چهل حدبث از امام کاظم ع 2
1. حیا
الْحَیاءُ مِنَ الْإِیمَانِ وَ الْإِیمَانُ فِی الْجَنَّةِ وَ الْبَذَاءُ مِنَ الْجَفَاءِ وَ الْجَفَاءُ فِی النَّار (وسائل الشیعة، جلد۱۶، صفحه ۳۶)
حیا از ایمان است، و ایمان در بهشت است و بیشرمى از جفاست، و جفا در دوزخ. امام موسی کاظم (ع)
2. تعقل
ینْبَغِی لِمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ أَنْ لَا یسْتَبْطِئَهُ فِی رِزْقِهِ وَ لَا یتَّهِمَهُ فِی قَضَائِهِ (کافی، جلد۲، صفحه۶۱)
بر آن کس که از جانب خدا خرد ورزد [و عقلش به فرمان حق باشد] سزاست که خدا را در روزیرسانى کندکار نپندارد و او را در قضایش متّهم نسازد [و بر او گمان بد نبرد.
3. یقین
وَ قَالَ رَجُلٌ سَأَلْتُهُ عَنِ الْیقِینِ فَقَالَ علیهالسلام یتَوَکلُ عَلَى اللَّهِ وَ یسَلِّمُ لِلَّهِ وَ یرْضَى بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ یفَوِّضُ إِلَى اللَّهِ (بحارالانوار، جلد۷۵، صفحه ۳۱۹)
مردى گفت: از امام کاظم علیهالسلام در مورد یقین پرسیدم، فرمود: بر خدا توکل کند و فرمانبردار خدا باشد و به قضا و خواسته الهى راضى باشد و [کار خویش را] به خدا بسپارد.
4. تواضع
أَنَّ اللَّهَ لَمْ یرْفَعِ الْمُتَوَاضِعِینَ بِقَدْرِ تَوَاضُعِهِمْ وَ لَکنْ رَفَعَهُمْ بِقَدْرِ عَظَمَتِهِ وَ مَجْدِهِ (بحارالنوار، جلد۷۵، صفحه ۳۱۴)
خدا متواضعان را به قدر تواضعشان بالا نبرد، بلکه در خور مجد و عظمت خود بالا برد.
5. احترام
لَا تُذْهِبِ الْحِشْمَةَ بَینَک وَ بَینَ أَخِیک وَ أَبْقِ مِنْهَا فَإِنَّ ذَهَابَهَا ذَهَابُ الْحَیاءِ (کافی، جلد۲، صفحه۶۷۲)
احترام بین خویش و برادرت را از میان مبر و اندکى از آن را باقى گذار؛ چرا که از میان رفتن احترام در واقع از میان رفتن حیاست.
6. آداب همسایگی
لَیسَ حُسْنُ الْجِوَارِ کفَّ الْأَذَى وَ لَکنَّ حُسْنَ الْجِوَارِ الصَّبْرُ عَلَى الْأَذَى (کافی، جلد۲، صفحه ۶۶۷)
خوش همسایگى [تنها] خوددارى از آزار رسانى [به همسایه] نیست، بلکه خوش همسایگى صبر بر آزار [از جانب همسایه] است.
7. وسیله تقرب به خدا
أَفْضَلُ مَا یتَقَرَّبُ بِهِ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ بِهِ الصَّلَاةُ وَ بِرُّ الْوَالِدَینِ وَ تَرْکُ الْحَسَدِ وَ الْعُجْبِ وَ الْفَخْر (بحارالانوار، جلد۷۵، صفحه۳۰۶)
بهترین وسیله تقرب بنده به خدا، پس از معرفت او، نماز، نیکى به پدر و مادر، و وانهادن حسد، خودبینى و فخر فروشى است.
