابن ابى الحدید ج 16/ ص: 287.]
آیا از خویشتن به این خرسند باشم که مرا امیرمومنان بنامند اما در ناگواریهاى روزگار با مردم همدرد نباشم یا در تخلکامى ها پیشاپیش آنان راه نسپرم.

4 /59. امیرالمومنین علیه السلام: قلوب الرجال و حشیه فمن تالفها اقبلت علیه.
دلهاى انسانها وحشى و رمنده است، هر کس با محبت آنها را بدست آورد به او رو خواهند آورد.


صبور و بردبار

4 /60. من طلب الریاسه صبر على السیاسه.
[ابن ابى الحدید 420:2.]
کسى که خواهان ریاست است باید بر سیاست "اداره امور" شکیبا باشد.

4 /61. امیرالمومنین علیه السلام: الحلم راس الرئاسه.
[میزان الحکمه، ج 512:2.]
بردبارى مهمترین رکن ریاست است.

4 /62. امام على علیه السلام: الحلم نظام امر المومن.
[غررالحکم 1459:52:1.]
بردبارى سبب سامان بخشیدن به کار مومن است.

4 /63. الصبر فى الامور بمنزله الراس من الجسد فاذا فارق الراس الجسد فسد الجسد، و اذا فارق الصبر الامور، فسدت الامور.
[میزان الحکمه حدیث 10064.]
نقش صبر در کارها، نقش سر در بدن است، همانطور که وقتى سر از بدن جدا شود بدن فاسد مى شود، وقتى صبر از کارها جداگردد کارها تباه مى گردند.

4 /64. الصبر عون على کل امر.
[غررالحکم، ج 27:2.]
صبر یارى دهنده و پشتیبان بر هر کارى است.

4 /65. قل من صبر الا ظفر.
[غرر الحکم 537:50.]
کم کسى شکیبائى ورزید جز آنکه پیروز شد.

4 /66. ما جمع شیى ء افضل من حلم الى علم.
[سفینه البحار، ماده حلم.]
هرگز دو چیز در کنار هم قرار نگرفته است که بهتر از بردبارى در کنار علم باشد.

4 /67. امیرالمومنین علیه السلام: انما الحلیم من اذا اوذى صبر و اذا ظلم غفر.
[تصنیف غررالحکم، ص 286.]
بردبار کسى است که اگر آزار و اذیت شد، صبر کند و اگر به او ستم شد ببخشد.

4 /68. بشر نفسک اذا صبرت بلنجح و الظفر.
[غررالحکم ج 26:344:1.]
هنگامى که صبر مى کنى خویشتن را به رستگارى و پیروزى مژده بده.


انتقاد پذیرى

4 /69. امام على علیه السلام: لا تظنوا بى استثقالا فى حق قیل لى، و لا التماس اعظام لنفسى، فانه من استثقل الحق ان یقال له او العدل ان یعرض علیه، کان العمل بهما اثقل علیه، فلا تکفوا عن مقاله بحق او مشوره بعدل.
[الحیاه ج 1 ص 330.]
مرا چنان مپندارید که درباره ى حقى که به من گفته شود احساس سنگینى مى کنم، یا در بند آنم که مرا بزرگ شمارید، چه هر کس که از حقى که به او گفته یا عدالتى که به او عرضه شود احساس سنگینى کند، عمل کردن به آنها براى او سنگینتر است، بنابراین از گفتن سخن حق، با اظهار نظر عادلانه خوددارى نکنید.

4 /70. امام جواد علیه السلام: المومن یحتاج الى توفیق من الله، و واعظ من نفسه، و قبول ممن ینصحه.
[ترجمه الحیاه ج 1 ص 331.]
مومن، نیازمد است به توفیق از ناحیه ى خدا، و اندرزگویى از خویشتن، و پذیرش از کسى که او را نصیحت مى کند.

4 /71. امام هادى علیه السلام: انه قال لبعض موالیه: عاتب فلانا و قل له: ان الله اذا اراد بعید خیرا اذا عوتب قبل.
امام هادى "ع" به یکى از دوستان خود فرمود: فلانى را سرزنش کن و به او بگو: هر گاه خدا براى بنده اى خیر بخواهد، چون وى طرف سرزنش "و انتقاد" واقع شود مى پذیرد.
[ترجمه الحیاه ج 1 ص 330.]

4 /72. امام صادق علیه السلام: احب اخوانى الى من اهدى الى عیوبى.
بهترین برادر من کسى است که عیب مرا به عنوان هدیه به من بگوید.


ملایمت و مدارا کردن

4 /73. امام على علیه السلام: راس السیاسه الرفق.
[میزان الحکمه حدیث 9019.]
راس سیاست بکار گرفتن رفق است.

4 /74. امام على علیه السلام: نعم السیاسه الرفق.
[میزان الحکمه حدیث 9020.]

4 /75. امام على علیه السلام: الرفق یفل حد المخالفه.
[میزان الحکمه حدیث 9022.]
سیاست مبتنى بر رفق، تیزى شمشیر مخالفین را کند مى کند.
7 / 16
4 /76. امام على علیه السلام: الرفق ییسر الصعاب و یسهل شدید الاسباب.
[میزان الحکمه حدیث 7394.]
رفق دشواریها را آسان مى کند و سببهاى سخت را سهل مى نماید.

4 /77. امام صادق علیه السلام: من کان رفیقا فى امره نال ما یرید من الناس.
[میزان الحکمه حدیث 7390.]
کسى که سیاست رفق را در امور بکار گیرد، آنچه را از مردم بخواهد به آن نائل مى آید.

4 /78. امیرالمومنین علیه السلام فرمود که جبرئیل خدمت پیامبر اسلام آمد و عرض کرد: یا محمد ربک یقرءک السلام و یقول لک: دار خلقى.
اى محمد پروردگارت به تو سلام مى رساند و براى تو پیام دارد که: با خلق من مدارا کن.

4 /79. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: امرنى ربى بمداراه الناس کما امرنى باداء الفرائض.
[میزان الحکمه حدیث 7364.]
پروردگار من همانطور که مرا به انجام واجبات امر نمود، همچنین مرا به مدارا کردن با مردم فرمان داد.


تواضع

4 /80. امیرالمومنین "ع": و اخفض للرعیه جناحک و ابسط لهم وجهک و الن لهم جانبک.
[نهج البلاغه ج 17/ ص: 3.]
براى رعیت بال تواضع خود را فرود آور و چهره ات را بگشا و پهلویت را برایشان نرم کن.

4 /81. و اخفض جناحک لمن اتبعک من المومنین.
[شعرا/ 215.]
"پیامبر" بالت را براى هر کس از مومنین که پیرو تو هست فرود آور.

4 /82. امیرالمومنین "ع": علیک بالتواضع فانه من اعظم العباده.
[بحار: ج 75/ ص 119.]
بر تو باد فروتنى پس همانا فروتنى از بزرگترین عبادتهاست.

4 /83. امام سجاد "ع": و لا ترفعنى فى الناس درجه الا حططتنى عند نفسى مثلها ، و لا تحدث لى عزا الا احدثت لى ذله باطنه عند نفسى بقدرها.
[صحیفه ى السجادیه: دعاى مکارم اخلاق.]
خدایا درجه و مقام اجتماعى مرا بالا مبر مگر اینکه بهمان مقدار مرا در پیش نفس خود پائین آورى و عزتى را در ظاهر برایم بوجود نیاور مگر اینکه بهمان اندازه در پیش نفسم خوار سازى.


نقش تواضع و فروتنى در مدیریت

4 /84. امیرالمومنین "ع": بخفض الجناح تنظیم الامور.
[غررالحکم 124:335:1.]
به فروتنى و فرود آوردن بال، کارها نظم مى گیرد.

4 /85. امیرالمومنین "ع": ثمره التواضع المحبه.
[غررالحکم 27:359:1.]
نتیجه ى فروتنى محبت است.

4 /86. امیرالمومنین "ع": التواضع ینشر الفضیله.
[غررالحکم 354:14:1.]
فروتنى فضیلت را نشر مى دهد.

4 /87. پیامبر اکرم "ص": تواضعوا حتى لایبغى احدعلى احد.
فروتنى را پیشه ى خود سازید تا فردى بر فرد دیگر سرکشى نکند.

4 /88. امام کاظم. "ع": ان لقمان قال لابنه: تواضع للحق تکن اعقل الناس.
[بحار: ج 78/ ص 299.]
لقمان فرزندش را نصیحت مى کرد که در مقابل مردم فروتن باش تا عاقلترین مردم باشى.

4 /89. امیرالمومنین "ع":.. و مشیهم التواضع.
[ابن ابى الحدید ج 10/ ص: 141.]
رفتار و مشى پرهیزکاران فروتنى است.

4 /90. پیامبر اکرم "ص": من تواضع لله رفعه الله و من تکبر خفضه الله.
[بحار: ج 75/ ص 120.]
هر کس که براى خدا فروتنى کند خداوند او را بالا آورد و آنکس که تکبر نماید به زیرش اندازد.

4 /91. امیرالمومنین "ع": التواضع زینه الحسب.
[بحار: ج 78/ ص 80.]
زینت بزرگوارى فروتنى است.


سعه صدر

4 /92. امیرالمومنین علیه السلام: آله الریاسه سعه الصدر.
[ابن ابى الحدید ج 18/ ص 407.]
ابزار مدیریت شرح صدر و گشایش سینه است.

4 /93. امیرالمومنین علیه السلام: من ضاق صدره لم یصبر على اداء حق.
کسیکه سینه اش تنگ باشد توان بر انجام حق ندارد.

4 /94. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: اکثر دعایى و دعاء الانبیاء قبلى بعرفه... اللهم اشرح لى صدرى و یسرلى امرى.
[الدرالمنثور- ج 1 ص 228.]
بیشترین دعاى من و دعاى انبیاء پیش از من در عرفه این بود که:... خدایا به من شرح صدر بده و کارم را آسان کن.


بهترین شیوه مدیریت

4 /95. امیرالمومنین علیه السلام: من نصب نفسه للناس اماما فعلیه ان یبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره، و لیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه:
[ابن ابى الحدید ج 18/ ص: 220.]
هر کس خود را پیشواى مردم قرار دهد باید که پیش از تعلیم دادن به دیگران به تعلیم خویش بپردازد و باید که نخست مردمان را به کردار خویش ادب آموزد و آنگاه به گفتار خویش.

4 /96. امیرالمومنین "ع": فلما افضت الى نظرت الى کتاب الله و ما وضع لنا و امرنا بالحکم به فاتبعته و ما استن النبى صلى الله علیه و آله فاقتدیته.
[ابن ابى الحدید ج 11/ ص: 7.]
آنگاه که مسند خلافت و مسئولیت مدیریت امت به من رسید به قران کریم و قانون و احکام آن نگاه کردم و از قانونى که ما را به متابعت آن امر نموده پیروى کردم و سنت پیامبر را شیوه ى کار خویش قرار داده و به آن اقتدا نمودم.

4 /97. ادع الى سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتى هى احسن.
[سوره نحل: 125.]
"اى رسول ما" خلق را به حکمت و برهان و موعظه نیکو به راه خدا دعوت کن و با بهترین روش با اهل جدل مناظره کن.

4 /98. امام سجاد علیه السلام در رساله ى حقوق شیوه ى مدیریت اسلامى را اینگونه بیان مى کند:
حق کسى که تحت مدیریت و سرپرستى تو قرار داد اینست که...
1" ضوابط خدایى را مورد او رعایت کنى
2" با روش و خلق و خوى الهى با او رفتار کنى
3" از هر چه مى خورى و مى پوشى به او بخورانى و بپوشانى.
4" نباید به او بیش از اندازه توان و طاقتش تکلیف کنى.
5" نباید اگر به دلایلى موافق میل تو نبود و نتوانستى با او کار کنى در این صورت خود را از مسئولیت او خارج کنى و با دیگرى عوضش نمائى.
[صحیفه کامله سجادیه.]

4 /99. و ابتذل نفسک فیما افترض الله علیک.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 145.]
جان خویش را در راه این مسئولیتى که خدا بر عهده تو نهاده است نثار کن.

4 /100.... ان ینصر الله سبحانه بیده و قلبه و لسانه فانه جل اسمه قد تکفل بنصر من نصره و اعزاز من اعزه.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 30.]
با دل و دست و زبان به یارى خداى سبحان بپرداز خدائى که نامش جلیل است و عزت بخشیدن به کسى را که در راه خدا قیام کند خود بر عهده گرفته است.

4 /101. کان رسول الله "ص" اذا بلغه عن الرجل شیى ء لم یقل ما بال فلان و لکل یقول ما بال اقوام یقولون حتى لا یفضح احدا.
[مستدرک ج 1/ ص 116.]
شیوه ى رسول خدا این بود که وقتى آن حضرت اطلاع پیدا مى کرد شخصى گناهى انجام داده است. در برخورد با آن خطاکار نام او را نمى برد و آبروى او را نمى ریخت و نمى فرمود چرا فلا شخص چنین خطائى را مرتکب مى شود بلکه بصورت کلى مى فرمود چرا چنین کسانى این خطا را انجام مى دهند.


