چهل حدیث « گوهرهای قدسی »
شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۸، ۰۷:۴۹ ق.ظ
چهل حدیث « گهرهای قدسی »
. مقــدّمه
«موعظه»، بهترین همدم دلهاى حق طلب و جان هاى پاک است.
اگر این سخن پندآمیز، از سوى خداوند باشد، دلنشین تر و حیات بخش تر و اثر گذارتر است.
جز آنچه در قرآن کریم، به صورت وحى بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شده است، و جز کتب آسمانى دیگر، مجـموعه اى از سخنان از زبان پروردگار جـهان و از طـریقِ رسولانِ الهى براى ما نقل شده است که نام «حدیث قدسى» بر آن نهـاده اند. کتابهایى نیز به صورت مجموعه احادیث قدسى توسّـط علماى دین تدوین یافته است.[ از جمله مى توان از «الجواهر السنیّه فى الاحادیث القدسیّه»، شیخ حرّ عاملى و ... یاد کرد.]
برخى از اینها، گفتگوهایى است که در معراج، میان رسول خدا و خداوند انجام گرفته است، برخى مناجات ها و کلمات خداوند با انبیاى دیگرى همچون داود، موساى کلیم، عیساى مسیح و ... است.
احـادیث قدسى نیز، گرچـه از زبان خداوند، خطاب به انبیا، یا بشـر و بنى آدم است، ولى در کتـب حـدیثى به صورت روایاتى از قول پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و ائمّه معصومین علیهم السلام نقل و بازگو شده است.
در تعریف «حدیث قدسى» گفته اند:
«حدیث قدسى» ازحیث معنى از سوى خداوند است، ولى از حیث لفظ، از رسول خدا صلی الله علیه و آله. حدیث قدسى آن است که خداوند متعال، آن را به پیامبرش از راه الهام یا خواب و رؤیا خبر داده، پیامبر هم با عباراتِ خودش، از آن معانى و مفاهیم خبر داده است، پس قرآن بر حدیث قدسى برترى دارد، چون لفظ قرآن نیز از سوى خداوند نازل شده است .[ التعریفات، سید شریف جرجانى، ص 37 ذیل واژه حدیث].
از همین جا تفاوت حدیث قدسى با قرآن نیز روشن مى گردد. قرآن، براى اثبات حقانیّت پیامبر و به عنوان معجزه نازل شده است، ولى حدیث قدسى چنین نیست. واسطه نزول قرآن، جبرئیل است، بر خلاف حدیث قدسى. هم لفظ و هم معناى قرآن از خداوند است، ولى در احادیث قدسى چنین ضرورتى نیست. انکار قرآن کفر است ولى انکار حدیث قدسى چنین نیست، و ... برخى تفاوتهاى دیگر.
به هر حال، در احادیث قدسى، از زبان پیامبر خدا، ما شنونده کلام پروردگاریم و شایسته است جام جان را آماده بهره گیرى از این کوثر معنویّت سازیم و با اشتیاق، گوشِ حکمت نیوش و پند پذیر خود را بر احادیث قدسى بگشاییم.
خرسندیم که توانسته ایم با کاوشى در کتب حدیث و مجموعه هاى روایى، تعداد چهل قطعه درخشان از «گهرهاى قدسى» را از انبوه احادیث قدسى برگزیده و براى شما شیفتگان اخبار و آثار اهل بیت علیهم السلام و پویندگان راه انبیا و اوصیا فراهم آوریم، به این امید که نشر احادیث ائمه علیهم السلام و آشنایى با آنها به عنوان یک فرهنگ عمومى در جامعه شیعى ما درآید.
مجموعه این چهل حدیث ها که به صورت گهرهاى ناب از چهارده معصوم علیهم السلام و نیز از سخنان انبیاى الهى تدوین شده است، به زیور دیگرى هم آراسته شد و آن افزودن چهل حدیثِ قدسى بر این مجموعه است.
از آنجا که کلام الهى بر کلام بشرى برترى دارد، در این سلسله احادیث هم گهرهاى قدسى را مقدم بر احادیث معصومین مى آوریم، تا «حسن مطلع» بر این نظام نورانىِ روایات باشد.
از ساحت قدسى خداى قدّوس مى خواهیم که دل ما را ظرفى مناسب براى درک و دریافت معارف والاى دین قرار دهد و انس ما را با قرآن و حدیث، زمینه ساز عمل به آنها و قرآنى اندیشیدن و اهل بیتى زیستن قرار دهد. قم ـ جواد محدّثى
اگر این سخن پندآمیز، از سوى خداوند باشد، دلنشین تر و حیات بخش تر و اثر گذارتر است.
جز آنچه در قرآن کریم، به صورت وحى بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شده است، و جز کتب آسمانى دیگر، مجـموعه اى از سخنان از زبان پروردگار جـهان و از طـریقِ رسولانِ الهى براى ما نقل شده است که نام «حدیث قدسى» بر آن نهـاده اند. کتابهایى نیز به صورت مجموعه احادیث قدسى توسّـط علماى دین تدوین یافته است.[ از جمله مى توان از «الجواهر السنیّه فى الاحادیث القدسیّه»، شیخ حرّ عاملى و ... یاد کرد.]
برخى از اینها، گفتگوهایى است که در معراج، میان رسول خدا و خداوند انجام گرفته است، برخى مناجات ها و کلمات خداوند با انبیاى دیگرى همچون داود، موساى کلیم، عیساى مسیح و ... است.
احـادیث قدسى نیز، گرچـه از زبان خداوند، خطاب به انبیا، یا بشـر و بنى آدم است، ولى در کتـب حـدیثى به صورت روایاتى از قول پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و ائمّه معصومین علیهم السلام نقل و بازگو شده است.
در تعریف «حدیث قدسى» گفته اند:
«حدیث قدسى» ازحیث معنى از سوى خداوند است، ولى از حیث لفظ، از رسول خدا صلی الله علیه و آله. حدیث قدسى آن است که خداوند متعال، آن را به پیامبرش از راه الهام یا خواب و رؤیا خبر داده، پیامبر هم با عباراتِ خودش، از آن معانى و مفاهیم خبر داده است، پس قرآن بر حدیث قدسى برترى دارد، چون لفظ قرآن نیز از سوى خداوند نازل شده است .[ التعریفات، سید شریف جرجانى، ص 37 ذیل واژه حدیث].