8. خوف و رجا
لَا یکونُ الرَّجُلُ مُؤْمِناً حَتَّى یکونَ خَائِفاً رَاجِیاً وَ لَا یکونُ خَائِفاً رَاجِیاً حَتَّى یکونَ عَامِلًا لِمَا یخَافُ وَ یرْجُو (بحارالانوار، جلد۷۵، صفحه۳۱۰)
مرد، مؤمن نیست مگر اینکه بیمناک امیدوار باشد و بیمناک امیدوار نیست مگر بدان چه از آن میهراسد و به آن امید دارد، عمل کند.
9. شوخی و تنبلی
قَالَ علیهالسلام لِبَعْضِ وُلْدِه: إِیاک وَ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ یذْهَبُ بِنُورِ إِیمَانِک وَ یسْتَخِفُّ مُرُوَّتَک وَ إِیاک وَ الضَّجَرَ وَ الْکسَلَ فَإِنَّهُمَا یمْنَعَانِ حَظَّک مِنَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ (وسائل الشیعة، جلد۱۶، صفحه۲۳)
به یکى از فرزندانش فرمود: از شوخى دورى گزین؛ زیرا نور ایمانت را از بین میبرد و از جوانمردى تو میکاهد و از بىقرارى و تنبلی بپرهیز؛ زیرا آن دو، تو را از نصیب دنیا و آخرت، باز دارند.
10. رفتار خردمندان
إِنَّ الْعُقَلَاءَ تَرَکوا فُضُولَ الدُّنْیا فَکیفَ الذُّنُوبُ وَ تَرْک الدُّنْیا مِنَ الْفَضْلِ وَ تَرْک الذُّنُوبِ مِنَ الْفَرْض (کافی،جلد۱، صفحه۳۷)
خردمندان، زائد بر حاجت را نیز ترک کنند تا چه رسد به گناهان، با آنکه ترک زوائد فضیلت است و ترک گناه واجب.
11. صبر
الْمُصِیبَةُ لِلصَّابِرِ وَاحِدَةٌ وَ لِلْجَازِعِ اثْنَتَانِ (بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۲۶)
مصیبت براى شکیبا یکى است و براى بى قرار دوتاست.
12. گمان نیک
إِذَا کانَ الْجَوْرُ أَغْلَبَ مِنَ الْحَقِّ لَمْ یحِلَّ لِأَحَدٍ أَنْ یظُنَّ بِأَحَدٍ خَیراً حَتَّى یعْرِفَ ذَلِک مِنْهُ (کافی، جلد۵، صفحه۲۹۸)
آن هنگام که ستم بر حق چیره آمد و بیشتر شد، براى هیچ کس جایز نباشد که به کسى نیک گمان باشد تا آن زمان که به نیکى او آگاهى یابد.
13. علم و خوشنودی خدا
قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ یحْیى کتَبْتُ إِلَیهِ فِی دُعَاءٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ مُنْتَهَى عِلْمِهِ فَکتَبَ علیهالسلام لَا تَقُولَنَّ مُنْتَهَى عِلْمِهِ فَإِنَّهُ لَیسَ لِعِلْمِهِ مُنْتَهًى وَ لَکنْ قُلْ مُنْتَهَى رِضَاهُ (کافی، جلد۱، صفحه۱۰۷)
عبداللَّهبنیحیى گفت: در دعایى به امام کاظم علیهالسلام نوشتم: «سپاس خداى را به نهایت علم او». امام علیهالسلام [در جواب] نوشت: نباید بگویى: «به نهایت علم او»؛ چراکه براى علم خداوند نهایتى نیست، ولى بگو: به نهایت خشنودى او.
14. بلایا
الْمُؤْمِنُ مِثْلُ کفَّتَی الْمِیزَانِ کلَّمَا زِیدَ فِی إِیمَانِهِ زِیدَ فِی بَلَائِهِ (بحارالانوار، جلد۷۵، صفحه۳۲۰)
مؤمن همانند دو کفه ترازوست؛ هر چه ایمانش فزونى یابد، بلایش نیز بیشتر شود.