برخى از تکنیکهاى مدیریت

ارزیابى را روى کار افراد انجام دهید نه روى خودشان

[نهج البلاغه، نامه 53.]
ارزش عمل هر یک از افرادت را شناخته، و آنرا به حساب دیگرى مگذار و هیچکس را از آن ارزشى که دارد پایین نیاور و شخصیت یک انسان موجب نشود که کار کوچک او را بزرگ شمارى، و گمنامى یک شخص سبب نگردد کار بزرگى که نموده، حقیر شمارى.

کارها را به موقع انجام دهید.

[نهج البلاغه، نامه 53.]
در کارها پیش از وقت آن شتاب مگیر و کاهلى نیز مکن در چیزى که مبهم است لجاجت مکن و هنگامى که چیزى واضح است ضعف نشان مده و هر چیزى را در جاى خود بگذار و هر کارى را به موقع اقدام نما.

در کارها با اخلاق خوش و از روى حوصله با افراد برخورد کنید.

[نهج البلاغه، نامه 53.]
از خودپسندى و بد خلقى و کم صبرى اجتناب کن که با این اوصاف مصاحبت کسى با تو تداوم نخواهد یافت و همیشه مردم از همکارى و همراهى تو اجتناب خواهند نمود.

به آنچه مى گوئید عمل کنید.

[نهج البلاغه، نامه 53.]
به تعهدات خود وفا کنید زیرا عهد و پیمان در پیشگاه خدا مورد بازخواست قرار مى گیرد.

مدیر باید خود را بشناسد و پرورش دهد.

[نهج البلاغه حکمت 70.]
هر که خود را پیشواى مردم نمود باید پیش از یاد دادن به دیگرى نخست به تعلیم نفس خویش بپردازد.

مدیر باید بداند خوب و بد اعمالش به او باز مى گردد پس باید باطنش بهتر از ظاهرش باشد.

[اسرا: 7.]
اگر نیکى کردید براى خود کرده اید و اگر بدى نموده اید باز به ضرر خود انجام داده اید.

مدیر باید ضوابط گروه را رعایت کند.

[نهج البلاغه، نامه 53.]
مساوات را در میان آنها اعم از کوچک و بزرگ حتى در نگاههایت مراعات کن تا نه بزرگان کشور به حمایت بى دلیل تو طمع ورزند و نه ضعفا در اجراى عدالت از تو مایوس شوند.

مدیر نباید براى خود امتیازات ویژه اى قائل شود.

[نامه 53 نهج البلاغه.]
بر حذر باش از اینکه در آنچه همه افراد در آن یکسان شریک اند براى خود حق ویژه اى قائل شوى.

8 / 16

بعضى از عوامل موفقیت مدیر

تقوا

4 /102. و من یتق الله یجعل له من امره یسرا
[سوره طلاق- آیه 4.]
کسى که تقوا پیشه کند خداوند سختیهایى را که براى او پیش مى آید آسان مى نماید.

4 /103. فمن اخذ بالتقوى عزبت عنه الشدائد بعد دنوها، و احلولت له الامور بعد مرارتها و انفرجت عنه الامواج بعد تراکمها و اسهلت له الصعاب بعد انصابها.
[ابن ابى الحدید ج 10/ ص: 189.]
هر کس که به دامن تقوا چنگ زند سختیها و شدائد بعد از آنکه به او نزدیک شدند از او دور مى شوند و کارهایى که بر ذائقه او تلخ آمده، شیرین مى گردند و موجهاى متراکمى که مى خواهند او را بکام خود بکشند از او کنار مى روند و امور مشقت آفرین بر او آسان مى گردد.

تعلیم

4 /104. امام صادق علیه السلام مى فرماید: ما بعث الله نبیا قط حتى یسترعیه الغنم یعلمه بذلک رعیه الناس
خداوند هیچ پیامبرى را مبعوث نساخت مگر این که مدتى او را به چوپانى گوسفندان گمارد و به این ترتیب چگونگى سرپرستى مردم را به آنها تعلیم مى داد .

ذهن فعال و زبانى رسا

4 /105.
امیرالمومنین على علیه السلام درباره ى شرایط کسى که در بالاترین سطوح مدیریت جامعه قرار دارد و رهبرى امت بعهده اوست مى فرماید:

یحتاج الامام الى قلب عقول و لسان قوول و جنان على اقامه الحق صول.
[میزان الحکمه- حدیث 848.]
امام نیازمند به ذهنى فعال و دراک و زبانى بسیار توانا در سخنورى و دلى پر جرات و گستاخ در اقامه ى حق است.

4 /106. امیرالمومنین "ع": رب کلام انفذ من سهام.
[تصنیف غررالحکم، ص 209.]
چه بسیارند سخنانى که از تیر موثرترند.

4 /107. امیرالمومنین "ع": اصوب الرمى القول المصیب.
[تصنیف غررالحکم، ص 209.]
صحیحترین تیراندازى، گفتار درست است.


داشتن معاون شایسته

4 /108. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: اذا اراد الله بالامیر خیرا جعل له وزیر صدق، ان نسى ذکره و ان ذکر اعانه.
[نهج الفصاحه: ص 3.]
هنگامى که خداوند براى مدیر و فرمانروایى نیکى و خیر بخواهد، براى او وزیر و همکار با صداقتى قرار مى دهد که اگر چیزى را فراموش کرد بیادش آورد و اگر بیاد آورد در انجام آن یاریش نماید.

4 /109. آخرین تقاضاى حضرت موسى علیه السلام از خداوند متعال جهت تصدى مدیریت و رهبرى قوم خود، معاون و همکار شایسته است مى فرماید:
و اجعل لى وزیرا من اهلى هارون اخى اشدد به ازرى و اشرکه فى امرى.
[سوره طه- آیه 32 -29.]
وزیرى از خاندانم برایم معین کن، یعنى برادرم هارون را و به وسیله او پشتم را محکم نما و او را در کار من شریک گردان.


عطوفت و مهربانى

4 /110. امیرالمومنین علیه السلام: راس السیاسه استعمال الرفق.
[تصنیف غررالحکم، ص 342.]
مهمترین رکن سیاست مهربانى است.

4 /11. امیرالمومنین علیه السلام: ادرک الناس لحاجته ذو العقل المترفق.
[تصنیف غررالحکم، ص 52.]
موفق ترین مردم در رسیدن به خواسته هایشان، انسانهاى عاقل و مداراکننده هستند.

4 /112. امیرالمومنین علیه السلام: من لم یلن لمن دونه لم ینل حاجته.
[میزان الحکمه، ج 4/ ص 585.]
کسى که نسبت به زیردستان نرمش نداشته باشد به خواسته هایش نمى رسد.

4 /113. پیامبر اکرم "ص": مداراه الناس نصف الایمان، و الرفق بهم نصف العیش.
[الحیاه ج 1/ ص 431 ح 2.]
مدارا کردن با مردم نیمى از ایمان است و مهربانى با آنها نیمى از زندگى.


رفافت با افراد شایسته

4 /114. امیرالمومنین "ع": عاشر اهل الفضل تسعد و تنبل
[غررالحکم 27:500:2.]
با اهل فضیلت معاشرت نما تا سعادتمند و درست کردار شوى.

4 /115. امیرالمومنین "ع": معاشره ذوى الفضائل حیوه القلوب.
[غررالحکم.]
معاشرت با صاحبان فضیلت مایه حیات دلهاست.

4 /116. پیامبر اکرم "ص": اسعد الناس من خالط کرام الناس.
[البحار ج 1/ ص: 202.]
سعادتمندترین مردم کسى است که با مردم شریف و بزرگوار همنشین باشد.

4 /117. امیرالمومنین "ع": ان شر وزرائک من کان قلبک للاشرار وزیرا و من شرکهم فى الاثام فلا یکونن لک بطانه فانهم اعوان الاثمه و اخوان الظلمه.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 42.]
"اى مالک" بدترین وزیران تو کسى مى باشد که پیش از تو در حکومت باطل، وزیر زمامداران بد بوده است، کسى که با آن تبهکاران در کارها شرکت داشته نباید از نزدیکان و محرم راز تو قرار گیرد زیرا آنان یاوران گنهکاران و برادران ستمگرانند.

4 /118. امیرالمومنین "ع": و الصق باهل الورع و الصدق.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 44.]
پیوند خویش را با پرهیزکاران و صداقت پیشگان برقرار کن.

4 /119. امیرالمومنین "ع": ثم الصق بذوى المروات و الاحساب و اهل البیوتات الصالحه و السوابق الحسنه ثم اهل النجده و الشجاعه و السخاء و السماحه، فانهم جماع من الکرم و شعب من العرف.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 51.]
در حوزه مدیریت خویش با افراد اصیل و خانوادهاى صالح و خوش سابقه پیوند برقرار نما و سپس با مردمانى که داراى صفاتى چون رشادت و شجاعت و سخاوت و بزرگوارى هستند معاشرت کن زیرا چنین مردمى جامع بزرگوارى و شاخه هاى درخت فضیلت مى باشند.


بهره گیرى از تجربه ها

4 /120. امیرالمومنین علیه السلام: و من التوفیق حفظ التجربه.
یکى از عوامل موفقیت نگاهدارى و بهره گیرى از تجربه هاست.
[ابن ابى الحدید ج 19/ ص: 31.]


تنظیم وقت

4 /121. امام صادق علیه السلام: اعمل لکل یوم بما فیه ترشد.
[جعفریات: ص 233.]
هر روز کار همان روز را انجام بده که رعایت این روش مایه رشد تو خواهد شد.


بعضى از عوامل عدم موفقیت مدیران

سوء خلق

4 /122. امیرالمومنین علیه السلام: افه الملوک، سوء السیره.
[غررالحکم 307:2.]
بد رفتارى آفت زمامداران است.

زیانهاى سوء خلق در مدیریت

4 /123. سوء الخلق یوحش القریب و ینفر البعید
بداخلاقى دوستان نزدیک را به وحشت مى اندازد و براى افراد دور نفرت مى آورد.

4 /124. سوء الخلق یوحش النفس و یرفع الانس:
بد خلقى موجب وحشت انسان و از بین رفتن انس و دوستى مى گردد.

4 /125. امام صادق علیه السلام مى فرماید، لقمان به پسرش نصیحت مى کرد که:
ایاک و الضجر، و سوء الخلق و قله الصبر فلا یستقیم على هذه الخصال صاحب.
[میزان الحکمه ج حد 92.]
پسرم از اضطراب و بیقرارى، بدخلقى و کم صبرى بپرهیز که با این صفات دوستى و مصاحبت هیچکس با تو تداوم نخواهد یافت.

4 /126. از سفارشهاى على علیه السلام به فرزندش محمد بن حنفیه این بود که:
ایاک و العجب و سوء الخلق و قله الصبر فانه لایستقیم لک على هذه الخصال الثلاث صاحب و لا یزال لک علیها من الناس مجانب.
از خودپسندى و بد خلقى و کم صبرى اجتناب کن که با این اوصاف مصاحبت کسى با تو تداوم نخواهد یافت و همیشه مردم از همکارى و همراهى تو اجتناب خواهند نمود.


سوء تدبیر

4 /127. امیرالمومنین علیه السلام: سوء التدبیر سبب التدمیر.
[غررالحکم 22:433:2.]
بد اندیشى در انجام کارها موجب سقوط و نابودى است.


استبداد

4 /128. امیرالمومنین علیه السلام: ایاک و التجبر على عباد الله فان کل متجبر یقصمه الله.
[غررالحکم 65:153:2.]
از تحکم و زورگویى بر بندگان خدا بپرهیز زیرا خداوند هر زورگو و گردنکشى را در هم مى شکند.

4 /129. امیرالمومنین علیه السلام: من استبد برایه خفت و طاته على اعدائه.
[غررالحکم 1020:206:2.]
هر کس به راى خویش پافشارى کند، دشمنانش مى توانند او را آسانتر شکست دهند.

4 /13. امیرالمومنین علیه السلام: المستبد متهور فى الخطا و الغلط.
[غررالحکم 1253:58:1.]
خود راى و مستبد، در خطا و اشتباه فرو مى رود.

4 /131. امیرالمومنین علیه السلام: فان القلب اذا اکره عمى.
[ابن ابى الحدید ج 19/ ص: 11.]
هر گاه دل از روى اجبار و اکراه به انجام کارى وادار شود کور مى گردد.


خودپسندى

4 /132. امیرالمومنین علیه السلام: افه الریاسه الفخر.
[غررالحکم 33:307:2.]
آفت مدیریت بر خویش بالیدن است.

4 /133. امیرالمومنین علیه السلام: اعجاب المرء بنفسه دلیل على ضعف عقله.
خودپسندى انسان نشانه ایست بر کم خردى او.

4 /134. امیرالمومنین علیه السلام: ایاک و الاعجاب بنفسک و الثقه بما تعجبک منها...
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 113.]
بپرهیز از خودپسندى و از تکیه کردن به آنچه که تو را به خودپسندى سوق مى دهد .