از همین جا تفاوت حدیث قدسى با قرآن نیز روشن مى گردد. قرآن، براى اثبات حقانیّت پیامبر و به عنوان معجزه نازل شده است، ولى حدیث قدسى چنین نیست. واسطه نزول قرآن، جبرئیل است، بر خلاف حدیث قدسى. هم لفظ و هم معناى قرآن از خداوند است، ولى در احادیث قدسى چنین ضرورتى نیست. انکار قرآن کفر است ولى انکار حدیث قدسى چنین نیست، و ... برخى تفاوتهاى دیگر.
به هر حال، در احادیث قدسى، از زبان پیامبر خدا، ما شنونده کلام پروردگاریم و شایسته است جام جان را آماده بهره گیرى از این کوثر معنویّت سازیم و با اشتیاق، گوشِ حکمت نیوش و پند پذیر خود را بر احادیث قدسى بگشاییم.
خرسندیم که توانسته ایم با کاوشى در کتب حدیث و مجموعه هاى روایى، تعداد چهل قطعه درخشان از «گهرهاى قدسى» را از انبوه احادیث قدسى برگزیده و براى شما شیفتگان اخبار و آثار اهل بیت علیهم السلام و پویندگان راه انبیا و اوصیا فراهم آوریم، به این امید که نشر احادیث ائمه علیهم السلام و آشنایى با آنها به عنوان یک فرهنگ عمومى در جامعه شیعى ما درآید.
مجموعه این چهل حدیث ها که به صورت گهرهاى ناب از چهارده معصوم علیهم السلام و نیز از سخنان انبیاى الهى تدوین شده است، به زیور دیگرى هم آراسته شد و آن افزودن چهل حدیثِ قدسى بر این مجموعه است.
از آنجا که کلام الهى بر کلام بشرى برترى دارد، در این سلسله احادیث هم گهرهاى قدسى را مقدم بر احادیث معصومین مى آوریم، تا «حسن مطلع» بر این نظام نورانىِ روایات باشد.
از ساحت قدسى خداى قدّوس مى خواهیم که دل ما را ظرفى مناسب براى درک و دریافت معارف والاى دین قرار دهد و انس ما را با قرآن و حدیث، زمینه ساز عمل به آنها و قرآنى اندیشیدن و اهل بیتى زیستن قرار دهد. قم ـ جواد محدّثى
راز خلقت
۱ اِنَّ اللّهَ جلّ جلاله یَقُولُ: عَبْدى! خَلَقْتُ الأَشیاءَ لِأَجْلِک وَ خَلَقْتُکَ لِأجْلى، وَهَبْتُکَ الدُّنْیا بالإِحسانِ وَ الآخِرَةَ بِالإِیمانِ. [الجواهر السنیّه، ص 284.]
خداوند متعال مى فرماید: بنده من! همه اشیاء را به خاطر تو آفریدم و تـو را بـه خـاطر خـودم. دنیا را از روى احسان به تو بخشیدم، ولى آخرت را به خاطر ایمان.
قـلب رازدار
۲ قالَ اللّهُ تَعالى: اَلأِخْلاصُ سِرٌّ مِنْ اَسْرارى اَسْتَودِعُهُ قَلْبَ مَنْ اَحْبَبْتُهُ مِنْ عِبادى. [المحجّة البیضاء، ج 8، ص 125.]
خداوند مى فرماید: اخلاص، رازى از رازهاى من است که آن را در دل هریک از بندگانم که دوست داشته باشم، بـه ودیعت مى گذارم.
یـاد خــدا
۳ أَوحَى اللّهُ تَعالى اِلى داوُود علیه السلام: اُذْکُرْنى فِى اَیّامِ سَرّائِکَ، حَتّى اسْتَجیبَ لَکَ فى اَیّامِ ضَرّائِک. [بحارالانوار، ج 14، ص 37.]
خداوند متعال به داوود علیه السلام وحى فرمود: مـرا در روزهاى خوشى خـود یـاد کـن، تا من هم در روزگار گرفتارى ات، تو را اجابت کنم.
توشه و طاعت به قدر نیاز
۴ فِى التَّوراةِ: یا بَنى آدَمَ! أَطیعُونى بِقَدْرِ حاجَتِکُمْ اِلَىَّ وَ اعْصُـونى بِقَدْرِ صَبْرِکُمْ عَلَى النّـارِ، وَ اعْمـَلُوا لِلدُّنیا بِقَـدْرِ لَبْثِـکُمْ فیها وَ تَـزَوَّدُوا للاِخِرَةِ بَقَدْرِ مَکْثِکُمْ فیها. [الجواهر السنیّه، ص 66.]
در تورات آمده است: اى فرزندان آدم! مرا به اندازه اى که به من نیاز دارید، اطاعت کنید، و مرا به اندازه صبرتان بر آتش دوزخ، معصیت کنید، براى دنیا به اندازه اى که در آن مى مانید کار کنید، و ... براى آخرت، به اندازه اى که در آن مى مانید، توشه بردارید.
راه محـبّت خــدا
۵ قالَ اللّهُ جلّ جلاله لِداوُود علیه السلام: اَحِبَّنى وَ حَبِّبْنى اِلى خَلْقى. قال علیه السلام: یارَبِّ نَعَمْ، اَنَا اُحِبُّکَ فَکَیْفَ اُحَبِّبُکَ اِلى خَلْقِکَ؟ قَالَ: جلّ جلاله: اُذْکُرْ اَیادِىَّ عِنْدَهُمْ فَاِنَّکَ اِذا ذَکَرْتَ ذلِکَ لَهُمْ اَحَبُّونِى. [بحارالانوار، ج 14، ص 38.]
خداوند به داود علیه السلام فرمود: مرا دوست بدار و مرا در نظر مخلوقاتِ من نیز محبوب بگردان. گفت: پروردگارا! باشد. من تو را دوست دارم، ولى چگونه تو را محبوبِ آفریدگانت بسازم؟ فرمود: نزد آنان، نعمتهاى مرا یاد کن. یقینا وقتى نعمت هاى مرا براى آنان یاد کردى، مرا دوست خواهند داشت.
دوستى و همنشینى با خدا
۶ یا داوُودُ! بَلّـِغْ اَهْلَ الأَرضِ اِنّى حَبیبُ مَنْ اَحَبَّنِى وَ جَلِیسُ مَنْ جالَسَنِى وَ مُؤْنِسٌ لِمَنْ اَنِسَ بِذِکْرى وَ صاحِبٌ لِمَنْ صاحَبَنِى وَ مُختارٌ لِمَنِ اخْتارَنِى وَ مُطِیعٌ لِمَنْ اَطاعَنِى . . . [المجالس السنیّه، ص 77.]