15. آرزوی طولانی
إِنَّ الْعَاقِلَ اللَّبِیبَ مَنْ تَرَک مَا لَا طَاقَةَ لَهُ بِهِ وَ أَکثَرُ الصَّوَابِ فِی خِلَافِ الْهَوَى وَ مَنْ طَالَ أَمَلُهُ سَاءَ عَمَلُهُ (بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۱۵)
خردمند تیزهوش، فردى است که آنچه را تاب و توان ندارد واگذارد. و بیشتر درستى در مخالفت هوى و هوس نهفته است، و هر کس آرزویش دراز است کردارش نیز بد باشد.
16. توانگری و غنا
مَنْ أَرَادَ الْغِنَى بِلَا مَالٍ وَ رَاحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلَامَةَ فِی الدِّینِ فَلْیتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ فِی مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ یکمِّلَ عَقْلَهُ فَمَنْ عَقَلَ قَنِعَ بِمَا یکفِیهِ وَ مَنْ قَنِعَ بِمَا یکفِیهِ اسْتَغْنَى وَ مَنْ لَمْ یقْنَعْ بِمَا یکفِیهِ لَمْ یدْرِک الْغِنَى أَبَدا (کافی،جلد۱، صفحه۱۸)
هر که توانگرى بى مال و آسودگى از حسد و سلامت دین خواهد، متضرعانه از خدا درخواست کند که عقلش را کامل کند، که هر کس عقل دارد به حد کفاف بسازد، و هر که به مقدار کفایت قناعت نماید بى نیاز شود، و هر که به حد کفایت نسازد، هرگز بی نیاز نشود.
17. گناهان
کلَّمَا أَحْدَثَ النَّاسُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ یکونُوا یعْمَلُونَ أَحْدَثَ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلَاءِ مَا لَمْ یکونُوا یعُدُّونَ (بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۲۲)
هر گاه که مردم گناهان تازه اى پدید آورند که پیش از این، آن را انجام نمى دادند، خداوند گرفتارى هاى تازه اى بر ایشان پدید آورد که آن را حساب نمى کردند.
18. روشنی دیده
ثَلَاثٌ یجْلِینَ الْبَصَرَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ وَ النَّظَرُ إِلَى الْمَاءِ الْجَارِی وَ النَّظَرُ إِلَى الْوَجْهِ الْحَسَنِ (بحارالانوار، جلد۱۰، صفحه ۲۴۶)
سه [چیز] به دیده روشنى بخشد: نگریستن به سبزه و نگریستن به آب روان و نگریستن به روى زیبا.
19. بذل مال در راه خدا
إِیاک أَنْ تَمْنَعَ فِی طَاعَةِ اللَّهِ فَتُنْفِقُ مِثْلَیهِ فِی مَعْصِیةِ اللَّهِ (بحارالانوار، جلد۷۵، صفحه۳۲۰)
بپرهیز از اینکه در راه طاعت خدا از دارایى خویش مضایقه کنى، که دو برابرش را در نافرمانى خدا خرج کنى.
20. حق و باطل
قَالَ علیهالسلام لِبَعْضِ شِیعَتِهِ: أَی فُلَانُ اتَّقِ اللَّهَ وَ قُلِ الْحَقَّ وَ إِنْ کانَ فِیهِ هَلَاکک فَإِنَّ فِیهِ نَجَاتَک أَی فُلَانُ اتَّقِ اللَّهَ وَ دَعِ الْبَاطِلَ وَ إِنْ کانَ فِیهِ نَجَاتُک فَإِنَّ فِیهِ هَلَاکک (تحف العقول، صفحه۴۰۸)
به یکى از شیعیان خویش فرمود: اى فلانى! از خدا پروا دار و حق را بگو هر چند هلاکت تو در آن باشد که بى گمان نجات تو در آن است. اى فلان! از خدا، پروا دار و باطل را ترک کن هر چند نجات تو در آن باشد که بى گمان هلاکت تو در آن است.