4 /135. امیرالمومنین علیه السلام: ایاک... و حب الاطراء فان ذلک من اوثق فرص الشیطان فى نفسه لیمحق ما یکون من احسان المحسنین.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 113.]
بپرهیز از اینکه دوست بدارى ستایش مردم را زیرا بهترین فرصتها براى شیطان این حالت است تا نیکى نیکوکاران را بوسیله خودپسندى از بین ببرد.


افزون طلبى

4 /136. امیرالمومنین علیه السلام: و ایاک و الاستئثار بما الناس فیه اسوه و التغابى عما تعنى به مما قد وضح للعیون فانه ماخوذ منک لغیرک و عما قلیل تنکشف عنک اغطیه الامور و ینتصف منک للمظلوم.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 113.]
بپرهیز از به خود اختصاص دادن آنچه را که همه ى مردم نسبت به آن حقى مساوى دارند و بپرهیز از اینکه خود را به غفلت و نادانى بزنى و در آنجا که باید توجه به موضوع داشته باشى تغافل کنى بویژه از آن اموریکه براى همه ى چشمها آشکار شده است پس آنچه را که بر پایه افزو نخواهى از دیگران به ستم گرفته اى به نفع دیگرى از تو گرفته خواهد شد و بزودى پرده ها از روى کارهاى تو به کنارى زده مى شود و حقایق پشت پرده کشف مى گردد و حق مظلوم را از تو مى ستانند .
9 / 16
4 /137. امیرالمومنین علیه السلام: و ایاک... او التزید فیما کان من فعلک... و التزید یذهب بنور الحق.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 113.]
بپرهیز از اینکه در گزارشات کارها و انعکاس فعالیتهاى خود افزون گوئى نمائى و بیش از آنچه که هست بحساب آرى زیرا افزون گوئى روشنایى حقیقت را از بین مى برد.


منت نهادن

4 /138. امیرالمومنین علیه السلام: و ایاک و المن على رعیتک باحسانک... فان المن یبطل الاحسان.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 113.]
بپرهیز از اینکه در برابر نیکیهائى که به افرادت مى کنى بر آنها منت گذارى چون منت بعد از نیکى، نیکى را از بین مى برد.


شتابزدگى

4 /139. و ایاک و العجله بالامور قبل اوانها... فضع کل امر موضعه و اوقع کل عمل موقعه.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 113.]
بپرهیز از عجله و شتابزدگى در کارها پیش از آنکه وقت آن فرا رسد پس هر چیزى را در جاى خود بگذار و هر عملى را در وقت انجام بده.


عدم سیاستمدارى

4 /140. من قصر فى السیاسه صغر فى الریاسه.
[غررالحکم 874:662:2.]
آن که در سیاست کوتاهى کند، در ریاست کوچک شود.

4 /141. آفه الزعماء ضعف السیاسه.
[غررالحکم 17:305:1.]
آفت زمامداران سستى در ریاست است.

4 /142. اضر الاشیاء علیک ان تعلم رئیسک انک اعرف بالریاسه منه.
[ابن ابى الحدید ج 18/ ص: 41.]
زیانبارترین چیز بر تو آن است که به رئیست بفهمانى که تو از او به ریاست آشناترى.


معاشرت با افراد ناشایست

4 /143. امیرالمومنین "ع": ایاک و مصاحبه الفساق فان الشر بالشر ملحق.
[نهج البلاغه: نامه "69".]
از مصاحبت و مجالست تبهکاران بپرهیز زیرا پیوند زشت سرانجام زشتى ببار مى آورد.

4 /144. امیرالمومنین "ع": مجالسه الاشرار تورث سوء الظن بالاخیار.
[بحار: ج 74/ ص 191.]
همنشینى با تبهکاران موجب بدبینى به نیکوکاران مى گردد.

4 /145. پیامبر اکرم "ص": اولى الناس بالتهمه من جالس اهل التهمه.
سزاوارترین مردم به تهمت کسى است که همنشین اهل تهمت باشد.

4 /146. پیامبر اکرم "ص": احکم الناس من فر من جهال الناس.
[بحار: ج 74/ ص 190.]
حکیم ترین مردم کسى است که از نادانان فاصله بگیرد.


کارگزینى

اصول و معیارهایى که باید در گزینش مسئولان و کارمندان رعایت شود

انتخاب شایسته ترین فرد

5 /1. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم ان فیهم من هو اولى بذلک منه و اعلم بکتابه الله و سنه نبیه فقد خان الله و رسوله و جمیع المسلمین.
[نظام الحکم و الادراه به نقل از 'سنن بیهقى، 11:10.]
هر کس مسلمانى را به استخدام دولت درآورد در حالى که مى داند در جامعه اسلامى، شایسته تر و آگاه تر از او به کتاب خدا و سنت رسول هست، او به خدا و رسول او و تمام مسلمانان خیانت کرده است:

5 /2. فقد بلغنى موجدتک من تسریح الاشتر الى عملک و انى لم افعل ذلک استبطاء لک فى الجهد، لک فى الجهد، و لا ازدیادا فى الجد و لو نزعت ما تحت یدک من سلطانک لولیتک ما هو ایسر علیک موونه و اعجب الیک ولایه.
[ابن ابى الحدید ج 16/ ص: 142.]
به من خبر رسید از اینکه تو "محمد بن ابى بکر" را از منصب مدیریت برداشته و مالک اشتر را به جایت نصب کرده ام دلگیر شده اى، این تعویض براى سستى تو یا افزون کوشش تو انجام نگرفته است، "بلکه تو کوشش خود را کرده اى ولى حکومت و مدیریت بر سرزمینى همانند مصر، نیاز به فرد فویترى دارد" و اگر حکومت مصر را از تو مى گیرم
مدیریت دیگرى که هم آسانتر و هم از نظر روحى مناسبتر باشد به تو مى سپارم

5 /3. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: لو اعلم لهم خیرا منک استعملته علیهم.
[اسدالغابه: ج 3/ ص 358.]
اگر براى اداره کردن و مدیریت مکه، بهتر از تو کسى را مى شناختم او را براى مدیریت انتخاب مى کردم.

5 /4. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: و لا یحتج منکم فى مخالفته بصغر سنه فلیس الاکبر هو الافضل، بل الافضل هو الاکبر.
نباید هیچیک از شما بخاطر کمى سن با مدیریت 'عتاب بن اسید' مخالفت کنید زیرا هر کس که سن بزرگتر دارد برتر نیست، بلکه هر کس که برتر است او بزرگتر است.

5 /5. ان الله یامرکم ان تودوا الامانات الى اهلها.
[نساء 58.]
خداى تبارک و تعالى امر مى کند به شما که امانتها را به اهل آن بسپارید.


آزمون و گزینش

5 /6. ثم انظر فى امور عمالک فاستعملهم اختیارا و لا تولهم محاباه و اثره.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 68.]
در کارهاى کارمندانت بنگر و آنها را با آزمایش و امتحان گزینش کن و از روى میل و استبداد آنها را به کار مگمار.

5 /7. الرکون الى الدینا مع ما تعاین منها جهل و التقصیر فى حسن العمل اذا وثقت بالثواب علیه غبن و الطمانینه الى کل احد قبل الاختبار له عجز.
[ابن ابى الحدید ج 19/ ص: 325.]
اعتماد کردن به دنیا با آنچه به چشم خود- از تحولات آن- مشاهد مى کنى، جهل و نادانى است. و کوتاهى کردن در عمل نیک با وجود اطمینان به پاداش آن: غبن و خسارت است، و اطمینان نمودن به افراد، قبل از آزمایش و امتحان نمودن آنها دلیل عجز و ناتوانى است.


توجه به سوابق افراد

5 /8. ان شر و زرائک من کان قبلک للاشرار وزیرا و من شرکهم فى الاثام فلا یکونن لک بطانه فانهم اعوان الاثمه، و اخوان الظلمه.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 42.]
بدترین وزیران تو کسانى هستند که پیش از تو وزیر تبهکاران بوده اند، یعنى آنان که شریک گناه پیشینیان بوده اند. از این جهت شایسته نیست چنین افرادى، رازدار تو باشند.

5 /9. و لکن اختبرهم بما ولوا للصالحین قبلک فاعمد لاحسنهم.
[نهج البلاغه، نامه ى شماره ى 53.]
آنها را با نحوه ى همکاریشان با مدیران صالحى که قبل از تو بر سر کار بوده اند ارزیابى کن.


آگاه بودن افراد به حدود خود

5 /10. و لا یجهل مبلغ قدر نفسه فى الامور فان الجاهل بقدر نفسه یکون بقدر غیره.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 75.]
"کسى را به کار بگمار" که به قدر و حدود خود در کارها نادان نباشد پس هر آینه کسى که حدود خود را نشناسد حدود دیگران را نخواهد شناخت.


توان ظرفیت کارى

5 /11. و اجعل لراس کل امر من امورک راسا منهم لا یقهره کبیرها و لا یتشتت علیه کثیرها.
[تصنیف غررالحکم، ص 345.]
براى هر کارى از کارهایت رئیس و کارگردانى قرار ده که نه بزرگى کار، او را از پا درآورد و نه تشتت کارها او را دچار پریشانى و سردرگمى نماید.

5 /12. امیرالمومنین علیه السلام: آفه الاعمال عجز العمال.
[تصنیف غررالحکم، ص 345.]
آفت و بلاى کارها ناتوانى کارگزاران است.


تجربه و کاردانى

5 /13. امیرالمومنین علیه السلام: و توخ منهم اهل التجربه.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 68.]
کارمندانى را انتخاب کن که داراى تجربه باشند.

5 /14. امیرالمومنین علیه السلام: ثم انظر فى حال کتابک فول على امورک خیرهم.
در حال دبیران و نویسندگانت با دقت نظر کن و بهترین آنها را براى کارهاى خویش بگمار.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 75.]


حیا و عفت

5 /15. امیرالمومنین علیه السلام: و توخ منهم اهل... و الحیاء.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 68.]
از کسانى انتخاب نما که داراى حیا و عفت باشند.


اصالت خانوادگى

5 /16. امیرالمومنین علیه السلام: و توخ منهم... من اهل البیوتات الصالحه.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 68.]
آنان را از خانواده هاى پاکدامن و صالح انتخاب کن


پیشگاهى در نهضت اسلامى

5 /17. امیرالمومنین علیه السلام: و توخ منهم... و القدم فى الاسلام المتقدمه.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 68.]
از کارمندانى انتخاب کن که سابقه شان در اسلام بیشتر است.

5 /18. امام امیرالمومنین "ع" در بیان این ملاکها مى فرمایند: فانهم اکرم اخلاقا، و اصح اعراضا، و اقل فى المطامع اشرافا، و ابلغ فى عواقب الامور نظرا.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 68.]
زیرا اخلاق چنین افرادى بهتر و خاندان آنان پاکتر، و همچنین طمعشان کمتر و در سنجش عواقب کارها بیناترند.
در زیر به دو ویژگى دیگر اشاره مى شود.

5 /19. امیرالمومنین علیه السلام: من بذل معروفه استحق الریاسه.
[ابن ابى الحدید 20/ ص: 318.]
آنکه در برابر نادانى مردم خویشتن را با شکیبابى تربیت کند صلاحیت ریاست بر مردم را دارد.
10 / 16

اصول انگیزش

توصیه هایى براى انگیزش کارمندان

مبادا که شایسته کاران و تبهکاران در نگاه و در پیش تو از منزلت یکسانى برخوردار باشند چرا که این چنین شیوه و روشى، شایسته کاران را منزوى و تبهکاران را جسور خواهد کرد.

[نهج البلاغه، نامه 53.] از آنها که در حماسه آفرینیها متحمل رنجها و مشقتها شده اند و زجرها کشیده اند به بزرگى یاد کن زیرا این سبب مى شود که دلیران شجاع تر شده سست عنصران به حرکت درآیند و قدر هر کس نسبت به امتحان و آزمایشى که داده شناخته مى شود.

[نهج البلاغه، نامه 53.] معاش و احتیاجات آنان را به صورت کامل برآورده کن، چون رسیدگى کامل به حال کارمندان موجب تقویت و پشتوانه اى براى پاکى و صیانت و اصلاح نفوسشان مى باشد.

[نهج البلاغه، نامه 53.] در مورد دوستان نزدیکت هوشیار و بیدار باش، اگر کسى از آنان دست به خیانتى زد و گزارشهاى
بازرسان و ماموران ویژه این را تایید کرد، بدون فوت وقت، حد خیانتى را که انجام داده بر او جارى ساز و او را مجازات کن.
[نهج البلاغه، نامه 53.]
خطاکار را به وسیله پاداش دادن به نیکوکار تنبیه کن.
[نهج البلاغه، نامه 53.]