اى داوود! به زمینیان برسان که: من دوست کسى هستم که مرا دوست بدارد، همنشین کسى هستم که با من همنشینى کند، همدم و مونس کسى هستم که با یاد من اُنس داشته باشد، همراه و هم صحبت کسى هستم که با من مصاحبت کند، کسى را بر مى گزینم که مرا برگزیند،
جـوانِ فرشـته گون
۷ یَقُولُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: اَلشّابُّ الْمُؤمِنُ بِقَدَرى، اَلرّاضى بِکتابى، اَلقانِعُ بِرِزْقى، اَلتّارِکُ شَهْوَتَهُ مِنْ اَجْلى، هُوَ عِنْدى کَبَعْضِ مَلائِکتى. [کنز العمّال، ج 15، ص 786.]
خداوند متعال مى فرماید: جـوانى که بـه تقـدیر من ایمـان داشته باشـد، به کتـاب مـن راضى و بـه رزق مـن قانع باشـد و به خاطر من از شهـوت و دلخواه خود بگذرد، او نزد من همچون بعضى از فرشتگان من است.
زیارت مؤمن، زیارت خدا
۸ وَ عَن أبى عَبدِاللّه علیه السلام قالَ: مَنْ زارَ اَخاهُ فِى اللّهِ، قالَ اللّهُ: اِیّاىَ زُرْتَ وَ ثَوابُکَ عَلَىَّ، وَ لَسْتُ اَرْضى لَکَ ثَوابا بِدوُنِ الْجَنَّةِ. [الجواهر السنیه، ص 264.]
از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود: هر کس به خاطر خدا برادر دینى خود را دیدار کند، خداوند مى فرماید: مرا زیارت کردى و پاداش تو بر عهده من است و من پاداش کمتر از بهشت را براى تو نمى پسندم.
سـایه سار رحـمت
۹ قالَ اللّهُ تَعالى: اَهْلُ طاعَتى فِى ضِیافَتِى وَ أَهْلُ شُکْرى فِى زیارَتِى وَ اَهْلُ ذِکْرى فِى نِعْمَتى وَ اَهْلُ مَعْصِیَتى لا أُؤْیِسُهُمْ مِنْ رَحْمَتى، اِنْ تابُوا فَأَنَا حَبیبُهُمْ وَ اِنْ مَرِضُوا فَأَنا طَبیبُهُمْ، اُداویهِمْ بِالْمِحَنِ وَ المَصائِبِ لاُِطَهِّرَهُمْ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعائِبِ. [الجواهر السنیّه، ص 286.]
خداوند متعال مى فرماید: اهل اطاعت من در مهمانى من اند، اهل شکر و سپاس من در دیدار من اند، اهل ذکر و یاد من در نعمت من اند، و امّا اهل معصیت و نافرمانى من، آنان را هم از رحمت خویش ناامید نمى کنم. اگر توبه کنند، من دوستدار آنانم، اگر بیمار شوند، من طبیب آنانم و با سختیها و مصیبت ها آنان را درمان مى کنم، تا از گناهان و عیبها پاکشان سازم.
بشـارت و هشـدار
۱۰ قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لِداوود علیه السلام: یا داوود! بَشِّرِ الْمُذنِبینَ وَ أَنْذِرِ الصِّدّیقینَ. قالَ علیه السلام: کَیْفَ اُبَشِّرُ الْمُذنِبینَ وَ اُنْذِرُ الصِّدّیقینَ؟ قالَ جلّ جلاله: یا داوُودُ! بَشِّرَ الْمُذنِبینَ أَنّى أَقْبَلُ التَّوبَةَ وَ اَعْفُو عَنِ الذَّنْبِ، وَ أَنْذِرِ الصِّدّیقینَ أَنْ لا یُعْجِبُوا بِاَعْمالِهِمْ، فَاِنَّهُ لَیْسَ عَبْدٌ أَنْصِبُهُ لِلْحِسابِ الاّ هَلَکَ. [اصول کافى، ج 2، ص 314.]
خداى متعال به حضرت داود علیه السلام فرمود: اى داود! گنهکاران را بشارت بده و صدّیقان را بیم رسان. گفت: چگونه به گنهکاران بشارت و به صدّیقان هشدار دهم؟ فرمــود: اى داود! به گناهکاران بشارت بده که من توبه را مى پذیریم و از گناه در مى گذرم، صدّیقان را هم بیم بده که به کارهاى خودشان مغرور نشوند، چرا که خداوند هیچ بنده اى را به پاى حساب نمى کشد مگر هلاک شود!
شـرایط بنـدگى
۱۱ فِى التَّوراةِ: مَنْ لَمْ یُؤمِنْ بِقَضائى وَ لَمْ یَصْبِرْ عَلى بَلائى وَ لَمْ یَشْکُرْ نَعْمائى فَلْیَتَّخِذْ رَبًّا سِوائى، مَنْ اَصْبَحَ حَزینا عَلَى الدُّنیا، فَقَدْ اَصْبَحَ ساخِطا عَلَىَّ، مَنْ تَواضَعَ لِغَنِىٍّ لِأجْلِ غِناهُ ذَهَبَ ثُلُثا دینِهِ. [الجواهر السنیه، ص 66.]
در تورات است: هرکس به تقدیر و قضاى من ایمان نیاورد و بربلاى من صبر نکند و بر نعمتهایم شکر نکند، پس پروردگارى غیر از من را برگزیند. هر کس صبح کند، در حالى که بر دنیا غمگین شود، بر من خشمگین شده است، هر کس در مقابل ثروتمندى به خاطر ثروتش تواضع کند، دو سوم دینش بر باد رفته است.
غرور مال و علم و قدرت
۱۲ فِی التَّوراةِ: قُلْ لِصاحِبِ الْمالِ الْکَثیرِ، لایَغْتَرَّ بِکَثْرَةِ مالِهِ وَ غِناهُ، فَاِنِ اغْتَرَّ فَلْیُطْعِمِ الْخَلْقَ غَداءاً وَ عِشاءا، وَ قُلْ لِصِاحِبِ الْعِلْمِ لایَغْتَرَّ بِکَثْرَةِ عِلْمِهِ، فَاِنِ اغْتَرَّ فَلْیَعْلَمْ اَنَّهُ مَتى یَمُوتُ؟ وَقُلْ لِصاحِبِ الْعَضُدِ الْقَوِىِّ لایَغْتَرَّ بِقُوَّتِهِ، فَاِنِ اغْتَرَّ بِقُوَّتِهِ فَلْیَدْفَعِ الْْمَوْتَ عَنْ نَفْسِهِ. [بحارالانوار، ج 74، ص 42.]