21. ترک دنیا دوستی
قَالَ علیهالسلام عِنْدَ قَبْرٍ حَضَرَهُ: إِنَّ شَیئاً هَذَا آخِرُهُ لَحَقِیقٌ أَنْ یزْهَدَ فِی أَوَّلِهِ وَ إِنَّ شَیئاً هَذَا أَوَّلُهُ لَحَقِیقٌ أَنْ یخَافَ آخِرُهُ (تحف العقول، صفحه۴۰۸)
بر سر قبرى حضور یافت و فرمود: بهراستى، چیزى که پایانش این باشد سزاست که از ابتدایش مورد بى علاقگى قرار گیرد و چیزى که ابتدایش این است سزاست که از پایانش بیمناک باشند.
22. دین شناسی
تَفَقَّهُوا فِی دِینِ اللَّهِ فَإِنَّ الْفِقْهَ مِفْتَاحُ الْبَصِیرَةِ وَ تَمَامُ الْعِبَادَةِ وَ السَّبَبُ إِلَى الْمَنَازِلِ الرَّفِیعَةِ وَ الرُّتَبِ الْجَلِیلَةِ فِی الدِّینِ وَ الدُّنْیا وَ فَضْلُ الْفَقِیهِ عَلَى الْعَابِدِ کفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَى الْکوَاکبِ وَ مَنْ لَمْ یتَفَقَّهْ فِی دِینِهِ لَمْ یرْضَ اللَّهُ لَهُ عَمَلًا (بحارالانوار، جلد۱۰، صفحه۲۴۷)
دین خدا را بشناسید که دین شناسى کلید بینش و کمال عبادت است و راه رسیدن به جایگاه هاى بلند و مراتب ستبر و با عظمت در دین و دنیاست و برترى دین شناس بر عابد همانند برترى خورشید بر ستارگان است و هر کس دینش را نشناسد، خدا از هیچ کردار او خرسند نباشد.
23. دستاورد دین و دنیا
اشْتَدَّتْ مَئُونَةُ الدُّنْیا وَ الدِّینِ فَأَمَّا مَئُونَةُ الدُّنْیا فَإِنَّک لَا تَمُدُّ یدَک إِلَى شَیءٍ مِنْهَا إِلَّا وَجَدْتَ فَاجِراً قَدْ سَبَقَک إِلَیهِ وَ أَمَّا مَئُونَةُ الْآخِرَةِ فَإِنَّک لَا تَجِدُ أَعْوَاناً یعِینُونَک عَلَیهِ (بحارالانوار، جلد۱۰، صفحه ۲۴۶)
دستاورد دنیا و دین [آخرت]، دشوار شده است. امّا دستاورد دنیا؛ بر چیزى از آن دست دراز نکنى جز آنکه تبهکارى را یابى که در دستدرازى بر آن، بر تو پیشى گرفته است و امّا دستاورد دین؛ یارانى را نیابى که تو را در آن کمک کنند.
24. برنامه روزانه
اجْتَهِدُوا فِی أَنْ یکونَ زَمَانُکمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ وَ سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِینَ یعَرِّفُونَکمْ عُیوبَکمْ وَ یخْلِصُونَ لَکمْ فِی الْبَاطِنِ وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِکمْ فِی غَیرِ مُحَرَّمٍ وَ بِهَذِهِ السَّاعَة تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثِ سَاعَاتٍ (تحف العقول، صفحه۴۰۹)
تلاش کنید که وقت شما چهار ساعت باشد: ساعتى براى مناجات با خدا، ساعتى براى کار زندگى، ساعتى براى معاشرت با برادران و اشخاص مورد اعتماد که شما را از عیب هایتان آگاه نمایند و از دل با شما خالص و یک رو باشند و ساعتى که در آن براى لذت هاى غیر حرام خویش خلوت کنید و با این ساعت، براى سه ساعت دیگر نیرو مى یابید.