چگونه افراد را برانگیزانیم که بهتر کار کنند؟
ایجاد انگیزه معنوى

6 /21. ان الله اشترى من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فى سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقا فى التوریه و الانجیل والقرآن و من اوفى بعهده من الله فاستبشروا ببیعکم الذى بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم.
[سوره ى توبه آیه ى 111.]
خداوند از مومنان جانها و اموال آنها را خریدارى کرده، بهشت را بهاى آن قرار مى دهد، آنها در راه او با دشمنان حق پیکار مى کنند، دشمن را مى کشند، یا خود شهید مى شوند. این وعده حق است بر خداوند که در تورات و انجیل و قرآن ذکر شده، چه کسى از خدا بهتر به عهد خود وفا مى کند، پس به این معامله اى که با خدا کرده اید، خشنود باشید و این فوز عظیم است.

6 /22. و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله و الله روف بالعباد.
[بقره 207.]
از مردمان کسانى هستند که جان خویش را در طلب رضاى خدا مى فروشند و خدا به چنین بندگانى مهربان است.


تشویق و تنبیه افراد

6 /23. لاتستوى الحسنه و لا السیئه، ادفع بالتى هى احسن، فاذا الذى بینک و بینه عداوه کانه ولى حمیم.
[فصلت، 34.]
هرگز نیکى و بدى یکسان نیست همیشه بدى افراد را به بهترین نیکى پاسخ ده تا همان کس که با تو دشمنى دارد، دوست تو گردد.

6 /24. امیرالمومنین "ع": ازجر المسى بثواب المحسن.
[ابن ابى الحدید 18/ ص: 410.]
خطاکار را به وسیله پاداش دادن به نیکوکار تنبیه کن.

6 /25. امیرالمومنین علیه السلام: و لایکونن المحسن و المسى ء عندک بمنزله سواء فان فى ذلک تزهیدا لاهل الاحسان فى الاحسان و تدریبا لاهل الاساءه على الاساءه و الزم کلامنهم ما الزم نفسه.
[ابن ابى الحدید 17/ ص: 44.]
هرگز نباید نیکوکار و بدکار در پیشگاه تو یکسان باشند که همانا چنین حرکتى نیکوکاران را در نیکى کردن بى رغبت نماید و تبهکاران را به بدکارى وادارد و هر کدام از آنها را بنابر آنچه که خود انتخاب کرده اند برخورد نما.

6 /26. امیرالمومنین علیه السلام: اضرب خادمک اذا عصى الله و اعف عنه اذا عصاک.
اگر کارمند تو نافرمانى خدا را کرد او را تنبیه کن، ولى اگر از شخص تو "در امور شخصى" نافرمانى کرد او را ببخش.

6 /27. ایاک لا تکرر العتب فان ذلک یغرى بالذنب و یهون العتب.
[غررالحکم، صفحه 359.]
هر گاه خواستى کسى را سرزنش بنمایى، مواظب باش که سرزنشهاو توبیخها را بیشتر از مقدار لازم تکرار ننمایى زیرا تکرار بیش از حد، شخص مجرم را به گناه دیگرى مى کشاند "و اثر سرزنش را از بین مى برد و آن را بى فایده و بى تاثیر مى نماید."

6 /28. امیرالمومنین علیه السلام: فان احد منهم بسط یده الى خیانه اجتمعت بها علیه عندک اخبار عیونک اکتفیت بذلک شاهدا فبسطت علیه العقوبه بدنه و اخذته بما اصاب من عمله.
[ابن ابى الحدید 17/ ص: 69.]
"با توجه به آن چه سفارش شده" حال اگر یکى از کارمندانى که معین کرده اى، دست درازى کرد و خیانتى مرتکب شد یا با مردم بدرفتارى نمود و ماموران "راستگو و با وفاى" سرى تو متفقا گزارش دادند که فلان امیر یا حاکم، قاضى، استاندار و... به کار مردم نمى رسد یا از مردم رشوه مى گیرد و براى تو ثابت شد، به همین مقدار از شهادت اکتفا کن و فورا او را احضار و او را زیر تازیانه بگیر و به مقدار خیانتى که کرده تنبیه کن، و رشوه هایى که گرفته از او پس بگیر.


ارزشیابی عملکرد افراد

6 /29. امام کاظم علیه السلام: لیس منا من لم یحاسب نفسه فى کل یوم فان عمل خیر استزاد الله منه و حمد الله علیه، و ان عمل شرا استغفر الله منه و تاب الیه.
[البحار/ ج 70 ص 72.]
از ما نیست کسى که هر روز در یک محاسبه به ارزشیابى کارهاى خود نپردازد و اگر کار نیکى انجام داده است، از خداوند فزونى آنرا خواهد و خدا را براى موفقیتى که بدست آورده سپاس گوید و اگر کار زشتى را مرتکب شده است، از خداوند آمرزش آنرا خواهد و توبه نماید.


اصولى که در ارزشیابى باید مد نظر باشد

انگیزه و نیت

6 /30. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: انما الاعمال بالنیات.
[وسائل الشیعه ج 1/ ص: 48.]
کارها به نیت ها بستگى دارد.

6 /31. امام على علیه السلام: صلاح العمل بقدر صلاح النیه.
سلامت کردار به مقدار سلامت در انگیزه بستگى دارد.

6 /32. خیرالناس انفعهم للناس
بهترین مردم کسى است که از همه براى مردم مفیدتر باشد.


تقوا

6 /33. امیرالمومنین علیه السلام: لا یقل عمل مع التقوى.
عملى که همراه با تقوا باشد اندک نیست.

6 /34. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: یا اباذر کن بالعمل بالتقوى اشد اهتماما منک بالعمل، فانه لایقل عمل بالتقوى و کیف یقل عمل یتقبل.
[الحیاط ج 492:1 ح 2.]
اى ابوذر بیشترین همت خود را در انجام عمل با تقوى قرار بده تا عمل مطلق. زیرا عمل اگر باتقوى انجام پذیرد اندک نیست هر چند بظاهر کوچک باشد و چگونه عملى را که در پیشگاه خداوند قبول گشته است آنرا اندک به حساب مى آورى؟

6 /35. امام صادق علیه السلام: اوصیک بتقوى الله و الورع و الاجتهاد. و اعلم انه لاینتفع اجتهاد لاورع فیه.
تو را به تقواى خدا و پرهیز و کوشش در امور سفارش مى کنم و بدان کوششى که در آن ورع و تقوى نباشد سودمند نخواهد بود.


صالح بودن عمل

6 /36. ان الذین امنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه.
[بینه / 7.]
آنانکه ایمان بخدا آورده اند و عمل صالح انجام داده اند بهترین انسانها هستند .

6 /37. فلیکن احب الذخائر الیک ذخیره العمل الصالح.
[ابن ابى الحدید 17/ ص: 31.]
باید بهترین ذخیره ها در نزد تو 'عمل صالح' باشد.

6 /38. امیرالمومنین علیه السلام: قیمه کل امرى ء ما یحسنه.
[ملک/ 2.]
ارزش و قیمت هر انسانى به مقدار اعمال نیکو و محسنات اوست.

6 /39. الذى خلق الموت و الحیاه لیبلوکم ایکم احسن عملا.
[ملک/ 2.]
خدائیکه مرگ و زندگى را آفرید تا بیازماید شما را که کدامتان از حیث عمل نیکوتر 'احسن عمل' هستید.

6 /40. فلیکن احب الذخائر الیک ذخیره العمل الصالح.
[ابن ابى الحدید 17/ ص: 31.]
کردار شایسته و عمل نیکو باید محبوبترین اندوخته ها در نزد تو بشمار آید.


بیایید توانگرانه بیندیشیم

6 /41. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: لئن یهدى الله بک رجلا و احدا، خیر لک من الدنیا و ما فیها.
[الحیاه ج 692:1 ح 6.]
اگر خدا یک تن را به دست تو راهنمایى کند، براى تو بهتر است از دنیا و هر چه در آن است.

6 /42. امام على علیه السلام: لایقل عمل مع التقوى.
[الحیاه ج 492:1 ح 2.]
هیچ عملى با تقوى و پرهیزپیشگى کم به شمار نمى آید.


ویژگى مدیران و کارمندان متعالى

6 /43. ان الذین امنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه.
آنانکه ایمان بخدا آورده اند و عمل صالح انجام داده اند بهترین انسانها هستند .

6 /44. فلا تهنوا و تدعوا الى السلم و انتم الاعلون و الله معکم و لن یترکم اعمالم.
[محمد: 35.]
شما اى اهل ایمان در کار دین سستى روا مدارید "و دشمن را از روى ترس" به صلح دعوت نکنید در حالیکه شما برترید و خدا با شماست و از "ثواب" اعمال شما هیچ نمى کاهد.

6 /45. و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مومنین.
[آل عمران: 139.]
سستى نکنید و از فوت متاع دنیا اندوهناک نباشد زیرا شما فاتح و پیروزمندترین ملل دنیا هستید اگر در ایمان ثابت و استوار باشید.

11 / 16

سی و سه نکته کاربردى در مدیریت 66نکته هست

1- افراد از لحاظ تواناییهاى فکرى و جسمى با یکدیگر تفاوت دارند، لذا سعى کنید کار را با توانایى افراد هماهنگ کنید.
... لو نزعت ما تحت یدک من سلطانک لولیتک ما هو ایسر علیک موونه و اعجب الیک ولایه.
[ابن ابى الحدید ج 16/ ص: 142.]

اگر حکومت مصر را از تو "محمد بن ابى بکر" مى گیرم مدیریت دیگرى که هم آسانتر و هم از نظر روحى مناسبتر باشد به تو مى سپارم.

2- در تصمیم گیریها صاحب قدرت و اراده قوى باشید.
و لکن الله سبحانه جعل رسله اولى قوه فى عزائمهم.
[ابن ابى الحدید ج 13/ ص: 152.]
خداوند سبحان پیامبران خود را در اراده و تصمیمهایشان قوى و توانا گردانید.

3- هنگامى که به یقین رسیدید اقدام نمائید و از وسواس بپرهیزید.
لا تجعلوا علمکم جهلا و یقینکم شکا اذا علمتم فاعملوا، و اذا تیقنتم فاقدموا.
[ابن ابى الحدید ج 19/ ص: 164.]
علم خویش را به جهل و یقین خود را به شک مبدل نسازید آنگاه که به علم رسیدید عمل کنید و آنگاه که به یقین دست یافتید اقدام نمائید.

4- حق را در مورد افراد دور و نزدیک خود اجرا کنید.
و الزم الحق من لزمه من القریب و البعید و کن فى ذلک صابرا محتسبا واقعا ذلک من رابتک و خواصک حیث وقع، و ابتغ عاقبته بما یثقل علیک منه فان مغبه ذلک محموده.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 96.]
حق را در مورد آنکس که سزاوار آن است از نزدیک و دور، خویش و بیگانه اجرا کن و در اجراى آن، به امید ارزش اجراى حق در پیشگاه خداوند استوار باش هر چند در اجراى آن به نزدیکان و دوستانت ضرر و صدمه اى وارد شود و اینگونه رفتار اگر چه بر تو سخت و سنگین است ولى عاقبت و نتیجه آنرا باید نگریست که عاقبتى نیکو دارد.

5- فرامینى قابل اجراست که مخالف دستورات الهى نباشد.
لاطاعه لمخلوق فى معصیه الخالق.
[وسائل الشیعه ج 11/ ص: 157.]
براى فرمان مخلوق در صورتیکه موجب معصیت خالق شود، اطاعتى نیست. انما الطاعه فى المعروف فمن امرکم بمعصیه فلا تطیعوه.

[نظام الحکم و الادار فى الاسلام ص 248.]
همانا فرمانبردارى در کارهاى نیک است پس کسیکه به معصیت فرمان داد متابعتش نکنید.

6- مدیر باید قبل از تعلیم افرادش خود را پرورش دهد.
من حق الملک ان یسوس نفسه قبل جنده.
[غررالحکم ج 2.]
از وظایف فرمانرواست که پیش از مراقبت و اصلاح امور فرمانبردارانش به مراقبت و اصلاح خود بپردازد.

7- با پرداختن به امور جزئى امور کلى را ضایع نکنید.
من اشتغل بغیر المهم ضیع الاهم.
[غررالحکم ج 2.]
کسى که خود را به کارهاى غیر مهم مشغول نموده مهمتر را ضایع کرده است.
ان رایک لایتسع لکل شى ء ففرغه للمهم.
[غررالحکم ج 1.]
ظرف ذهن تو گنجایش همه چیز را ندارد آنرا براى مسائل مهم خالى نگه دار.

8- خطاهاى قابل جبران را با چشم پوشى و بخشش جوابگو باشید.
فاعطهم من عفوک و صفحک مثل الذى تحب و ترضى ان یعطیک الله من عفوه و صفحه فانک فوقهم و والى الامر علیک فوقک و الله فوق من ولاک.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 32.]
با بخشش و بزرگوارى لغزشها و نادرستیهاى قابل جبران را ببخش همچنانکه دوست مى دارى خداوند از خطا و لغزش تو درگذرد زیرا تو در مقام مدیریت که مقام بالاترى مى باشد قرار دارى و همچنین والى امر که تو را بر این کار گماشته از تو برتر است و خداوند از 'والى امر' یعنى همان کسى که حکم مدیریت تو را امضاء کرده برتر است.