در تورات آمده است: به صاحب مالِ بسیار بگو که به ثروت فراوانش و توانگرى اش مغرور نشود. اگر مغرور است، پس صبح و شام، به مخلوقات طعام بدهد! به صاحب دانش بگو که به علم فراوان خود مغرور نشود. اگر مغرور است، پس بداند که چه زمانى مى میرد؟! و به صاحب بازوى نیرومند بگو که به قدرت خود مغرور نشود. اگر مغرور قدرت خویش است، پس مرگ را از خود دور سازد!
چشـم و گوش خـدایى
۱۳ قال الله تعالی: ما تَقَرَّبَ اِلَىَّ عَبْدٌ بِمِثْلِ أَداءِ مَا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ، وَ لا یَزالُ عَبْدى یَتَنَفَّلُ لى حَتّى أُحِبَّهُ وَ مَتى اُحِبُّهُ کُنْتُ لَهُ سَمْعاً وَ بَصَرا وَ یَدا وَ مُؤیِدا، اِنْ دَعانى أَجَبْتُهُ، وَ اِنْ سَأَلَنى أَعْطَیْتُهُ. [توحید صدوق، ص 400.]
خداوند فرموده است: بنده، با هیچ چیز مثل اداى آنچه بر او واجب کرده ام به من نزدیک نمى شود، بنده من پیوسته با انجام نوافل به جایى مى رسد که او را دوست مى دارم. وهرگاه او را دوست داشتم، براى اوگوش و چشم و دست و پشتیبان خواهم بود. اگر مرا بخواند، اجابتش مى کنم و اگر از من بخواهد، عطایش مى کنم.
استـقلال فرهـنگى
۱۴ عَنِ الصّادِقِ علیه السلام قالَ أَوْحَى اللّهُ اِلى نَبىٍّ مِنَ الأنبِیاءِ: قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ لایَلْبَسُوا لِباسَ اَعْدائى، وَ لایَطْعَمُوا مَطاعِمَ اَعْدائى وَ لا یَسْلُکُوا مَسالِکَ اَعْدائى، فَیَکُونُوا اَعْدائى کَماهُمْ اَعْدائى. [الجواهر السنیه، ص 268.]
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند به پیامبرى از پیامبران وحى فرمود: به مؤمنان بگو: لباس دشمنانم را نپوشند، و غذاى دشمنانم را نخورند، و راه و روشِ دشمنانم را نپویند، که (اگر چنین کنند) دشمن من مى شوند، همانطور که آنان دشمنان من اند.
لطف ویـژه خـدا
۱۵ اِنَّ اللّهَ یَقُولُ: ابْنَ آدَمَ! تَطَوَّلْتُ عَلَیْکَ بِثَلاثٍ: سَتَرْتُ عَلَیکَ ما لَوْ یَعْلَمُ بِهِ اَهْلُکَ ما وارَوْکَ، وَ اَوْسَعْتُ عَلَیْکَ فَاْسْتَقْرَضْتُ مِنْکَ فَلَم تُقَدِّمْ خَیْرا، وَ جَعَلْتُ لَکَ نَظْرَةً عِنْدَ مَوْتِکَ فىثُلْثِکَ فَلَمْ تُقَدِّمْ خیْرا. [الجواهر السنیه، ص 283.]
خداى متعال مى فرماید: اى فرزند آدم! من سه نیکى درباره تو کرده ام: ۱ ـ چیزهایى از تو را پوشاندم که اگر خانواده ات مى دانستند تو را به خاک نمى سپردند. ۲ ـ وسعت رزق و روزى به تو دادم، آنگاه از تو قرض خواستم، ولى تو نیکى و خیرى پیش نفرستادى. ۳ ـ هنگام مرگ، مهلتى دادم تا در یک سوم دارایى خود وصیّت کنى، ولى تو خیر و نیکى پیش نفرستادى.
کار خالصـانه
۱۶ وَ عَنْ أَبى عَبدِاللّه علیه السلام قالَ: قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: أَنـَا خَیْرُ شَریکٍ، مَنْ أَشرَکَ مَعى غَیْرى فىعَمَلٍ لَمْ أَقْبَلْهُ اِلاّ ما کانَ لى خالِصا. [الجواهر السنیه، ص 275.]
از امام صادق علیه السلام روایت است که:خداوند متعال فرمود: من بهترین شریک هستم، هرکس در عمل و عبادتى، دیگرى را شریک من قرار دهد، آن عمل را نمى پذیرم، مگر عملى که خالص براى من باشد.
خـدمت به خلق خـدا
۱۷ عَنِ الصّادِقِ علیه السلام: قالَ اللّهُ تَعالى: اَلْخَلْقُ عِیالى فَاَحَبُّهُمْ اِلَىَّ اَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ اَسْعاهُمْ فى حَوائِجِهِمْ. [اصول کافى، ج 2، ص 199.]
از امام صادق علیه السلام روایت شده که خداوند فرمود: مردم، عیال و نانخور من هستند . محبوب ترین افراد نزد من، کسانى اند که به مردم مهربان تر و در رفع نیازهایشان کوشاتر باشند.
انـدوه سـازنده
۱۸ اِنّ اللّهَ یَقُولُ: یا ابْنَ آدَمَ! فى کُلِّ یَوْمٍ یأتى رِزقُکَ وَ اَنْتَ تَحْزَنُ وَ یَنْقُصُ مِنَ عُمْرِکَ وَ اَنْتَ لا تَحْزَنُ، تَطْلُبُ ما یُطْغیکَ وَ عِنْدَکَ ما یَکْفیکَ. [بحارالانوار، ج 74، ص 44.]
خداوند مى فرماید: اى فرزند آدم! هرروز، روزى تو مى رسد، ولى بازهم غمگین مى شوى، ولى از عمر تو کاسته مى شود، اما اندوهگین نمى گردى. چیزى مى طلبى که تو را به طغیان مى کشد، در حالى که به اندازه کفایت دارى.
دژ توحـید
۱۹ عَنِ الرِّضا علیه السلام فی_'۲۰حَدیثِ سِلسِلَةِ الذَّهَبِ عَن جَبرَئیل: سَمِعتُ اللّهَ یَقُولُ: «لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ» حِصْنى، فَمَنَ دَخَلَ حِصْنى أَمِنَ مِنْ عَذابى. [معانى الاخبار، ص 371.]