25. بخشندگی
سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ الْجَوَادِ فَقَالَ علیهالسلام إِنَّ لِکلَامِک وَجْهَینِ فَإِنْ کنْتَ تَسْأَلُ عَنِ الْمَخْلُوقِینَ فَإِنَّ الْجَوَادَ الَّذِی یؤَدِّی مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیهِ وَ الْبَخِیلَ مَنْ بَخِلَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ وَ إِنْ کنْتَ تَعْنِی الْخَالِقَ فَهُوَ الْجَوَادُ إِنْ أَعْطَى وَ هُوَ الْجَوَادُ إِنْ مَنَعَ لِأَنَّهُ إِنْ أَعْطَاک أَعْطَاک مَا لَیسَ لَک وَ إِنْ مَنَعَک مَنَعَک مَا لَیسَ لَک (کافی، جلد۴، صفحه۳۹)
مردى از امام کاظم علیهالسلام درباره [معنى] جواد پرسید. امام علیهالسلام فرمود: سخن تو دو صورت دارد. اگر درباره آفریدگان مى پرسى، بهدرستى که جواد و بخشنده کسى است که آنچه خداوند بر او واجب نموده را ادا کند و بخیل کسى است که از ادای آنچه خداوند بر او واجب نموده مضایقه کند. ولی اگر مقصود تو آفریدگار است، او اگر عطا کند جواد و بخشنده است و اگر مضایقه کند [نیز] جواد و بخشنده است؛ زیرا او اگر به تو عطا کند، آنچه را که براى تو نیست عطا نموده و اگر مضایقه کند، آنچه را که براى تو نیست مضایقه نموده است.
26. فحش دادن
رَأَى علیهالسلام رَجُلَینِ یتَسَابَّانِ فَقَالَ: الْبَادِئُ أَظْلَمُ وَ وِزْرُهُ وَ وِزْرُ صَاحِبِهِ عَلَیهِ مَا لَمْ یعْتَدِ الْمَظْلُومُ (بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۲۴)
امام کاظم علیهالسلام دو مرد را دید که به همدیگر دشنام مى دهند. پس فرمود: شروع کننده، ستمگرتر است و بار گناه خویش و بار گناه دوستش را تا آن زمان که مظلوم تجاوز نکند، بر دوش مى کشد.
27. سخاوت
السَّخِی الْحَسَنُ الْخُلُقِ فِی کنَفِ اللَّهِ لَا یتَخَلَّى اللَّهُ عَنْهُ حَتَّى یدْخِلَهُ الْجَنَّةَ وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیاً إِلَّا سَخِیاً وَ مَا زَالَ أَبِی یوصِینِی بِالسَّخَاءِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ حَتَّى مَضَى (بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۲۴)
سخاوتمند نیکرفتار در حفاظت و حمایت خداست، او را وانگذارد تا به بهشت وارد کند و خداوند پیامبرى را مبعوث نکرد جز آنکه سخاوتپیشه بود و همواره پدرم مرا به سخاوت و نیکرفتارى سفارش مى فرمود تا اینکه درگذشت.
28. پرهیز از طمع
إِیاک وَ الطَّمَعَ وَ عَلَیک بِالْیأْسِ مِمَّا فِی أَیدِی النَّاسِ وَ أَمِتِ الطَّمَعَ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ فَإِنَّ الطَّمَعَ مِفْتَاحٌ لِلذُّلِّ وَ اخْتِلَاسُ الْعَقْلِ وَ اخْتِلَاقُ الْمُرُوَّاتِ وَ تَدْنِیسُ الْعِرْضِ وَ الذَّهَابُ بِالْعِلْم وَ عَلَیک بِالاعْتِصَامِ بِرَبِّک وَ التَّوَکلِ عَلَیهِ وَ جَاهِدْ نَفْسَک لِتَرُدَّهَا عَنْ هَوَاهَا فَإِنَّهُ وَاجِبٌ عَلَیک کجِهَادِ عَدُوِّک (بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۱۵)
از طمع بپرهیز، چشم امید از دست مردم برگیر، طمع از مخلوق را در دل بمیران، که طمع کلید ذلت و رباینده عقل، و فرسایشگر جوانمردیهاست، شرف را لکه دار کند، دانش را ببرد. و بر تو باد به پناه بردن به خدا و توکل بر او. با نفس پیکار کن تا از هوس بازش دارى؛ زیرا این پیکار همچون جهاد با دشمن، بر تو واجب است.