9- با چشم پوشى از خطاهاى کوچک و جزئى، موجب اصلاح خطاکار و کرامت خویش شوید.
لا تداقوا الناس وزنا بوزن عظموا اقدارکم بالتغافل عن الدنى من الامور.
[تحف العقول: ص 161.]
با مردم در مورد چیزهاى کوچک حسابگرى نکنید و با تغافل و چشم پوشى از امور پست بر ارزش و منزلت خود بیفزائید.

ثم اسبغ علیهم الارزاق فان ذلک قوه لهم على استصلاح انفسهم و غنى لهم عن تناول ما تحت ایدیهم و حجه علیهم ان خالفو امرک او ثلموا امانتک.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 69.]
سپس به آنها حقوق فراوان بده زیرا این کار، آنها را در اصلاح خویش تقویت مى کند و دنبال خیانت و رشوه نمى روند و از خیانت در اموالى که

در اختیار آنهاست بى نیاز مى سازد، به علاوه چنانچه از دستور تو سرپیچى کردند و در امانت خیانت ورزند حجت بر آنها تمام است و مى توانى متخلف را تنبیه کنى .

10- با تامین حقوق مالى افراد در آنها انگیزه خوب ایجاد کنید.
ثم اسبغ علیهم الارزاق فان ذلک قوه لهم على استصلاح انفسهم و غنى لهم عن تناول ما تحت ایدیهم...
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 68.]
سپس به آنها حقوق فراوان بده زیرا این کار، آنها را در اصلاح خویش تقویت مى کند و دنبال خیانت و رشوه نمى روند و از خیانت در اموالى که در اختیار آنهاست بى نیاز مى سازد.

11- کارمندى که طبق وظیفه عمل نمى کند و با آموزش هم درمان نمى شود پس از تحقیق اگر متوجه شدید مشکل از ناحیه اوست او را اخراج نمایید.
ثم نصبته بمقام المذله و وسمته بالخیانه و قلدته عار التهمه.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 69.]
پس این فرد را به کار مذلت نصب کن "یعنى دیگر به او شغل قبلى را واگذار مکن چون خیانت کرده و سوء استفاده نموده است" و داغ خیانت را به پیشانیش بگذار، "یعنى همه مردم او را به عنوان خائن بشناسند" و به گردنش عار تهمت را بیفکن، "یعنى طورى شود که در اجتماع متهم باشد که هیچ کس او را براى کار انتخاب نکند."

12- جهت رفع مشکلات کارکنان به طور جدى اقدام نمایید.
و لکل على الوالى حق بقدر ما یصلحه.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 49.]
براى هر یک از گروههاى اجتماعى به آن مقدار که کارشان اصلاح گردد بر حاکم و مدیر حقى است.

13- هر روز رسیدگى و پاسخگویى به مشکلات افراد را در دستور کار خود قرار دهید.
و اجلس لهم العصرین، فافت المستفتى و علم الجاهل و ذاکر العالم.
[ابن ابى الحدید ج 18/ ص: 30.]
هر صبح و عصر ساعتى را براى رسیدگى به کارهاى مردم قرار بده و به پرسشهایشان پاسخگو باش، ناآگاهان را آگاه و آگاهان را متذکر باش.

14- وقت خود را نسبت به اهمیت موضوع تخصیص دهید.
و امض لکل یوم عمله فان لکل یوم ما فیه و اجعل لنفسک فیما بینک و بین الله تعالى افضل تلک المواقیت.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 79.]
کار هر روز را همان روز انجام بده چون براى هر روز کارى است مخصوص آن، و بهترین وقتها و پاکترین قسمت آن را براى خود و آنچه بین تو و خداست قرار ده.

15- مدیر باید حلال مشکلات باشد.
کن کالطبیب الرفیق الذى یدع الدواء بحیث ینفع.
[بحار: ج 2/ ص 53.]
در برخورد با مشکلات همانند طبیب شفیقى باش که دارو را در موضعى مى گذارد که درمان بخش بیمار گردد.

16- اگر مورد اتهام قرار گرفتید دلایل انجام کار را براى کارکنان خود شرح نمایید و به مجرد احراز اشتباه، پوزش بخواهید.
و اعتذر الى اهل عملک من کل امر خشیت ان یقع الیک منه عیب حتى یعذروک.
[تحف العقول: ص 25.]
"اى معاذ": در هر کار ابهام آورى که مى ترسى از طرف کارمندانت، متهم به عیب شوى دلالیل خود را بگو و پوزش طلب تا تو را در آن کار معذور بدارند.

ان ظنت الرعیه بک حیفا فاصحر لهم بعذرک. و اعدل عنک ظنونهم باصحارک فان فى ذلک اعذارا تبلغ به حاجتک من تقویمهم على الحق.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 97.]
هر گاه مردم حرکتهاى تو را گویاى خدمت ندانستند و نسبت به تو گمان ستمگرى بردند، به ابهام زدایى برخیز و با منطق روشن دلیل خود را از انجام آن کار بیان کن و گمانهاى آنان را در مورد خود تعدیل نما. زیرا ابهام زدائى علاوه بر اینکه گامى است در جهت خودسازى و عدالت، نمایانگر دوستى و محبت به رعیت نیز مى باشد. و توجه داشته باش که بیان اینگونه عذرها نه تنها لطمه اى به مدیریت تو نمى زند بلکه با رفع ابهام و بیان حقیقت بدگمانیها را از بین مى برى و به موفقیتى که خواستارى مى رسى.

17- مدیر نباید ار انعکاس فعالیتهاى خود افزون گوئى کند.
و ایاک... او التزید فیما کان من فعلک... و التزید یذهب بنور الحق.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 113.]
بپرهیز از اینکه در گزارشات کارها و انعکاس فعالیتهاى خود افزون گوئى نمائى و بیش از آنچه که هست بحساب آرى زیرا افزون گوئى روشنایى حقیقت را از بین مى برد.

18- هر روز چند دقیقه اى را صرف بررسى عملکرد، اجرا یا رفتار خود کنید.
لیس منا من لم یحاسب نفسه فى کل یوم فان عمل خیرا استزاد الله منه و حمد الله علیه، و ان عمل شرا استغفر الله منه و تاب الیه.
[البحار ج 70 / ص 72.]
از ما نیست کسى که هر روز در یک محاسبه به ارزشیابى کارهاى خود نپردازد و اگر کار نیکى انجام داده است، از خداوند فزونى آنرا خواهد و خدا را براى موفقیتى که بدست آورده سپاس گوید و اگر کار زشتى را مرتکب شده است، از خداوند آمرزش آنرا خناهد و توبه نماید.

19- خطاها و اشتباهاتى که افراد مرتکب مى شوند در خفا به آنها متذکر شوید.
فان فى الناس عیوبا الوالى احق من سترها، فلاتکشفن عما غاب عنک منها.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 36.]
همانا مردم را عیبهائى است که سزاوارترین افراد براى پوشاندن آن عیوب حاکم و مدیر جامعه است.

20- در بعضى موارد زبان ایما و اشاره کار سازتر از زمانیست که مستقیما به موضوع اشاره شود.
تلویح زله العاقل له امض من عتابه.
[غررالحکم 37:348:1.]
لغزش شخص عاقل را با کنایه بیان کردن به مراتب براى او از سرزنش صریح دردناکتر است.

21- براى خدا به بندگان خدا خدمت کنید.
لایزهدنک فى المعروف من لا یشکره لک.
[ابن ابى الحدید ج 19/ ص: 24.]
چون کسى در کار نیک تو را سپاسگزار نشد سست و بى رغبت مشو.

22- به عقاید و اندیشه هاى مدیران قبل از خود احترام بگذارید و رهنمودهاى آنها را در دستور کار خود قرار دهید.
لا تنفض سنه صالحه عمل بها صدور هذه الامه و اجتمعت بها الالفه و صالحت علیها الرعیه و لا تحدثن سنه تضر بشى ء من ماضى تلک السنن فیکن الاجر لمن سنها و الوزر علیک بما نقضت منها.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 47.]
سنت نیکى را که بزرگان این امت با عمل خود امضاء نموده اند و موجبات الفت را در میان مردم فراهم ساخته اند و مردم بر محور آن به صلاح و سعادت رسیده اند مشکن و مبادا سنت نوینى را رواج دهى که به سنتهاى نیک گذشته زیان وارد کند پس آگاه باش که پاداش عمل به سنتهاى نیک براى بنیانگذارش مى باشد و گناه شکست آن بر تو خواهد بود.

23- مدیر باید از امکانات به نحو احسن استفاده نماید و از هر گونه اسراف جلوگیرى کند.
ادقوا اقلامکم، و قاربوا بین سطورکم و احذفوا عنى فضولکم، و اقصدوا قصدالمعاصى و ایاکم و الاکثار، فان اموال المسلمین لا تحتمل الاضرار.
[البحار ج 41/ ص: 105.]
12 ص/ 16
نوک قلمهایتان را نازک کنید، سطرها را کنار هم بنویسید، زیادیهاى حکام را در مورد من حذف کنید، کم گوى و گزیده گوى باشید و از پرگوئى بپرهیزید چون اموال مسلمانان تحمل ضرر و زیان را ندارد.

24- در بین کارکنان خود عدالت را رعایت کنید.
من ولى عشره فلم یعدل فیهم جاء یوم القیامه و یداه و رجلاه و راسه فى ثقب فاس.
[بحار: ج 75/ ص 345.]
کسى که مدیریت امور ده نفر را متولى گردد و در میان آنان بعدالت رفتار نکند ، روز قیامت در حالتى به عرصه محشر مى آید که دستها و پاها و سرش در بند حلقه اى برنده و خاردار از آهن قرار دارد.

25- ارزیابى را روى کار افراد انجام دهید نه روى خودشان
ثم اعرف لکل امرى منهم ما ابلى و لا تضیفن بلاء امرى الى غیره و لا تقصرن به دون غایه بلائه، و لا یدعونک شرف امرى الى ان تعظم من بلائه ما کان صغیرا، و لا ضعه امرى ء الا ان تستصغر من بلائه ما کان عظیما.
ارزش عمل هر یک از افرادت را شناخته، و آنرا به حساب دیگرى مگذار و هیچکس را از آن ارزشى که دارد پایین نیاور و شخصیت یک انسان موجب نشود که کار کوچک او را بزرگ شمارى، و گمنامى یک شخص سبب نگردد کار بزرگى که نموده، حقیر شمارى.

26- کارها را به موقع انجام دهید.
ایاک و العجله بالامور قبل اوانها. او التساقط فیها عند امکانها، او الجاجه فیها اذا تنکرت، او الوهن عنها اذا استوضحت فضع کل امر موضعه، و اوقع کل عمل موقعه.
در کارها پیش از وقت آن شتاب مگیر و کاهلى نیز مکن در چیزى که مبهم است لجاجت مکن و هنگامى که چیزى واضح است ضعف نشان مده و هر چیزى را در جاى خود بگذار و هر کارى را به موقع اقدام نماى.

27- در کارها با اخلاق خوش و از روى حوصله با افراد برخورد کنید.
ایاک و العجب و سوء الخلق و قله الصبر فانه لایستقیم لک على هذه الخصال الثلاث صاحب و لا یزال لک علیها من الناس مجانب.
از خودپسندى و بدخلقى و کم صبرى اجتناب کن که با این اوصاف مصاحبت کسى با تو تداوم نخواهد یافت و همیشه مردم از همکارى و همراهى تو اجتناب خواهند نمود.

28- به آنچه مى گوئید عمل کنید.
اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولا.
[اسراء: 34.]
به تعهدات خود وفا کنید زیرا عهد و پیمان در پیشگاه خدا مورد بازخواست قرار مى گیرد.

29- مدیر اول باید خود را بشناسد و پرورش دهد.
من نصب نفسه للناس اماما فعلیه ان یبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره، و لیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه بلسانه.
[ابن ابى الحدید ج 18/ ص: 220.]
هر کس خود را پیشواى مردم قرار دهد باید که پیش از تعلیم دادن به دیگران به تعلیم خویش بپردازد و باید که نخست مردمان را به کردار خویش ادب آموزد و آنگاه به گفتار خویش.

30- مدیر باید بداند خوب و بد اعمالش به او باز مى گردد پس باید باطنش بهتر از ظاهرش باشد.
ان احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها.
[اسراء: 7.]
اگر نیکى کردید براى خود کرده اید و اگر بدى نموده اید باز به ضرر خود انجام داده اید.

31- مدیر باید ضوابط گروه را رعایت کند.
[نهج البلاغه، نامه 53.]
مساوات را در میان آنها اعم از کوچک و بزرگ حتى در نگاههایت مراعات کن تا نه بزرگان کشور به حمایت بى دلیل تو طمع ورزند و نه ضعفا در اجراى عدالت از تو مایوس شوند.

32- مدیر نباید براى خود امتیازات ویژه اى قائل شود.
ایاک و الاستئثار بما الناس فیه اسوه.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 113.]
بر حذر باش از اینکه در آنچه همه افراد در آن یکسان شریک اند براى خود حق ویژه اى قائل شوى.