در حدیث «سلسلة الذهب» از امام رضا علیه السلام روایت شده، از پدرانش، از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از جبرئیل، که شنیدم خداوند مى فرمود: «لا اله الاّ اللّه » (و توحید)، دژ و حصار من است، هرکس وارد این قلعه شود، از عذاب من ایمن شود.
دسـتان گِـره گشـا
۲۰ وَ عَنِ الصّادِقِ علیه السلام: اِنَّ فیما أَوْحَى اللّهُ اِلى مُوسى وَ أَنْزَلَ عَلَیهِ فِی التَّوراةِ: اِنّى أَنَا اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ أَنَا، خَلَقْتُ الْخَلْقَ وَ خَلَقْتُ الْخَیْرَ وَ أَجْرَیْتُهُ عَلى یَدَىْ مَنْ اُحِبُّ، فَطُوبى لِمَنْ أَجْرَیْتُهُ عَلى یَدَیْهِ، وَ أَنَا اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ أَنَا خَلَقْتُ الْخَلْقَ وَ خَلَقْتُ الشَرَّ وَ أَجْرَیْتُهُ عَلى یَدَىْ مَنْ اُریدُهُ، فَوَیْلٌ لِمَنْ أَجْرَیْتُهُ عَلى یَدَیْهِ. [الجواهر السنیّه، ص 39.]
امام صادق علیه السلام فرمود: از جمله آنچه خداوند به موسى علیه السلام وحى فرمود و در تورات بر او نازل کرد، چنین بود: همانا منم خداوند، هیچ معبودى جز من نیست. مردم را آفریدم و خیر و نیکى را هم آفریدم و آن را بر دستان کسى جارى ساختم که دوست مى دارم، خوشا به حال آنکه خیر را بر دستان او جارى ساختم. منم خداوند، معبودى جز من نیست. مردم را آفریدم و شرّ را آفریدم و آن را بردستانِ هر که بخواهم جارى مى کنم. پس واى بر آنکه بدى را بر دستان او جارى سازم.
تفسیر به رأى، تشبیه، قیاس
۲۱ قالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله، قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ: ما آمَنَ بى مَنْ فَسَّرَ بِرَأْیِهِ کَلامى، وَ ما عَـرَفَنى مَنْ شَبَّـهَنى بِخَـلْقى، وَ ما عَلى دینى مَنِ اسْتَعْمَل الِقیاسَ فىدِینى. [بحارالانوار، ج 2، ص 297.]
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداى متعال فرموده است: کسى که سخن مرا طبق رأى ونظر خودش تفسیر کند (تفسیر به رأى) به من ایمان نیاورده است، و کسى که مرا به آفریده هایم تشبیه کند، مرا نشناخته است. وکسى که در دین من قیاس را به کارگیرد، بر دین و آیین من نیست.
حکومت جور، رهبرى عدل
۲۲ قالَ الباقِرُ علیه السلام، قالَ اللّهُ تَعالى: لَأُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعیَّة ٍ فىالأِسلامِ دانَتْ بِوِلایَةِ کُلِّ اِمامٍ جائِرٍ لَیْسَ مِنَ اللّهِ، وَ اِنْ کانَتِ الرَّعِیَّةُ فىأَعْمالِها بَرَّةً تَقیَّةً. وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ کُلِّ رَعیَّةٍ فِى الأِسلامِ دانَتْ بِوِلایَةِ کُلِّ اِمامٍ عادلٍ مِنَ اللّهِ وَ اِنْ کانَتِ الرَّعِیَّةُ فىأَنْفُسِها ظالِمَةً مُسیئَةً. [اصول کافى، ج 1، ص 376.]
امام باقر علیه السلام از خداى متعال روایت فرموده است: در اسلام، هر جمعیت و مردمى را که تن به ولایت و رهبرى هر پیشواى ستمگرى بدهند که از سوى خداوند نیست، حتما عذاب خواهم کرد، هرچند آن مردم در کارهاى خودشان نیکوکار و اهل تقوا باشند. و حتما عفو و گذشت خواهم کرد از هر گروهى در اسلام، که ولایت و رهبرى هر پیشواى دادگرى را که از سوى خداست، بپذیرند و گردن نهند، هرچند آن مردم در (کارهاى) خودشان ستمگر و بدکار باشند.
بى انصافى با خــدا
۲۳ قالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالى: یَا ابْنَ آدَمَ! ما تُنْصِفُنى، اَتَحَبَّبُ اِلَیْکَ بِالنِّعَمِ وَ تَتَمَقَّتُ اِلَىَّ بِالمَعاصى، خَیْرى عَلَیْکَ مُنزَلٌ وَ شَرُّکَ اِلَىَّ صاعِدٌ، وَ لا یَزالُ مَلَکٌ کَریمٌ یَأْتینى عَنْکَ کُلَّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ بَعَمَلٍ قَبیحٍ. [بحارالانوار، ج 74، ص 19.]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند متعال مى فرماید: اى فرزند آدم! با من انصاف نمى کنى! من با نعمت ها نسبت به تو دوستى و محبّت مى کنم، ولى تو با گناهان با من دشمنى مى کنى. خیر من بر تو نازل مى شود، ولى از تو بدى به طرف من بالا مى آید، و پیوسته فرشته اى بزرگوار، هر روز و شب، گزارش کارى زشت را از تو براى من مى آورد.
همنشیـنان خـدا
۲۴ عَنِ الباقِرِ علیه السلام: اِنَّ مُوسى سَأَلَ رَبَّهُ فَقالَ: یارَبِّ أَقَریبٌ أَنْتَ مِنّى فَأُناجیکَ أَمْ بَعیدٌ فَأُنادیکَ؟ فَأَوْحَى اللّهُ عَزَّوجَلَّ اِلَیْهِ: یا مُوسى! اَنَا جَلیسُ مَنْ ذَکَرَنى. فَقالَ مُوسى: فَمَنْ فى سِتْرِکَ یَوْمَ لاسِتْرَ اِلاّ سِتْرُکَ؟ فَقالَ: اَلَّذینَ یَذْکُرُونَنى فَاَذْکُرُهُمْ وَ یَتَحابُّونَ فِىَّ فَأُحِبُّهُمْ، فَاُولئِکَ الَّذینَ اِذا أَرَدْتُ أَنْ أُصیبَ أَهْلَ الأَرْضِ بِسُوءٍ ذَکَرْتُهُم فَدَفَعْتُ عَنْهُمْ بِهِمْ. [اصول کافى، ج 2، ص 496.]