29. رضای خدا
قَالَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ عَظَمَتِی وَ قُدْرَتِی وَ بَهَائِی وَ عُلُوِّی فِی مَکانِی لَا یؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَای عَلَى هَوَاهُ إِلَّا جَعَلْتُ الْغِنَى فِی نَفْسِهِ وَ هَمَّهُ فِی آخِرَتِهِ وَ کفَفْتُ عَلَیهِ فِی ضَیعَتِهِ وَ ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ رِزْقَهُ وَ کنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ کلِّ تَاجِر (بحارالانوار، جلد۷۵، صفحه۳۱۰)
خداى عزوجل فرموده: «به عزت و جلالم، به عظمت و قدرتم، به بها و بلندى مقامم، هیچ بنده خواست مرا بر خواست خود ترجیح ندهد جز آنکه بى نیازیش را در دلش قرار دهم، و همتش را در آخرتش، و زندگی و معاشش را برای او گرد آورم، و آسمان و زمین را ضامن روزیش گردانم، و در پس تجارت هر تاجری، پشتیبان او باشم».
30. عفو و اصلاح
ینَادِی مُنَادٍ یوْمَ الْقِیامَةِ أَلَا مَنْ کانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ أَجْرٌ فَلْیقُمْ فَلَا یقُومُ إِلَّا مَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّه (بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۲۴)
روز قیامت ندا دهنده اى ندا سر دهد: هان! هر کس که بر عهده خدا پاداشى دارد بپا خیزد، پس کسى برنخیزد جز آن کس که بخشوده است و اصلاح نموده است؛ پس پاداش او بر عهده خداست.
31. یاری ناتوان
عَوْنُک لِلضَّعِیفِ مِنْ أَفْضَلِ الصَّدَقَةِ (بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۲۶)
یارىرسانى تو، به ناتوان از برترین صدقه هاست.
32. حیا از خدا
ینْبَغِی لِلْعَاقِلِ إِذَا عَمِلَ عَمَلًا أَنْ یسْتَحْیی مِنَ اللَّه (بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۱۳)
شایسته فرد عاقل است که چون کارى را انجام میدهد، از خداوند حیا کند.
33. تکبر
مَنْ تَعَظَّمَ فِی نَفْسِهِ لَعَنَتْهُ مَلَائِکةُ السَّمَاءِ وَ مَلَائِکةُ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَکبَّرَ عَلَى إِخْوَانِهِ وَ اسْتَطَالَ عَلَیهِمْ فَقَدْ ضَادَّ اللَّهَ (بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۱۳)
هر که خود را بزرگ بیند، فرشتگان آسمانها و زمین لعنتش کنند، و هر که بر برادرانش تکبر کند و بزرگى فروشد، با خدا ضدیت کرده است.
34. دوری از شهوت
أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ یا دَاوُدُحَذِّرْ وَ أَنْذِرْ أَصْحَابَک عَنْ حُبِّ الشَّهَوَاتِ فَإِنَّ الْمُعَلَّقَةَ قُلُوبُهُمْ بِشَهَوَاتِ الدُّنْیا قُلُوبُهُمْ مَحْجُوبَةٌ عَنِّی (بحارالنوار،جلد۷۵، صفحه ۳۱۳)
خداوند متعال به حضرت داود وحى کرد: ای داود، اصحاب خود را از دلباختگى شهوتها برحذر دار و (از عواقب آن) بیم ده؛ چراکه آنها که دل به لذتها بسته اند، قلوبشان از من محجوب و پوشیده است.