نظارت و کنترل

نظارت و تاثیر آن روى افراد

نظارت مستقیم

7 /33. امیرالمومنین علیه السلام: ثم امور من امورک لابدلک من مباشرتها: منها اجابه عمالک بما یعیا عنه کتابک و منها اصدار حاجات الناس عند ورودها علیک بما تحرج به صدور اعوانک.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 88.]
در میان کارهاى گوناگون مسائلى است که باید شخصا خود انجام دهى از جمله پاسخ دادن به "مطالب" کارگزارانت آنجا که کارمندان و مسئولان دفاترت از انجام آن ناتوانند و یا کارهائى مانند رسیدگى به خواسته هاى مهم مردم "ارباب رجوع" که دستیارانت قادر به انجام آن نیستند.

7 /34. امیرالمومنین علیه السلام: و تحفظ من الاعوان.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 69.]
یاران و نزدیکانت را سخت زیر نظر بگیر "که از قدرت حکومت سوء استفاده نکنند و دست به رشوه خوارى یا مردم آزادى نزنند."

7 /35. امیرالمومنین علیه السلام: و اجعل لذوى الحاجات منک قسما تفرغ لهم فیه شخصک و تجلس لهم مجلسا عاما فتتواضع فیه لله الذى خلقک و تقعد عنهم جندک و اعوانک من احرسک و شرطک حتى یکلمک متکلمهم غیر متتعتع.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 87.]
مقدارى از وقت خود را براى مراجعه کنندگان نیازمند قرار بده، و خویش را براى شنیدن سخنانشان آماده ساز در جمع آنان بنشین و براى خشنودى خداوندى که تو را آفرید در برابرشان فروتن باش. و سپاهیان و همکاران و نگهبانان و پاسداران خود را از حضور در آن مجلس دور بدار، تا بدون ترس و نگرانى سخن دل خویش را بگویند.

نظارت غیر مستقیم

7 /36. امیرالمومنین علیه السلام: ثمّ تفقّد اعمالهم وابعث العیون من أهل الصدق والوفاء علیهم فانّ تعاهدک فى السرّ لامورهم حدوه لهم على استعمال الامانه والرفق بالرعیه.
[ابن ابى الحدید ج 17/ ص: 69.]
در کارهاى کارمندان کاوش کن و چشمهایى را بعنوان بازرس که داراى خصوصیت صداقت و وفادارى هستند بر آنان بگمار، چون بازرسى کارهاى آنان در پنهانى وادارشان مى کند تا نسبت به امانتدارى در برخورد با مردم به نرمى و محبت رفتار نمایند.

7 /37. امام رضا علیه السلام: کان رسول الله صلّی الله علیه وآله: اذا بعث جیشا قاتهم امیرا بعث معه من ثقاته من یتجسس له خبره.
[وسائل الشیعه ج 15/ ص 60.]
پیامبر اسلام "ص" همواره هنگامى که لشکریان را براى جنگ اعزام مى نمودند و به امیر آن اطمینان نداشتند فردى مورد اعتماد به همراه او مى فرستادند که از او به آن حضرت خبر برساند.

نظارت همگانى

7 /38. امیرالمومنین علیه السلام: کلّکم راع و کلّکم مسئول فالامام راع و هو مسئول و الرجل راع على اهله و هو مسئول و المراه راعیه على بیت زوجها و على ولده فکلکم مسئول عن رعیته.
همه شما نگهبان و مسئول یکدیگر هستید پس امام مسئول امت و مرد مسئول خانواده و زن مسئول بر امور خانه و فرزندان است پس همه شما در منصب مدیریت مسئول کسانى هستید که زیر نظر شما کار مى کنند.
[صحیح بخارى: ج/ 3، باب النکاح.]


چند توصیه در مورد عملکرد

کار هر کس محل آزمایش او است

7 /39. انا جعلنا ما على الارض زینه لها، لنبلوهم ایهم احسن عملا.
[سوره ى کهف/ 7.]
آنچه بر زمین است آرایش آن قرار دادیم، تا ایشان را بیازماییم که کدام یک نیکو کارترند.

7 /40. الذى خلق الموت و الحیاه، لیبلوکم ایکم احسن عملا...
[سوره ى ملک/ 20.]
خدا "که" مرگ و زندگى را آفرید، تا شما را بیازماید، که کدام یک نیکو کارترید...

7 /41. ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات، انا لانضیع اجر من احسن عملا.
[سوره ى کهف/ 30.]
کسانى که ایمان آوردند و کارهاى نیکو کردند بدانند که ما پاداش کسى را که کار نیکو کرده باشد ضایع نمى کنیم.

عمل کیفیت است نه کمیت

7 /42. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: اذا عمل احدکم عملا فلیتقنه
[نهج الفصاحه، ص 221:43.]
هر گاه یکى از شما کارى مى کنید باید آنرا متقن و استوار انجام دهد.

7 /43. امام على علیه السلام: العاقل من احسن صنائعه...
[الحیاه ج 280:1 ح 9.]
عاقل کسى است که کارهاى نیک خود را به بهترین وجه انجام دهد.

7 /44. امام على علیه السلام: قد ینمى القلیل فیکثر، و یضمحل الکثیر فیذهب.
[الحیاه ج 493:1 ح 2.]
گاه چیز اندک مى بالد و بسیار مى شود، و چیز بسیار مضمحل مى گردد و از میان مى رود.


درستى و استقامت در کار در راس امور است

7 /45. امام صادق علیه السلام: قال رسول الله صلّی الله علیه وآله: انى لاعلم انه سیبلى و یصل البلى الیه و لکن الله یحبّ عبدا اذا عمل عملا احکمه.
[امالى شیخ صدوق / 344.]
رسول خدا فرمود: مى دانم که فرسوده مى شود و مى پوسد لیکن خدا بنده اى را دوست دارد که چون کارى انجام دهد آن را درست و استوار به انجام برساند.
"این سخن قسمتى از حدیثى است که عبدالله بن سنان از امام صادق "ع" روایت کرده است بخشى از حدیث چنین است: نزد پیامبر "ص" آمدند و گفتند سعد بن معاذ در گذشته است پیامبر برخاست و اصحاب به همراه او برخاستند فرمود تا
13ص / 16
سعد را بشویند. به هنگام شستن سعد به چهار چوب در تکیه کرده بود. چون سعد را شستند و حنوط کردند و کفن پوشیدند و بر تابوت نهادند پیامبر پاى برهنه و بى ردا به تشییع آن پرداخت، و گاه طرف راست تابوت را مى گرفت و گاه طرف چپ را تا آن را به گورستان آوردند و به لب گور نهادند پیامبر اکرم خود به درون قبر سعد رفت و لحد وى را بچید و آن را با دست خود بپرداخت و پیوسته مى گفت 'سنگ بدهید! گل بدهید!' و بدین گونه میان خشتها را محکم مى کرد هنگامى که کار ساختن لحد را پایان داد و بر آن خاک ریخت و گور را پر کرد
گفت: انى لاعلم انه سیبلى و یصل البلى الیه و لکن الله یحب عبدا اذا عمل عملا احکمه،
رسول خدا فرمود: مى دانم که فرسوده مى شود و مى پوسد لیکن خدا بنده اى را دوست دارد که چون کارى انجام دهد آن را درست و استوار به انجام برساند."

7 /46. امام صادق علیه السلام از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: سلوا الله السداد، و سلوه مع السداد سداد العمل.
[الحیاه ج 494:1 ح 1.]
از خدا درستى و استقامت بخواهید، و همراه آن، درستى و استقامت در عمل و کار .

7 /47. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم: الامور بتامها، و الاعمال بخواتیمها.
[الحیاه ج 505:1 ح 1.]
کارها به تمام شدن آنها است، و اعمال به پایانهاى آنها.

7 /48. امام على علیه السلام: تمام العمل استکماله.
[الحیاه ج 506:1 ح 6.]
تمامى کار به کامل کردن است.


ما موظفیم خودمان عمل کنیم و دیگران را هم وادار کنیم

7 /49. امام صادق علیه السلام: کونوا دعاه الناس باعمالکم، و لا تکونوا دعاه بالسنتکم.
[الحیاه ج 522:1 ح 3.]
مردمان را با اعمال خود تبلیغ کنید نه با زبانهاى خود.

7 /50. امام صادق علیه السلام: کونوا دعاه للناس بغیر السنتکم، لیروامنکم الورع و الاجتهاد، و الصلاه و الخیر، فان ذلک داعیه.
[الحیاه ج 209:1 ح 2.]
مردمان را تبیلغ کنید، اما نه با گفتار بلکه با کردار، تا ببینند که شما خود اهل پرهیز پیشگى و کوشش و نماز و عبادت و کار نیکید. تبلیغ واقعى این است.

7 /51. امام صادق علیه السلام: ان العالم اذا لم یعمل بعلمه، زلت موعظته. عم القلوب، کما یزل المطر عن الصفا.
[الحیاه ج 210:1 ح 3.]
عالم که به علم خود کار نکند، پند او چنان از روى قلبها مى لغزد و فرومى افتد که دانه ى باران از تخته سنگ هموار صاف.


عمل مقیاس ارزش انسان است

7 /52. و لکلّ درجات ممّا عملوا، و ما ربّک بغافل عمّا یعملون
[سوره انعام/ 132.]
براى هر یک از آنان از روى کارى که کرده اند درجاتى است، و پروردگار تو از آنچه مى کنند غافل نیست.

7 /53. امام على علیه السلام: المرء یوزن بقوله، و یقوم بفعله، فقل ما یترجح زنته، و افعل ما تجل قیمته.
[الحیاه ج 528:1 ح 1.]
آدمى با گفتارش سنجیده و با کردارش قیمت گزارده مى شود، پس چیزى بگو که وزن آن بیشتر، و کارى کن که قیمت آن افزونتر باشد.


نسنجیده کارى نکنید که نیازمند به پوزشخواهى باشید

7 /54. امام على علیه السلام: الاستغناه عن العذر اعز من الصدق به.
[الحیاه ج 548:1 ح 1.]
به پوزشخواهى نیازمند نگشتن گرانبهاتر از راستگویى در پوزش خواستن است.

براى انجام هر کار از راه آن وارد شوید

7 /55. امام باقر علیه السلام فى شرح قوله تعالى: 'لیس البربان تاتوا البیوت " من ظهورها"...' یعنى ان یاتى الامور من وجهها، اى الامور کان.
[الحیاه ج/ ص 557.]
امام باقر "ع" درباره این آیه: 'نیکوکارى آن نیست که از بام خانه ها به آنها درآیید...' گفت: مقصود آن است که در کارها هر چه باشد از راه آن وارد شوید.

7 /56. امام جواد علیه السلام: من لم یعرف الموارد اعیته المصادر.
[الحیاه ج 558:1 ح 3.]
هر کس از راههاى ورد بیخبر باشد، پیدا کردن راههاى خروج او را خسته خواهد کرد.


کارها را باید با درایت و بموقع انجام داد

7 /57. امام صادق علیه السلام: من ابتدا بعمل فى غیر وقته، کان بلوغه فى غیر حینه.
[الحیاه ج 562:1 ح 3.]
کسى که به کارى جز در وقت آن آغاز کند، تمام شدن آن در وقت خود نخواهد بود.

7 /58. امام على علیه السلام: العاقل من... وضع سعیه فى مواضعه.
[الحیاه ج 280:1 ح 9.]
عاقل کسى است که در جایى تلاش و کوشش کند که شایسته است.

7 /59. امام على علیه السلام: ایاک و العجله بالامور قبل اوانها، او التساقط فیها عند امکانها، او اللجاجه فیها اذا تنکرت، او الوهن عنها اذا استوضحت، فضح کل امر موضعه، و اوقع کل عمل موقعه...
[الحیاه ج 563:1 ح 5.]
بپرهیز از شتابزدگى در کارها پیش از رسیدن وقت آنها، و از اهمالگرى در آن هنگام که امکان دست یافتن فراهم آمده باشد، و از لجاجت کردن در آن هنگام که راه عمل آشکار شده است، پس هر کار را در جاى خود قرار بده، و هر عمل را در موقع خود به انجام برسان.

7 /60. امام باقر علیه السلام: ایاک و التسویف، فانه بحر یغرق فیه الهلکى.
[الحیاه ج 574:1 ح 4.]
مبادا در عمل تاخیر کنید، که تاخیر دریایى است که بسیار کسان در آن به هلاکت مى رسند.

7 /61. امام صادق علیه السلام: من ابتدا بعمل فى غیر وقته، کان بلوغه فى غیر حینه.
[الحیاه ج 562:1 ح 3.]
کسى که به کارى جز در وقت آن آغاز کند، تمام شدن آن در وقت خود نخواهد بود.

7 /62. امام على علیه السلام: لاتعجلوا الامر قبل بلوغه فتندموا، و لا یطولن علیکم الامد فتقسو قلوبکم.
[الحیاه ج 564:1 ح 7.]
پیش از وقت در کار شتاب مى کنید که پشیمان مى شوید، و زیاد منتظر نمانید که دلگیر مى گردید.