امام باقر علیه السلام فرمود: موسى علیه السلام از پروردگارش سؤال کرد: خدایا! تو نزدیکى، تا با تو نجوا کنم، یا دورى که صدایت بزنم؟ خداوند به او چنین وحى کرد: اى موسى! من همنشین کسى هستم که مرا یاد کند. موسى گفت: چه کسى در پوشش و پرده توست، آن روز که جز پوشش تو، پوششى نیست؟ خداوند فرمود: آنان که مرا یاد مى کنند، من هم آنان را یاد مى کنم، در راه من با یکدیگر دوستى مى کنند، من هم آنان را دوست مى دارم. اینان کسانى اند که هرگاه بخواهم بر اهل زمین، بدى و عذابى برسانم، آنان را یاد مى کنم و به خاطر آنان، عذاب را از زمینیان دور مى سازم.
ثروتمـندان سـنگدل
۲۵ عَن أَبى عَبدِاللّه علیه السلام قالَ: أَوْحَى اللّهُ تَعالى اِلى مُوسى: یا مُوسى! لا تَفْرَحْ بِکَثْرَةِ الْمالِ وَ لا تَدَعْ ذِکرى عَلى کُلِّ حالٍ، فَاِنَّ کَثْرَةَ الْمالِ تُنْسِى الذُّنُوبَ وَ اِنَّ تَرْکَ ذِکرى یُقْسِى الْقُلُوبَ. [اصول کافى، ج 2، ص 497.]
امام صادق علیه السلام فرمود: خداى متعال به حضرت موسى علیه السلام وحى فرمود: اى موسى! به خاطر ثروت زیاد، خوشحال مشو و در هیـچ حــالى یـاد مــرا وامــگـذار، همانا ثروت زیاد، گناهان را از یاد انسان مى برد و ترک یاد خدا سنگدلى و قساوت قلب مى آورد.
معـیار کمى و زیادى
۲۶ وَ قالَ اللّهُ تَعالى: یا مُوسى ! ما اُریدَ بِهِ وَجْهى فَکَثیرٌ قَلیلُهُ وَ ما اُریدَ بِهِ غَیرْى فَقَلیلٌ کَثیرُهُ. [بحارالانوار، ج 74، ص 36.]
خداوند متعال فرمود: اى موسى! آنچه که به خاطر من و خالصانه انجام شود، اندکِ آن هم بسیار است. و آنچه به خاطر غیر من انجام گیرد، بسیارِ آن هم اندک و ناچیز است.
چشـم و دل، وقفِ خـدا
۲۷ أَوْحَى اللّهُ اِلى عیسىَ بنِ مَرْیَمَ علیه السلام: یا عیسى! هَبْ لى مِنْ عَیْنَیْکَ الدُّمُوعَ وَ مِنْ قَلْبِکَ الْخُشُوعَ وَ اکْحُلْ عَیْنَیْکَ بِمِیلِ الْحُزْنِ اِذا ضَحِکَ الْبَطّالُونَ وَ قُمْ عَلى قُبُورِ الْأمواتِ فَنادِهِمْ بِالصَّوْتِ الرَّفیعِ لَعَلَّکَ تَأخُذَ مَوْعِظَتَکَ مِنْهُم وَ قُلْ: اِنِّى لاحِقٌ فى اللاّحِقینَ. [بحارالانوار، ج 14، ص 320.]
خداوند به عیسى بن مریم علیه السلام وحى فرمود: اى عیسى! از چشمانت اشکها را و از قلبت خشوع را به من ببخش، دو چشمت را با سرمه اندوه، سرمه بکش، آنگاه که اهل باطل مى خندند. بر گور مردگان بایست و با صداى بلند، آنان را صدا بزن، باشد که از آنان پند خویش را بگیرى و بگو: یقینا من نیز از پیوستگان به شما خواهم بود.
خـیر دنیـا و آخـرت
۲۸ وَقالَ اللّهُ تَعالى: اِذا اَرَدْتُ اَنْ اَجْمَعَ لِلْمُسْلِمِ خَیْرَالدُّنیا وَ خَیْرَ الآخِرَةِ جَعَلْتُ لَهُ قَلْبا خاشِعا وَ لِسانا ذاکِرا وَجَسَدا عَلَى الْبَلاءِ صابِرا، وَ زَوْجَةً مُؤمِنَةً تَسُرُّهُ اِذا نَظَرَ اِلَیْها وَ تَحْفَظُهُ اِذا غابَ عَنْها فىنَفْسِها وَ مالِهِ. [الجواهر السنیّه، ص 103.]
خداوند متعال فرمود: هرگاه بخواهم خیر دنیا و آخرت را براى یک مسلمان فراهم کنم، براى او قلبى خاشع، زبانى ذاکر، جسمى شکیبا بر بلا و همسرى با ایمان قرار مى دهم که هرگاه به آن همسر بنگرد، همسرش او را شادمان سازد و در غیاب شوهر، نگهدار ناموس و مال او باشد.
یاد قبر و ترک شهـوت
۲۹ وَ قالَ اللّهُ تَعالى لِمُوسى علیه السلام: یا مُوسى! ضَعِ الْکِبْرَ وَ دَعِ الْفَخْرَ وَ اذْکُرْ اَنَّکَ ساکِنُ الْقَبْرِ فَلْیَمْنَعْکَ ذلِکَ مِنَ الشَّهَواتِ. [بحارالانوار، ج 74، ص 35.]
خداوند متعال به حضرت موسى علیه السلام فرمود: اى موسى! تکبّر و فخر را واگذار، و به یاد آور که ساکن گور خواهى شد. این یاد آورى، تو را از شهوات باز بدارد.
آنکه خـدا را ندارد...
۳۰ اَوْحَى اللّهُ اِلى مُوسى علیه السلام: یا مُوسى! اَلْفَقیرُ مَنْ لَیْسَ لَهُ مِثْلى کَفیلٌ، وَ الْمَریضُ مَنْ لَیْسَ لَهُ مِثْلى طَبیبٌ، وَ الْغَریبُ مَنْ لَیْسَ لَهُ مِثْلىِ مُونِسٌ. [الجواهر السنیّه، ص 61.]