35. سکوت
إِذَا رَأَیتُمُ الْمُؤْمِنَ صَمُوتاً فَادْنُوا مِنْهُ فَإِنَّهُ یلْقِی الْحِکمَةَ وَ الْمُؤْمِنُ قَلِیلُ الْکلَامِ کثِیرُ الْعَمَلِ وَ الْمُنَافِقُ کثِیرُ الْکلَامِ قَلِیلُ الْعَمَل (تحف العقول، صفحه ۳۹۷)
اگر مؤمنى را ساکت و کمحرف دیدید به وى نزدیک شوید که حکمت مى افشاند. مؤمن کمحرف و پرکار است. و منافق پُرحرف و کمکار.
36. خیر زندگی
لَا خَیرَ فِی الْعَیشِ إِلَّا لِرَجُلَینِ لِمُسْتَمِعٍ وَاعٍ وَ عَالِمٍ نَاطِق ( تحف العقول، صفحه ۳۹۷)
زندگى جز براى دو کس خیرى ندارد: شنونده نگهدار، و عالمی زباندار.
37. حسابگری
لَیسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کلِّ یوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ مِنْهُ وَ إِنْ عَمِلَ سَیئاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَیه (ارشاد القلوب، جلد۱، صفحه۱۸۲)
آن که هر روز به حساب خود نرسد، از ما نیست؛ تا اگر نیکى کرده بیفزاید، و اگر بد کرده از خدا آمرزش خواهد و بهسوی او توبه کند.
38. پاداش نیکی
قَوْلُ اللَّهِ «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ» جَرَتْ فِی الْمُؤْمِنِ وَ الْکافِرِ وَ الْبَرِّ وَالْفَاجِرِ مَنْ صُنِعَ إِلَیهِ مَعْرُوفٌ فَعَلَیهِ أَنْ یکافِئَ بِهِ وَ لَیسَتِ الْمُکافَأَةُ أَنْ تَصْنَعَ کمَا صَنَعَ حَتَّى ترى فَضْلَک فَإِنْ صَنَعْتَ کمَا صَنَعَ فَلَهُ الْفَضْلُ بِالابْتِدَاء (بحارالانوار، جلد۷۵، صفحه۳۱۱)
گفتار خداوند که «آیا پاداش نیکى، جز نیکى است؟» [الرحمن: ۶۰] درباره مؤمن و کافر، نیک و بد، همه جارى است. هر که به او احسانی شود، باید تلافى کند، و تلافى این نیست که همان کنى که او کرده، مگر اینکه مزیت و زیادی خود را [نسبت به عمل او] ببینی، ولی اگر نیکی تو هم به اندازه نیکی او باشد، او بر تو امتیاز دارد بهسبب اینکه او آغازکننده عمل بوده است.
39. حفظ آبروی دیگران
مَنْ کفَّ نَفْسَهُ عَنْ أَعْرَاضِ النَّاسِ أَقَالَهُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ مَنْ کفَّ غَضَبَهُ عَنِ النَّاسِ کفَّ اللَّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ یوْمَ الْقِیامَة (کافی،جلد۲، صفحه۳۰۵)
هر که خود را از تعرض به آبروى مردم نگه دارد، خداوند در قیامت از لغزشهایش بگذرد، و هر که خشم خود را از مردم باز دارد، خدا در قیامت خشمش را از او نگه دارد.
40. خصوصیات عاقل
إِنَّ الْعَاقِلَ لَا یحَدِّثُ مَنْ یخَافُ تَکذِیبَهُ وَ لَا یسْأَلُ مَنْ یخَافُ مَنْعَهُ وَ لَا یعِدُ مَا لَا یقْدِرُ عَلَیهِ وَ لَا یرْجُو مَا یعَنَّفُ بِرَجَائِهِ وَ لَا یتَقَدَّمُ عَلَى مَا یخَافُ الْعَجْزَ عَنْهُ (کافی،جلد۱، صفحه۲۰)
عاقل با کسى که میترسد تکذیبش کند، سخن نگوید؛ و از آن که میترسد دریغ کند، درخواست ننماید؛ و آنچه را نمیتواند، وعده ندهد و امیدى که مایه سرزنش است (طمعهاى خام)، در دل نپرورد و به کارى که میترسد در آن بماند، اقدام نکند.