7 /63. امام صادق علیه السلام: عن امیرالمومنین علیه السلام: ایاکم و تسویف العمل، بادروا به اذا امکنکم.
[الحیاه ج 574:1 ح 3.]
مبادا که براى پرداختن به عمل، امروز و فردا کنید، هر وقت امکان برایتان پیدا شد، به کار برخیزند.


مناسبات انسانى در مدیریت اسلامى

حقوق الهى زیردستان و افراد تحت رهبرى

8 /1. فاما حقوق رعیتک بالسلطان، فان تعلم: انک انما استرعیتهم بفضل قوتک علیهم، فانه انما احلهم محل الرعیه لک ضعفهم و ذلهم، فما اولى من کفاکه ضعفه و ذله حتى صیره لک رعیه، و صیر حکمک علیه نافذا، لایمتنع منک بعزه و لا قوه، و لایستنصر فیما تعاظمه منک، الا بالرحمه و الحیاطه و الاناه؟ و ما اولاک اذا عرفت ما اعطاک الله من فضل هذه العزه و القوه التى قهرت بها، ان تکون لله شاکرا؟ و من شکر الله، اعطاه فیما انعم علیه و لا قوه الا بالله.
[مبانى مناسبات انسانى در مدیریت اسلامى/ ص 295.]
اما حقوق آنان که تو عهده دار رهبرى و اداره امور اجتماعیشان هستى، این است که بدانى: تو بواسطه توانمندى و فزونى نیرو و امکانات، اداره امور آنها را بدست گرفته اى، و آنها بواسطه ناتوانى و نیازمندى خود، تحت رهبرى تو قرار گرفته اند.
پس بنابراین، به چه چیزى جز رحمت، و حمایت، و بردبارى، و وقار سزاوار است، کسى که ناتوانى و نیاز او، ترا از وى - و اینکه سرپرستت باشد - بى نیاز نموده است، و بلکه او را تحت اداره و رهبرى تو قرار داده است، و حکم ترا بر او نافذ نموده است، بطورى که با عزت و قوت خود
نمى تواند در برابر تو بایستد، و در امور بزرگ و ناگوارى که از ناحیه تو صادر مى شود، یارى نمى گردد؟
و چه چیز شایسته تر است براى تو، جز شکر و سپاسگزارى از خدا، هنگامى که نسبت به فزونى این عزت و توانایى، که عطاى خداست و تو بواسطه ى آن رهبرى و اداره ى امور دیگران را بعهده گرفته اى، شناخت پیدا نمایى؟
و هر کس شکر خدا را بجا آورد، پروردگار در آنچه به او عطا فرموده است فزونى بخشد، و در این امر توان و پناهى جز خدا نیست.

حقوق الهى افراد تحت تعلیم و تربیت

8 /2. و اما حق رعیتک، بالعلم فان تعلم: ان الله قد جعلک لهم فیما آتاک من العلم، و ولاک من خزانه الحکمه.
فان احسنت فیما ولاک الله من ذلک وقمت به لهم مقام الخازن الشفیق الناصح لمولاه فى عبیده، الصابر المتحسب الذى اذا راى ذاحاجه اخرج له من الاموال التى فى یدیه، کنت راشدا، و کنت لذلک آملا معتقدا، و الا، کنت له خائنا، و لخلقه ظالما، و لسبله و عزه متعرضا.
[مبانى مناسبات انسانى در مدیریت اسلامى/ ص 300.]
اما حق کسانى که متصدى امر تعلیم و تربیت آنها هستى، اینست که بدانى خدا ترا بواسطه دانشى که ارزانیت داشته و گنجینه حکمتى که نزدت سپرده است، سرپرست آنها قرار داده است، پس اگر این سرپرستى
الهى را نیکو انجام دهى، و براى آنان موقعیت یک خزانه دار خیرخواه و مهربان را حائز گردى، و نسبت به آنها، همانند رهبرى الهى نسبت به زیردستش، راهنما و نصیحت گر باشى، و در برابر زحمات تربیتى و کوتاهیهاى شاگردان، صبر و حوصله، و حسابگرى و ارزیابى بخرج دهى، و در قبال آنها همانند کسى که وقتى نیازمندى را دید، از اموالى که در دست دارد به او عطا مى کند، رفتار کنى، در اینصورت، هدایتگرى شایسته، و سرپرستى رشید هستى، و در این زمینه مایه امید و دلبستگى مى باشى، و گرنه در غیر اینصورت، به خدا خائن، و به خلقش ستمگر خواهى بود، و با تلف کردن عمر و قوا و استعدادهاى شاگردت، باعث نابودى او، و ناارجمندیش گردیده اى.

حقوق الهى افرادى که زیر دست و تحت اداره مالى و اقتصادى تو هستند

8 /3. و اما حق رعیتک بملک الیمین، فان تعلم: انه خلق ربک، و لحمک و دمک، و انک تملکه لا انت صنعته دون الله، و لا خلقت له سمعا و لابصرا، و لا اجریت له رزقا.
و لکن الله کفاک ذلک بمن "ثم" سخره لک، و ائتمنک علیه، و استودعک ایاه لتحفظه فیه، و تسیر فیه بسیرته، فتطعمه مما تاکل، و تلبسه مما تلبس، و لا تکلفه مالایطیق، فان کرهته، خرجت الى الله منه، و استبدلت به، و لم تعذب خلق الله، و لا قوه الا بالله.
[مبانى مناسبات انسانى در مدیریت اسلامى/ ص 304.]
و اما حق کسى که تحت مدیریت و سرپرستى تو قرار دارد، این است که بدانى او هم آفریده ى پروردگارتست، و از جهت ساختمان بدنى و گوشت و خون با تو فرقى ندارد، و این سرپرستى و تسلط تو بر او، نه از آن روست که تو او را ساخته اى، و نه از آن جهت است که تو براى او گوش و چشمى یا چیزى از اعضایش را آفریده اى، و نه بخاطر آنست که تو روزى رسانش هستى، بنابراین، بر او حق زندگى ندارى، و او بنده تو نیست، بلکه اینهمه را خداى متعال برایش فراهم کرده است، و خارج از حد و مرز اینهمه است، که ترا بر او تسلط داده است، و او را بنده تو نیست، بلکه اینهمه را خداى متعال برایش فراهم کرده است، و خارج از حد و مرز اینهمه است، که ترا بر او تسلط داده است، و در حوزه ى این سرپرستى نسبى و بالخلافه است، که ترا بر او امین قرار داده است، و او را همچون امانتى به تو سپرده است، تا خدا - ضوابط خدایى - را در مورد او رعایت کنى، و با روش و خلق و خوى الهى با او رفتار کنى.
پس باید از هر چه کار خود مى خورى، به او بخورانى. و از هر چه که خود مى پوشى، به او بپوشانى.
و نباید به او تکلیفى بیش از اندازه توان و طاقتش بنمایى و اگر بعلتى موافق میل تو نبود، و به دلیلى نتوانستى با او بنحوى که گفته شد کار کنى، در این صورت، خود را بنحوى خداپسندانه از مسئولیت او خارج کن، و با دیگرى عوضش نما، و خلق خدا را شکنجه و عذاب منما. در انجام خداپسندانه این امر، جز 'الله' پناه و توانى نیست.

حقوق الهى پیشوا و رهبران امر حکومت
14 / 16
8 /4. فاما حق سائسک بالسلطان، فان تعلم: انک جعلت له فتنه، و انه مبتلى فیک، بما جعله الله علیک من السلطان. و ان تخلص له فى النصیحه، و ان لاتماحکه، و قد بسطت یده علیک، فتکون سبب هلاک نفسک و هلاکه.
و تذلل و تلطف لاعطائه من الرضى مایکفه عنک، و لا یضر بدینک، و تستعین علیه فى ذلک بالله، و لا تعازه و لا تعانده.
فانک ان فعلت ذلک، عققته و عققت نفسک، فعرضتها لمکروهه، و عرضته للهلکه فیک، و کنت خلیقا ان تکون معینا له على نفسک، و شریکا فیما اتى الیک، و لا قوه الا بالله.
[مبانى مناسبات انسانى در مدیریت اسلامى/ ص 278.]
اما حق عهده دار اداره ى امور اجتماعى تو و متصدى امر رهبرى و حکومت، اینست که بدانى تو وسیله آزمایش الهى او قرار گرفته اى، و او بواسطه تسلطى که بر تو دارد، مکلف به رعایت مقرراتى الهى در مورد توست، و به تو و نحوه ى اداره ات در معرض آزمون الهى واقع شده است!
بنابراین، نباید از خیرخواهى، و راهنمایى مفید، و نصیحت خالصانه او دریغ کنى، و همچنین، نباید با او بدون جهت در افتى، و لج بازى کنى، و از روى بى بصیرتى خود را در معرض ستم او قرار دهى، چرا که دست او نسبت به تو باز است و با این کار هم باعث فساد و هلاک خودت خواهى شد و هم او را به تباهى و نابودى خواهى کشاند.
در برابر اعطاء او - یا بطور کلى در مورد آنچه که از طرف او ارائه مى شود تا آنجا اظهار فروتنى، نرمش، خشنودى و رضایت کن، که از نظر مکتبى اشکال نداشته باشد و به دین تو زیان نرساند و در انجام این مهم، از خدا طلب یارى کن.
پس بى دلیل با او گردنفرازى و دشمنى نکن، چرا که اگر چنین کنى، هم او
را و هم خود را ناسپاسى کرده اى، و بدین ترتیب، ضمن آنکه خود را بسوى مسائل ناخوشایند کشانیده اى، او را هم بسوى فساد و هلاکت سوق داده اى، و بنابراین او را بر ضرر خود یارى کرده اى، و شریکش در ستمى که به تو کرده است گردیده اى، و پناه و تکیه گاهى جز خدا نیست.

حقوق الهى سرپرست و متصدیان امور مالى و اقتصادى

8 /5. و اما سائسک بالملک، فنحو سائسک بالسلطان، الا ان هذا یملک ما لایملکه ذاک، تلزمک طاعته فیما دق و جل منک، الا ان تخرجک من وجوب حق الله و یحول بینک و بین حقه و حقوق الخلق، فاذا قضیته، رجعت الى حقه، فتشاغلت به، و لا قوه الا بالله.
[مبانى مناسبات انسانى در مدیریت اسلامى/ ص 287.]
اما حق کسى که عهده دار سرپرستى و اداره ى امور معاش توست، همچون حق کسى است که عهده دار رهبرى و اداره امور اجتماعى تو مى باشد، الا آنکه، 'این' اختیار و تسلط و حقوقى بر تو دارد که 'آن' ندارد.
به هر تقدیر، در مورد سرپرست، و نظم و نسق دهنده ى امور مالى و اقتصادى خود، لازم است که نافرمان نبوده و در هر ریز و درشت از او اطاعت کنى، مگر آنجا که بخواهد ترا از 'حق واجب خدا' و تعهدات مکتبى که بر عهده دارى خارج نماید و بین تو و 'حق الله' و 'حقوق خلق' حائل شده و مانع ایجاد کند.
بنابراین، اگر چنین موردى، پیش آمد، تنها پس از رعایت حق خدا و حقوق خلق و اولویت دادن به آنهاست که باید برگردى، به حق سرپرست خود، و به تکالیف الهى خود در این زمینه، عمل کنى، و دستورهاى مشروع او را بکار بندى، و در این امر، هیچ پناه و توانى جز خدا نیست.

حقوق متقابل رهبران و زیردستان

8 /6. امیرالمومنین علیه السلام: ایها الناس ان لى علیکم حقا، و لکم على حق : فاما حقکم على فالنصیحه لکم، و توفیر فیئکم، و تعلیمکم کیلا تجهلوا، و تادیبکم کیما تعلموا، و اما حقى علیکم فالوفاء بالبیعه، و النصیحه فى المشهد و المغیب، و الاجابه حین ادعوکم، و الطاعه حین امرکم.
[مبانى مناسبات انسانى در مدیریت/ ص 326.]
... اى مردم! مرا بر شما حقى و شما را بر من حقى است. اما حق شما بر من عبارت است از: نصیحت و راهنمایى کردن شما، و رساندن بى کم و کاست غنیمت و حقوق به شما، و تعلیم و آموزش دادن به شما، تا نادان نمایند و تربیت و پرورش شما تا بیاموزید.
و اما حقى که من بر شما دارم عبارت است از: وفا کردن شما به بیعت، و نصیحت نمودن در آشکار و پنهان، و اجابت کردن هنگامى که شما را خواندم، و اطاعت هنگامى که فرمان دادم.

15 ص/ 16


«ریاست طلبی» در روایات اهل بیت (علیهم السلام) نکوهش شده است؛ مگر آنکه کسی برای رضای خدا و بر اساس توانایی خود و خدمت به مردم بر منصبی تکیه زند و مسئولیتی را بپذیرد.