خداوند به حضرت موسى چنین وحى کرد: فقیر کسى است که کفیل و کارسازى مثل من ندارد و بیـمار کسى است که طبیبى ماننـد مـن نـدارد و غریب کسى است که همدمى مثل من ندارد.
ره تـوشـه آخـرت
۳۱ وَ قالَ تَعالى: یَابْنَ آدَمَ! اَکْثِرْ مِنَ الزّادِ اِلى طَریقٍ بَعیدٍ، وَ خَفِّفِ الْحَمْلَ فَالصِّراطُ دَقیقٌ، وَ اَخْلِصِ الْعَمَلَ فَاِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ، وَاَخِّرْ نَوْمَکَ اِلَى القُبُورِ وَفَخْرَکَ اِلىَ المیزانِ وَ لَذّاتِکَ اِلَى الجَنَّةِ، وَ کُنْ لى، اَکُنْ لَکَ. [الجواهر السنیّه، ص 67.]
خداوند متعال فرمود: اى فرزند آدم! براى راهى طولانى توشه بسیار برگیر و بار خود را سبک کن، چرا که راه، باریک است. و کار و عمل را خالص ساز، چرا که ارزیاب، بیناست. و خواب خود را براى قبر نگهدار و افتخار خویش را براى میزان و لذّت هاى خود را براى بهشت. و براى من باش، تا براى تو باشم.
بنـدگى راسـتین
۳۲ فى حَدیث المِعراج: قالَ اللّهُ تَعالى: یا اَحْمَدُ ! هَلْ تَدْرى مَتى یَکُونُ الْعَبْدُ عابِدا ؟ قالَ لا یا رَبِّ. قالَ: اِذا اجْتَمَعَ فیهِ سَبْعُ خِصالٍ: وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنِ الْمَحارِمِ، وَ صَمْتٌ یَکُفُّهُ عَمّا لا یَعْنیهِ، وَ خَوْفٌ یَزدادُ کُلَّ یومٍ مِنْ بُکائِهِ، وَ حَیاءٌ یَسْتَحْیى مِنّى فىالْخَلاءِ، وَ اَکْلُ ما لا بُدَّ مِنْهُ وَ یُبْغِضُ الدُّنیا لِبُغْضى لَها وَ یُحِبُّ الأخْیارَ لِحُبّى ایّاهُم. [بحارالانوار، ج 74، ص 30.]
در حدیث معراج است، خداوند به پیامبراسلام صلی الله علیه و آلهفرمود: اى احمد! آیا مى دانى که بنده، کىْ بنده عبادتگر خواهد بود؟ گفت: نه، اى پروردگار. فرمود: هر گاه هفت خصلت در او فراهم آید: ۱ ـ تقوایى که او را از حرام هاى الهى باز بدارد. ۲ ـ سکوتى که او را از گفتار بیهوده نگه دارد. ۳ ـ ترسى که هر روز بر گریه او بیفزاید. ۴ ـ شرمى که درخلوت هم از من حیاکند (وگناه نکند). ۵ ـ خوردن، به اندازه اى که چاره اى از آن نیست. ۶ ـ دنیا را دشمن بدارد، چون من آن را دشمن مى دارم. ۷ ـ نیکان را دوست بدارد، چون من دوستدار آنانم.
شـگفتتر از شـگفت
۳۳ کانَ فى صُحُفِ مُوسى علیه السلام: عَجِبْتُ لِمَنْ اَیْقَنَ بِالْمَوْتِ کَیْفَ یَفْرَحُ بالدُّنْیا، وَ عَجِبْتُ لِمَنْ اَیْقَنَ بِالنّارِ کَیْفَ یَضْحَکُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ اَیْقَنَ بِالْحِسِابِ کَیْفَ یَعْمَلُ السَّیِّئاتِ. [کنز العمّال، ج 15، ص 937.]
در کتاب آسمانى موسى علیه السلام سخن خداوند چنین بود: تعجب مى کنم از کسى که یقین به مرگ دارد، چگونه در دنیا ( و بخاطر دنیا) شادمانى مى کند؟! در شگفتم از کسى که به آتش دوزخ یقین دارد، چگونه مى خندد؟! و در تعجبم از کسى که به حساب، یقین دارد، چگونه گناهان را مرتکب مى شود؟!
نشـانه عشق راسـتین
۳۴ فیما ناجَى اللّهُ بِهِ مُوسى علیه السلام اَنْ قالَ: یَابْنَ عِمْرانَ! کَذِبَ مَنْ زَعَمَ اَنَّهُ یُحِبُّنى، فَاِذا جَنَّهُ اللَّیْلُ نامَ عَنّى. اَلَیسَ کُلُّ مُحِبٍّ یُحِبُّ خَلْوَةَ حَبیبهِ؟... [الجواهر السنیّه، ص 50.]
در مناجات خدا با موسى علیه السلام از جمله چنین بود: دروغ مى گوید کسى که مى پندارد مرا دوست مى دارد، اما چون تاریکى شب او را فرا مى گیرد به خواب مى رود ( و از مناجات با من غافل مى شود). مگر نه اینکه هر عاشق و دوستدارى، خلوت با محبوب خود را دوست مى دارد؟!
راه قـرب خــدا
۳۵ اَوْحَى اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ اِلى مُوسى علیه السلام: اِنَّ عِبادى لَمْ یَتَقَرَّبُوا بِشَیْى ءٍ اَحَبَّ اِلَىَّ مِنْ ثَـلاثِ خِصالٍ. قالَ: یا رَبِّ وَ ما هُنَّ ؟ قالَ: یا مُوسى ! الزُّهْدُ فِى الدُّنیا وَ الْوَرَعُ عَنْ معاصِیَ وَ الْبُکاءُ مِنْ خَشْیتَى. [الجواهر السنیّه، ص 38.]
خداوند متعالى به حضرت موسى علیه السلام وحى کرد: به یقین، بندگانم با چیزى به من تقرّب نیافتند که در نظرم محبوب تر از سه خصلت باشد. گفت: پروردگارا! آن سه خصلت چیست؟ فرمـود: اى موسى! زهد و پارسایى در دنیا، پرهیز از نافرمانى هاى من و گریستن از خوف و خشیت من.
مجمـوعه همـه نیـکى ها
۳۶ عَن أبى عَبدِاللّه علیه السلام قالَ: اَوْحَى اللّهُ عَزَّوجَلَّ اِلى آدَمَ: اَنّى سَاَجْمَعُ لَکَ الْخَیْرَ فى اَرْبعِ کَلِماتٍ. قالَ: یا رَبِّ وَ ما هُنَّ؟ قالَ: واحِدَةٌ لى وَ واحِدَةٌ لَکَ وَ واحِدَةٌ فیما بَینى و بَیْنَکَ و واحِدَةٌ فیما بَیْنَکَ و بینَ النّاسِ . قالَ: یا رَبِّ بَیِّنْهُنَّ لى حَتّى اَعْلَمَهُنَّ. قالَ: امّا الّتى لى فَتَعْبُدَنى لاتُشْرِکَ بى شیئا وَ اَمَّا الّتى لَکَ فَاَجْزیکَ بِعَملِکَ اَحْوَجَ ما تَکُونُ اِلَیْهِ، وَ اَمَّا الّتى بَینى وَ بَیْنَکَ فَعَلَیْکَ الدُّعاءُ وَ عَلَىَّ الأجابَةُ، وَ اَمَّا الّتى بَیْنَکَ وَ بَیْنَ النّاسِ فَتَرْضى للِنّاسِ ما تَرْضى لِنَفْسِکَ. [الجواهر السنیّه، ص 10.]
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند متعال به آدم وحى کرد: من همه نیکى ها را درچهار سخن براى توجمع مى کنم. پرسید: خدایا آن چهار کلمه چیست؟ فرمود: یکى براى من است، یکى براى توست، یکى میان من و توست، یکى هم میان تو و مردم است. آدم گفت: پروردگارا! آنها را بیان کن تا بدانم. فرمود: امّا آنچه براى من است، آن است که مرا عبادت کنى و در پرستش براى من چیزى را شریک قرار ندهى. امّا آنچه براى توست، این است که من پاداش عمل تو را، وقتى که بیشترین نیاز را به آن دارى، خواهم داد. امّا آنچه که میان من و توست، این است که: دعا از تو، اجابت از من. امّا آنچه که میان تو و مردم است، این است که آنچه را براى خود مى پسندى براى مردم هم بپسندى.
زوال و بقـاى نعمتها
۳۷ عَنِ الباقِر علیه السلام قالَ: مَکتُوبٌ فِى التَّوراةِ: اُشْکُرْ مَنْ اَنْعَمَ عَلَیْکَ وَ اَنْعِمْ عَلى مَنْ شَکَرَکَ، فَاِنَّهُ لا زَوالَ لِلنَّعْماءِ اِذا شُکِرَت وَ لا بَقاءَ لَها اذا کفرَتْ، اَلْشُّکْرُ زِیادَةٌ فىِ النِّعَمِ وَ اَمانٌ مِنَ الْغِیَرِ. [الجواهر السنیّه، ص 37.]
امام باقر علیه السلام فرمود که در تورات چنین نوشته است: نسبت به کسى که به تو نیکى مى کند سپاسگزارى کن و بر کسى که سپاسگزار تو باشد، نیکى و احسان کن، همانا اگر نعمتها سپاسگزارى شود، زایل نمى گردد و اگر ناسپاسى شود، پایدار نمى ماند. سپاس و شکر، موجب افزایش نعمتها و ایمنى از دگرگونى است.
خواسته بنده، خواسته خدا
۳۸ قالَ اَمیرُ المُؤمِنین علیه السلام: اَوْحَى اللّهُ اِلى داوُودَ: یا داوُودُ! تُریدُ وَ اُریدُ وَ لایَکُونُ اِلاّ ما اُریدُ، فَاِنَ اَسْلَمْتَ لِما اُریدُ اَعْطَیْتُکَ ما تُریدُ وَ اِنْ لَمْ تُسْلِمْ لِما اُریدُ اَتْعَبْتُکَ فیما تُریدُ وَ لا یَکُونُ اِلاّ ما اُریدُ. [توحید صدوق، ص 337.]
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: خداوند متعال به حضرت داود علیه السلام وحى فرمود: اى داوود! تو مى خواهى، من هم مى خواهم، ولى جز آنچه من مى خواهم نمى شود. پس اگر تسلیم آنچه من مى خواهم بشوى، آنچه را هم تو مى خواهى عطایت مى کنم. امّا اگر تسلیم آنچه من مى خواهم نشوى، در آنچه خودت مى خواهى تو را به رنج مى افکنم و جز آنچه هم که من بخواهم نخواهد شد.
ولایـت اهلبـیت علیهم السلام
۳۹ یا مُحَمَّدُ! لَوْ اَنَّ عَبْدا عَبَدَنى حَتّى یَنْقَطِعَ وَ یَصیرَ کالْشِّنِ الْبالى، ثُـمَّ اَتانى جاحِدا لِوِلایَتِکُمْ ما اَسْکَنْتُهُ جَنَّتى وَ لا اَظْلَلْتُهُ تَحْتَ عَرْشى. [بحارالانوار، ج 8، ص 355، ح 18.]
در حدیث معراج است که خداى متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: اى محمّد! اگر بنده اى آن قدر مرا عبادت کند که بندهایش از هم بگسلد و همچون مشک خشکیده و خالى شود، سپس به دیدار من آید، در حالى که ولایت شما خاندان را منکر باشد، هرگز او را ساکن بهشت خود نمى سازم و زیر سایه عرشم او را پناه نمى دهم.
مصـلح جـهانى
۴۰ قالَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله فى حَدیثِ المِعراجِ: ... بِالْقائِمِ مِنْکُم اَعْمُرُ اَرْضى بِتَسْبیحى وَ تَقدیسى وَتَحلیلى وَتَکبیرى وَتَمجیدى، وَ بِهِ اُطَهِّرُ الأَرْضَ مِنْ اَعْدائى وَ اُورِثُها اَوْلِیائى وَ بِهِ اَجْعَلُ کَلِمَةَ الَّذینَ کَفَرُوا بِىَ السُّفْلى وَ کَلِمَتِىَ الْعُلْیا... [بحارالانوار، ج 18، ص 342.]
پیـامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیث معراج، از قول خداوند چنین فرمـوده است: به وسیله «قائم» از شما خاندان زمین را آباد مى کنم، با تسبیح[- خدا را تسبیح گفتن و ستودن.]و تقدیس و تحلیل[-گفتن «لا حول و لا قوة الاّ باللّه ».]و تکبیر[- گفتن «اللّه اکبر».]و تمجید من. و به وسیله او زمین را از دشمنانم پاکسازى مى کنم و اولیاى خودم را وارث زمین مى سازم، و به وسیله او کلام و سخن کافران را پست و پایین و کلام و آیین خودم را برتر و بالاتر قرار مى دهم.