محتویات
۱ ریاست‌طلبی در قرآن و حدیث
۲ انواع ریاست
۳ منشأ ریاست‌طلبی
۴ سرانجام ریاست‌ طلبی
۵ پانویس
۶ منابع
ریاست ‌طلبی در قرآن و حدیث
به بیان بعضی از عالمان، آیه زیر به صراحت افراد را از دنیا پرستی و ریاست طلبی برحذر می دارد.
خدای تعالی می فرماید: «تِلْک الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»؛
این سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که در روی زمین اراده برتری جویی (سرکشی) و فساد ندارد و عاقبت (نیک) از آن متقین است.[۱]
همچنین بطور کلی هر آن چه از دنیا و مظاهر آن که انسان به آن به عنوان هدف بنگرد، در روایات اهل بیت علیهم السلام نکوهش شده است.
امام علی علیه السلام می فرمایند: مَا ذِئْبَانِ ضَارِیانِ فِی غَنَمٍ قَدْ غَابَ عَنْهَا رِعَاؤُهَا بِأَضَرَّ فِی دِینِ الْمُسْلِمِ مِنْ حُبِّ الرِّئَاسَه؛
ضرری که از ناحیه ریاست طلبی متوجه دین انسان می شود از ضرری که دو گرگ درنده به گلّه گوسفند بدون چوپان می زنند بیشتر است.[۲]
و امام صادق علیه السلام به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: أَوَّلُ مَا عُصِی اللَّهُ تَبَارَک و َتَعَالَی بِسِتِّ خِصَالٍ حُبِّ الدُّنْیا وَ حُبِّ الرِّئَاسَةِ و َحُبِّ الطَّعَامِ وَ حُبِّ النِّسَاءِ وَ حُبِّ النَّوْمِ وَ حُبِّ الرَّاحَةِ؛
اولین چیزهایی که خداوند، به وسیله آن معصیت شد؛ شش خصلت است: دنیادوستی، ریاست طلبی، دوستی غذا، حب زن، خواب دوستی، راحت طلبی.[۳]
و باز می فرمایند: مَلْعُونٌ مَنْ تَرَأّسَ مَلْعُونٌ مَنْ هَمَّ بِهَا مَلْعُونٌ کلُّ مَنْ حَدَّثَ بِهَا نَفْسَهُ؛
ملعون است کسی که ریاست طلبی کند و کسی که به ریاست همّت گمارد و کسی که در فکر آن باشد.[۴]

همچنین از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حدیث معراج آمده است که:
قَالَ اللَّهُ تَبَارَک و َتَعَالَی یا أَحْمَدُ لَوْ صَلَّی الْعَبْدُ صَلَاةَ أَهْلِ السَّمَاءِ و َالْأَرْضِ و َیصُومُ صِیامَ أَهْلِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ و َیطْوِی عَنِ الطَّعَامِ مِثْلَ الْمَلَائِکةِ وَ لَبِسَ لِبَاسَ الْعَابِدِینَ ثُمَّ أَرَی فِی قَلْبِهِ مِنْ حُبِّ الدُّنْیا ذَرَّةً أَوْ سُمْعَتِهَا أَوْ رِئَاسَتِهَا أَوْ صِیتِهَا أَوْ زِینَتِهَا لَا یجَاوِرُنِی فِی دَارِی وَلَأَنْزِعَنَّ مِنْ قَلْبِهِ مَحَبَّتِی وَلَأُظْلِمَنَّ قَلْبَهُ حَتَّی ینْسَانِی وَلَا أُذِیقُهُ حَلَاوَةَ مَحَبَّتِی.
خداوند تبارک و تعالی فرمود که اگر بنده نماز و روزه اهل آسمان ها و زمین را بجای آورد و هم چون ملائکه از طعام روی گرداند، و به کمترین حد لباس قناعت کند، ولی در دلش ذره ای از محبت دنیا و یا نام آوری و ریاست آن و مشهور شدن، و یا زینت های آن باشد، در سرای من همسایه من نخواهد بود، و محبت خود را از قلب او بر گیرم و قلبش را تاریک گردانم، بگونه ای که مرا فراموش گرداند و حلاوت معرفتم را به او نچشانم.[۵]

انواع ریاست
ریاست انواع مختلفی دارد: ریاست پسندیده و ریاست نکوهیده و ناپسند؛
ریاست ممدوح و پسندیده، ریاستی است که خداوند، برای هدایت و ارشاد خلق و یاری رساندن و دفع ظلم از آن ها به خواص بندگانش (انبیاء و اوصیاء) عنایت می کند و با توجه به این که این گروه از انسان ها معصومند و از ناحیه خداوند متعال موید به تأییدات ملکوتی هستند، نسبت به خطا و اشتباه از مصونیت خاصی برخوردار هستند؛ لذا آنها ریاست را جز برای رضای خدا نمی خواهند و فقط هدف آنها رضای معبود و انجام رسالت الهی است، همان گونه که حضرت یوسف (علیه السلام) به عزیز مصر فرمود: «قَالَ اجْعَلْنِی عَلَى خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ»؛ ای پادشاه مصر، مرا به خزانه داری مملکت منصوب کن که من در حفظ دارایی ها و و مصارف آن دانا و بصیرم.[۶]
و اما ریاست سایر مردم، ممکن است حق باشد و ممکن است باطل باشد که این خود بستگی به نیت و انگیزه آنها از تصدی ریاست و همچنین میزان توانایی آنها دارد؛ لذا ما می بینیم در روایات معصومین علیهم السلام از تصدی خیلی از مناصب ـ به خاطر وجود احتمال لغزش و... ـ نهی شده است.
بنابراین اگر کسی برای رضای خدا و به دستور امام معصوم علیه السلام بر منصبی تکیه زند و در خود هم توانایی ایفای آن مسئولیت را ببیند این ریاست، ریاست ممدوح و مورد رضای پروردگار عالمیان است.
و چنانچه بر عکس این باشد، یعنی شخص به قصد غلبه بر مردم و کسب مال حرام و زیاده خواهی و یا حتی عدم شایستگی و... اقدام به تصدی ریاست و منصبی نماید، نکوهیده و مذموم است.
و بدترین نوع ریاست این است که شخص نسبت به دست آوردن منصبی که اصلا شایسته او نیست و از طرف خداوند در انحصار عده ای قرار گرفته است (مثل امامت) اقدام نماید و در مقابل امام معصوم علیه السلام قد علم نماید که در حد شرک است.

منشأ ریاست ‌طلبی
معمولا منشأ تمام خوی و خصلت های زشت، غفلت از بُعد معنوی انسان و تمایل و اشتغال او به دنیا و مظاهر آن است. خداوند در راه رسیدن به کمال یک راه بیشتر در فرا روی انسان نگذاشته است و آن هم عبارت است از مسیر عبودیت و بندگی و انجام وظیفه الهی؛ چنانچه انسان به هر علتی از این صراط مستقیمی که برای رشد و تعالی بشر در نظر گرفته شده است منحرف شود، در حقیقت در گرداب فسادی گرفتار آمده است که اگر در صدد معالجه آن بر نیاید، به هلاکت ابدی او خواهد انجامید.

و می توان از حب دنیا، به عنوان سرچشمه تمام بدی ها یاد نمود؛ چرا که اگر انسان به دنیا، گرایش ‍تام و تمام پیدا نمود، این خود باعث دوری از خداوند و آخرت می شود؛ چرا که حضرت علی علیه السلام می فرماید: کمَا أَنَّ الشَّمْسَ وَ اللَّیلَ لَا یجْتَمِعَانِ کذَلِک حُبُّ اللَّهِ و َحُبُّ الدُّنْیا لَا یجْتَمِعَانِ؛ همان گونه که خورشید و شب با هم در یک زمان و یک جا جمع نمی شوند، محبت خداوند و محبت دنیا هم در یک زمان و یک جا جمع نمی شود.[۷]

و قال علی علیه السلام: حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کلِّ خَطِیئَةٍ؛ محبت و دوستی دنیا سرچشمه همه بدی ها است.[۸]
از همین جا هم می توان فهمید سِرّ نکوهش دنیا در نگاه و منظر اهل بیت علیهم السلام چیست.

علی علیه السلام می فرماید: أَعْظَمُ الْخَطَایا حُبُّ الدُّنْیا؛ محبت دنیا، بزرگترین گناه است.[۹]

و قال علیه السلام: إِنْ کنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَأَخْرِجُوا مِنْ قُلُوبِکمْ حُبَّ الدُّنْیا؛ اگر مدعی محبت خداوند هستید، محبت دنیا را از دل هایتان بیرون کنید.[۱۰]

سرانجام ریاست ‌طلبی
امام صادق علیه السّلام می فرمایند: مَنْ طَلَبَ الرِّئَاسَةَ هَلَک؛ کسی به دنبال ریاست طلبی باشد هلاک می شود.[۱۱]

در جای دیگر می فرمایند: إِیاکمْ وَ هَؤُلَاءِ الرُّؤَسَاءَ الَّذِینَ یتَرَأَّسُونَ فَوَ اللَّهِ مَا خَفَقَتِ النِّعَالُ خَلْفَ رَجُلٍ إِلَّا هَلَک وَأَهْلَک؛ از این رؤسائی که ریاست طلبند، بپرهیزید؛ به خدا قسم هر کس دیگران پشت سرش حرکت کردند، هلاک شد و دیگران را هلاک کرد.[۱۲]
هر چه انسان از ملک و ملکوت و کمالات نفسانی دور شود و متقابلا هر چه به دنیا و مظاهر دنیوی، نزدیکتر شود، بیشتر تمایل به سلطنت و ریاست پیدا می کند و در نتیجه اشتیاقش روز افزون و آتش عشقش افروخته تر می گردد. مثلا شخص ریاست طلب، اگر منصب و مقامی را در زیر پرچم اقتدار درآورد، متوجه مقام دیگری می گردد و برای به دست آوردن مقصد خود حاضر است با تمام نوامیس الهیه و شرایع حقّه مخالفت و دشمنی کند، و برای رسیدن به یک ریاست جزئی، حاضر است فوج فوج انبیاء و اولیاء و صلحاء و علماء باللّه را قتل و غارت کند. و حتی اگر تمام کره زمین را در تحت سلطنت درآورد باز میل ریاست طلبی او ارضاء نمی شود و در صدد پرواز و به تصرف در آوردن کرات دیگر بر می آید و در مسیر ارضاء این میل و غریزه از هیچ اقدامی فرو گذار نمی کند چرا که «حُبُّ الشَّیءِ یعْمی و یصِمُّ» عشق به هر چیز انسان را کر و کور می کند تا جایی که چه بسا خود و دیگران را به هلاکت می اندازد.
نمونه بزرگ آن ـ که تاریخ با همه عظمتش آن را از یاد نخواهد برد ـ ماجرای کربلای امام حسین علیه السلام در سال ۶۱ هجری است. اگر ما به اکثر جنایات جانکاهی که از آن حیوان های خبیث انسان نما سر زد نگاه واقع بینانه و مو شکافانه داسته باشیم به راحتی در می یابیم که کار آن ها ریشه در دنیا طلبی و ریاست طلبی داشته است. فرمانده سپاه شوم کوفه، عمر بن سعد است که به گواه و شهادت اکثر مورخین ـ او که شخصی مسلمان و نماز خوان بود ـ از ابتدا حاضر به قبول این جنایت هولناک نبود، عبید الله بن زیاد لعنة الله علیه به او در قبال این امر خطیر، وعده حکومت ری را داد ؛ این جا بود که شیطان ـ به کمک غریزه ریاست طلبی که در وجود او بود ـ دست به کار شد و فعالیت گسترده ای را در راستای گمراه نمودن ابن سعد آغاز نمود؛ ابن سعد برای فکر کردن از عبید الله مدت خواست تا بالاخره پس از فکر کردن های بسیار به این نتیجه رسید که: با رفتن به کربلا و انجام این مأموریت عظیم خطرناک، حکومت ری (نقد) را به دست آورده و سپس به درگاه خداوند متعال که غفار است توبه نموده و بهشت (نسیه) را هم به دست خواهم آورد؛ غافل از این که هر کس در کربلا باشد و امامش را یاری ندهد و فقط نظاره گر باشد، جهنمی خواهد بود؛ اما کسی که با امامش بجنگد، سرنوشتش معلوم است. به کربلا رفت و برای همیشـه خیانت بزرگی را به بشریت نمود و عالمی را از فیض وجودی آن گوهر پاک نبوی برای همیشه تاریخ محروم نمود و به آرزویش که ریاست بر شهر ری بود هم نرسید.

پانویس
سوره قصص، آیه ۸۳
بحارالانوار، ج۷۰، ص۱۵۴
بحارالانوار، ج۷۰، ص۱۵۳
بحارالانوار، ج۷۰، ص۱۵۱
مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۳۶
سوره یوسف، آیه۵۵
غررالحکم، ص۱۴۱
غررالحکم، ص۱۴۲
مستدرک، ج۱۲، ص۴۰
مستدرک، ج۱۲، ص۴۱
بحارالانوار، ج۱۰، ص۲۴۶
بحارالانوار، ج۷۰، ص۱۵۰
منابع
گروهی از پژوهشگران، ریاست طلبی، سایت دانلود بوک، بخش با معصومین، بازیابی: ۱ بهمن ۱۳۹۱.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی