أربعینات

پایگاه چهل حدیث های کوتاه در موضوع های متفاوت

أربعینات

پایگاه چهل حدیث های کوتاه در موضوع های متفاوت

أربعینات

حلول ماه مبارک رمضان بر شما عزیزان مبارک باد
سایت چهل حدیث ها (اربعینات)
مَنْ حَفِظَ مِنْ أَحَادِیثِنا أَرْبَعِینَ حَدِیثاً بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَالِماً فَقِیها. الکافی‏ ج۱: ص۴۸.
سعی ما بر فراهم نمودن چهل حدیث های موضوعی است که آسان وسریع در دسترس اندیشوران محقق، مبلغین، سخنوران و ارباب منبر (حفظهم الله) باشد.
<زندگی عاقلانه در دنیا این است که انسان از امکاناتی که خداوند در اختیارش قرار داده، برای رسیدن به تکامل و سعادت دو جهان استفاده کند، نه آن‌که تمام همت و تلاش خویش را صرف دنیا کرده و از آخرت غافل بماند که در این صورت دچار خسران و ضرر بزرگ شده است. انسان‌های پرهیزکار از مظاهر دنیا به حداقل اکتفا نموده و تمام سعی و کوشش آنان به زندگی آخرت معطوف است که آن‌جا سرای جاوید و ابدی است
قرآن کریم در توصیف زندگی دنیا می‌فرماید: «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذینَ یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُون»؛[1] زندگى دنیا، چیزى جز بازى و سرگرمى نیست! و سراى آخرت، براى آنها که پرهیزکارند، بهتر است، آیا نمى‌‌‏‌اندیشید؟.>

عزیزان، ما را از نظرات سودمندتان محروم نفرمایید. قبلا از الطاف شما متشکریم.
-----------------------------------------------
ایمیل: chelhadith.ir@gmail.com
-----------------------------------------------
امام عسکری علیه السلام: «نَحنُ حُجَجُ اللهِ عَلَیکُم وَ فاطِمَةُ حُجَّةٌ عَلَینا». یعنی ما حجّت های خداوند بر شماییم و فاطمه علیها سلام الله حجّت بر ماست.
جستجو در پایگاه شما را سریعتر به هدف میرساند

چهل داستان و چهل حدیث از فاطمه زهرا {ع}

پنجشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۲۹ ب.ظ

1.پیشگفتار
2.اختر گوهرنماى فروزنده ولایت
3.خلاصه حالات سوّمین معصوم
4.ثناى میلاد فاطمه ع
5.سخن در شکم و ورود نور
6.زینت منزل یا رضایت خداوند
7.مهریّه وجهیزیّه بهترین عروس
8.عروس بسوى حجله یاخانه بخ
9.هجرت به سوى مدینه
10.عایشه وگریه حضرت زهرأع
11.دلسوزى دختر براى پدر
12.شادمانى ملائکه از قضاوت
13.قرائت قرآن و گردش آسیاب
14.سه همسر میهمان وخرماى
15.هر چیز را با هرکس مگو و ...
16.پایه تخت و انگشتر بهشتى
 
17.سه نوع دستور غذا خوردن
18.تقسیم کار وپاداش اطاعت
19.بهترین روش سعادت بخش
20.فاطمه، یگانه بانوى عشق
21.درفکر دیگران وبراى دیگران
22.اهمیّت نماز،15ضرر وزیان
23.شادى با دیدار فاطمه ع
24.ملاقات در بستر بیمارى
25.شوخى زن وشوهر بارضایت
26.قداست وعظمت فاطمه ع
27.بهشت و پیراهن خون آلود
28.گریه دوستان و شفاعت
29.چگونگى دفاع از حقّ خود
30.بى تابى دختر و بشارت پدر
31.اذان و تجلّى خاطرات پدر
32.فخر حوّا و عظمت زهراء ع
 
33.فاطمه زهراء و اسرار پدر ص
34.نسوختن انگشت در دیگ
35.پاداش پاسخگوئى به مسائل
36.تدوین مصحف فاطمه ع
37.لوح حضرت فاطمه ع
38.گزیده اى از متن لوح مقدّس
39.قضاوت در بهترین خطّ
40.گریه بر فراق پدر یا بر ظلم
41.استقبال از مرگ یا رفتن به
42.سفارشى مهمّ در آخرین
43.بهترین الگو براى بانوان
44.وصایاى حضرت
45.عروج ملکوتى یاپرواز نجات
46.پنج درس آموزنده و ارزشمند
47.بلبل شیرین سخن
48.چهل حدیث گهربار منتخب
 

پیشگفتار
شکر و سپاس بى منتها، خداوند منّان را، که ما را آفرید و تمام امکانات سعادت بخش و نعمت هاى خوشبختى، و اسباب و وسایل هدایت را در اختیار ما قرار داد.

و بهترین درود و تحیّت بر روان پاک اشرف مخلوقات، پیامبر عظیم القدر اسلام، و بر اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، خصوصا یگانه دخت خاتم پیغمبران، سرور زنان دنیا و آخرت، حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها.
و لعن و نفرین بر ظالمان و دشمنان ایشان، که در حقیقت دشمنان خدا و رسول هستند.
نوشتارى که در اختیار شما خواننده محترم قرار گرفته، گزیده اى از سخنان و زندگى سراسر آموزنده اوّلین مظلوم ستمدیده أهل بیت رسالت است، که پس از پدر تا آخر عمر از شدّت مصائب روحى و جسمى گریه و ناله مى کرد.
سوّمین معصومى که آفرینش جهان هستى به برکت وجود مقدّس اوست، همان طورى که در حدیث قدسى خطاب به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله چنین آمده است :
(لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الافْلاکَ، وَلَوْلا عَلىُّ لَما خَلَقْتُکَ، وَلَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما).
یعنى ؛ اى محمّد! اگر تو نبودى، جهان با این عظمت را نمى آفریدم و اگر علىّ علیه السلام نبود، تو را نمى آفریدم و اگر فاطمه زهراء سلام اللّه علیها نمى بود، شماها را نمى آفریدم .
و ده ها آیه قرآن، حدیث قدسى و روایت در فضیلت و عظمت آن بانوى نمونه بشریّت، الگوى تمام عیار زنان جوامع اسلامى، که با سندهاى متعدّد در کتاب هاى مختلف وارد شده است .
و این مجموعه برگزیده و گلچینى است از ده ها کتاب معتبر(1) در جهت هاى مختلف: عقیدتى، فرهنگى، عبادى، سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، اخلاقى، تربیتى و ... .
باشد که این ذرّه دلنشین و لذّت بخش مورد استفاده و إفاده عموم خصوصا جوانان و دوشیزگان محترم قرار گیرد.
و ذخیره اى باشد: لِیَوْمٍ لایَنْفَعُ مالٌ وَ لابَنُون إِلاّ مَنْ أتَى اللّه بِقَلْبٍ سَلیم لى وَ لِوالِدَىّ، وَ لِمَنْ لَهُ عَلَیَّ حَقّ إن شاء اللّه تعالى .

اختر گوهرنماى فروزنده ولایت

اى ماه دو هفته، اختر آوردى
اى درّ یتیم، گوهر آوردى
اى نور خدا از جیب عصمت
یعنى ز خدیجه دختر آوردى
از مرکز آسمان رفعت
تابنده چه ماه انور آوردى
از نافه ناف خطّه خاک
یک توده ز مشگ و عنبر آوردى
هستى دادى به کشتىِ إمکان
اى کشتىِ هستى، لنگر آوردى
خود صادر اوّلى وز اوّل
یک صادر دیگر مصدر آوردى
هم تلخى کام ما امروز
بیرون کردى و شکر آوردى
جانى به جهان، دوباره دادى
یک باره، روان دیگر آوردى
اى پادشه سریر لولاک
بر فرق وجود، افسر آوردى
یکتاست علىّ و نیست همتایش
او را به علىّ برابر آوردى (2)

ختم رسل چو فاطمه گر دخترى نداشت

بى شبهه، آسمان حیا، اخترى نداشت
گر خلقت بتول، نمى کرد کردگار
در روزگار، شیر خدا همسرى نداشت
از این دو گر یکى نه به هستى قدم زدى
این یک براستى زنى و آن شوهرى نداشت
بى دخترِ پیغمبرِ ما، عرصه وجود
مانند امّتى است که پیغمبرى نداشت (3)

خلاصه حالات سوّمین معصوم
ولادت با سعادت آن بانوى نمونه و مجلّله بنابر مشهور، روز جمعه، بیستم ماه جمادى الثّانى سال پنجم بعثت، سه سال پس از جریان معراج در شهر مکّه معظّمه واقع شد؛ و جهان ظلمانى را به نور مقدّس خود روشن نمود.
و چون آن حضرت به دنیا آمد تنى چند از زنان بهشتى با ظرف هائى از آب کوثر در کنار بستر خدیجه حضور یافته و نوزاد را غسل دادند.
پس از آن، نوزاد لب به سخن گشود و اظهار داشت :
(أشهد أن لا إله إلاّ اللّه، و أنّ أبى رسول اللّه سیّد الانبیاء، وأنّ بَعْلى سیّد الاوصیاء، و وُلدى سادة الاسباط).
و سپس نام یکایک آن زنان بهشتى را به زبان آورد؛ و بر هر یک سلام نمود.
نام: فاطمه، زهراء(4)، صلوات اللّه و سلامه علیها.
کنیه: اُمّ أبیها، اُمّ الائمّة، اُمّ الحسنین و ... .
لقب: سیّدة نساء العالمین، بضعة الرّسول، بتول، صدّیقة، راضیة، مرضیّة، مبارکة، طاهرة، مطهّرة، عذراء، زکیّة، محدّثة، صفیّة، سیّدة، عابدة، مظلومة، حکیمة، حلیمة، تقیّة، حبیبة، کاظمة، رؤ وفة و... .
و هر یک از لقب ها، اشاره به بعضى از کمالات و صفات حسنه مخصوص آن بانوى مکرّمه خواهد بود.
پدر: حضرت محمّد، پیامبر عظیم القدر اسلام صلّّى اللّه علیه و آله مى باشد.
مادر: خدیجه دختر خویلد، اوّلین زنى که به وحدانیّت خداوند و نیز رسالت پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله ایمان آورد و همراه آن حضرت نماز جماعت خواند؛ و تمام ثروت خود را که یکى از ثروتمندان مهمّ بوده است براى ترویج دین اسلام در اختیار همسرش، حضرت رسول قرار داد.
خادمه آن حضرت: فضّه نام داشت که خود داراى فضائل و مناقبى است، از آن جمله این که حافظ تمام قرآن بود.
نقش انگشتر حضرت: (أمِنَ الْمُتوسِّلُونَ) بوده است .
حضرت زهراء سلام اللّه علیها کوچکترین فرزند خانواده و تنها یادگار حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله بود.
آن بانوى بزرگوار، بسیار مورد تکریم و احترام خاصّ پدرش رسول گرامى اسلام قرار مى گرفت و حتّى بارها هنگام ورود جلوى پایش بلند مى شد و پیشانى او را مى بوسید و مى فرمود:
فاطمه از من است و من از اویم، پدرش فدایش باد، هر که فاطمه را خوشنود نماید مرا خوشنود کرده، و هر که او را ناراحت نماید مرا ناراحت کرده است و ... .
در بسیارى از روایات آمده است: حضرت زهراء سلام اللّه علیها، در طول مدّت عمر پر برکت خود، هیچ گاه خون حیض و یا خون نفاس ‍ مشاهده ننمود؛ و بر خلاف دیگر زن ها همیشه پاک و پاکیزه بود و به همین جهت است که آن حضرت را طاهره و مطهّره نامیده اند.
در سنین هشت سالگى از شهر مکّه معظّمه به سوى شهر مدینه منوّره مهاجرت نمود.
در مورد زمان ازدواج حضرت زهراء سلام اللّه علیها بین مورّخین و محدّثین اختلاف نظر است ؛ ولى مشهور آن است که حضرت در سنین ده سالگى به ازدواج امیرالمؤ منین، امام علىّ علیه السلام در آمد، که در ماه مبارک رمضان نامزدى و خطبه نکاح واقع شد؛ و در ماه ذى الحجّة مراسم عروسى انجام گرفت .
در مدّت عمر آن حضرت نیز بین تاریخ نویسان و راویان حدیث اختلاف نظر است، ولى مشهور عمر مبارک حضرت را بین 18 تا 25 سال گفته اند.
همچنین در این که آن بانوى مکرّمه چند روز پس از شهادت پدر گرامیش، دار فانى را وداع گفت و به شهادت رسید، در کتاب هاى تاریخ و حدیث، مابین چهل روز تا شش ماه آمده است، ولى معروف بین 75 تا 95 روز گفته شده است .
لیکن مشهور سیزدهم جمادى الاوّل و یا سوّم جمادى الثّانى، سال دهم هجرى قمرى را گفته اند.(5)
علّت رحلت و شهادت آن مظلومه تاریخ: مصیبت ها و شکنجه هاى دردناکى بوده است که پس از رحلت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله، توسّط افراد معلوم الحال بر آن حضرت وارد ساختند که تاریخ، آنها را ثبت نموده است .
به طورى که حضرت پس از پدرش هیچ گاه خندان و شادمان دیده نشد، بلکه مرتّب گریان و ناراحت بود تا جائى که یکى از چهار گریه کنندگان عالم به حساب آمده است .
آن حضرت اوّلین فردى بود که در اسلام، برایش توسّط أسماء بنت عُمیس، با تقاضاى خود حضرت تابوت ساخته شد، به جهت آن که حتّى پس از وفاتش حجم بدن مقدّسش مورد دید افراد قرار نگیرد.
مراسم غسل و کفن و دفن، همچنین نماز بر جنازه مطهّر آن حضرت توسّط همسرش، امام علىّ علیه السلام و برخى دیگر از نزدیکان خاصّ، شبانه انجام گرفت .
و محلّ قبر آن حضرت تا هنگام ظهور امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف از چشم همگان مخفى و پنهان بوده و خواهد بود.
فرزندان: حضرت داراى سه فرزند پسر به نام هاى: امام حسن، امام حسین، محسن ؛ و دو دختر به نام هاى: حضرت زینب و امّ کلثوم علیهم السلام بوده است .
نماز آن حضرت: دو رکعت است، در رکعت اوّل پس از قرائت سوره حمد، صد مرتبه سوره قدر، و در رکعت دوّم صد مرتبه سوره توحید خوانده مى شود.
و پس از سلام نماز، تسبیحات آن حضرت ؛ و سپس صد مرتبه صلوات بر پیغمبر و اهل بیتش سلام اللّه علیهم فرستاده مى شود.
و بعد از آن حوائج و خواسته هاى مشروعه خود را از درگاه خداوند متعال در خواست نماید.(6)
ثناى میلاد فاطمه سلام اللّه علیها

به ساقى اى صبا بگو، حاجت ما برآورد
ساغرى از براى ما، ز آب کوثر آورد
به ساغر لطیفه گو، بگو لطیفه اى بگو
که مطرب از ره وفا چنگ به مضمر آورد
بگو به ماه آسمان، به خود نبالد این قَدَر
که ماه بى قرین من، سر از افق در آورد
ماه جمادى آمده، موقع شادى آمده
باز منادى آمده، به نخل دل بر آورد
دوباره گشته این جهان به رتبه، برتَر از جنان
که حقّ به خیل بانوان هادى و رهبر آورد
دوش شنیدم این ندا که امشب از ره وفا
براى ختم الانبیاء خدیجه دختر آورد
چه دخترى که مظهر شرم و حیا و عفّت است
چه عفّتى که عصمتش صفاى دیگر آورد
نیافریده ذات حقّ به جز خدیجه مادرى
که دخترى چو فاطمه پاک و مطهّر آورد
به بحر رحمتش خدا بیافرید یک صدف
که یازده گهر از او و صُلب حیدر آورد
خدا براى عقل کلّ، دخترى همچو برگ گل
به کورى دو دیده مرده أبتر آورد
بهر نثار مقدمش ز فرو شادى و شعف
لعل گهر طبق طبق، مریم و هاجر آورد
به شأن دخت مصطفى جبریل امشب از سَما
چو برگ گل ورق ورق آیه ز داور آورد
ندیده مهر مادرى چو خاتم پیمبران
فاطمه را خداى او به جاى مادر آورد
مهین حبیبه خدا، دیده گشود از وفا
که چون حسین آیتى بر خصم ستمگر آورد(7)

سخن در شکم و ورود نور
روزى مفضّل بن عمر به محضر امام جعفر صادق علیه السلام شرفیاب شد و از آن حضرت پیرامون چگونگى ولادت حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها سؤ ال کرد؟
امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامى که حضرت خدیجه با پیغمبر خدا صلّی اللّه علیه و آله ازدواج کرد، زنان مکّه با او به مخالفت برخاستند و خدیجه از این امر بسیار نگران و اضطراب داشت، تا آن که بعد از مدّتى، نطفه حضرت زهراء سلام اللّه علیها منعقد گردید.
و پس از گذشت اندک زمانى، جنین مونس مادر خود شد و از درون شکم با وى سخن مى گفت و خدیجه این راز را پنهان مى داشت تا آن که روزى حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله وارد منزل گردید و متوجّه شد که خدیجه با کسى سخن مى گوید، فرمود: با چه کسى سخن مى گفتى ؟
خدیجه پاسخ داد: با جنین و بچّه اى که در شکم دارم، سخن مى گفتم ؛ چه این که او انیس و مونس من مى باشد.
حضرت رسول فرمود: اى خدیجه ! جبرئیل علیه السلام به من خبر داد که این نوزاد، دختر است و خداوند متعال از نسل او امامان و پیشوایان دین را برگزیده است، تا در روى زمین خلیفه و براى جهانیان حجّت باشند.
پس زمان به سرعت گذشت و لحظات حسّاس ورود نور از جهان ظلمانى رحم فرا رسید،
آن گاه خدیجه براى زنان قریش پیام فرستاد تا او را در مورد زایمانش کمک نمایند؛ لیکن آنان با طرح سخنانى تلخ و شماتت آمیز، از انجام کار اجتناب کردند.
و خدیجه سخت دل تنگ شد و در غم و اندوه فرو رفته بود، که ناگاه چهار زن گندمگون و رشید وارد منزل وى شدند وگفتند:
اى خدیجه ! ما از جانب پروردگار، به یارى تو آمده ایم، من ساره همسر ابراهیم و مادر اسماعیل هستم و این آسیه دختر مزاحم هم نشین تو در بهشت خواهد بود، و آن دیگرى مریم دختر عمران و مادر عیسى است و آن یکى هم، کلثوم خواهر موسى مى باشد.
و سپس آن چهار زن بهشتى در اطراف بستر خدیجه نشستند و او را کمک و یارى نمودند تا این که ناگهان نور وجود حضرت فاطمه سلام اللّه علیها در حالى که پاک و پاکیزه بود دیده به جهان گشود؛ و از تشعشع نور جمالش، تمام خانه هاى مکّه را روشنائى بخشید.
پس از آن، ده فرشته با در دست داشتن ظرف هاى بهشتى و آب کوثر وارد شدند و نوزاد عزیز را غسل دادند و او را با دو پارچه سفید و خوشبو پوشاندند.
در همین لحظه، نوزاد لب به سخن گشود و شهادت به یگانگى خداوند و رسالت پدرش، حضرت محمّد و امامت شوهرش، حضرت علىّ و یازده فرزندش صلوات اللّه علیهم داد؛ و نام مبارک فرد فرد آن بزرگوان را بر زبان جارى نمود.
و سپس بر یکایک حاضران سلام کرد، پس از آن همچنین میهمانان تبریک و شاد باش گفتند، و آن گاه از منزل خارج شدند.(8)
زینت منزل یا رضایت خداوند
در روایات بسیارى وارد شده است :
هرگاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از مسافرت مراجعت مى نمود، ابتداء به حضور دختر گرامیش فاطمه زهراء سلام اللّه علیها وارد مى شد و دقایقى را در کنار وى مى نشست، تا آن که جریان غزوه تبوک پیش آمد و حضرت رسول به همراه امیرالمؤ منین علىّ صلوات اللّه علیهما به قصد جنگ تبوک حرکت کردند و رفتند.
و حضرت زهراء سلام اللّه علیها خود و فرزندانش را با گوشواره وگردنبند نقره زینت کرد، همچنین روسرى خود را با زعفران رنگ نمود و پرده اى هم براى اتاق تهیّه و آویزان کرد.
و این حرکت بدان جهت بود که وقتى پدرش رسول خدا و شوهرش امیرمؤ منان از مسافرت و میدان نبرد جنگ بازگشتند خوشحال شوند.
و هنگامى که حضرت رسول از مسافرت بازگشت طبق معمول به منزل حضرت زهراء وارد شد؛ و چون آن صحنه را مشاهده نمود با ناراحتى از منزل خارج گشت و به مسجد رفت .
حضرت فاطمه سلام اللّه علیها متوجّه علّت ناراحتى پدرش شد، به همین جهت سریع تمام آنچه را که براى زینت خود و بچّه ها و براى زینت اتاق تهیّه کرده بود، در آورد و همه آن ها را براى پدرش فرستاد و پیام داد تا آن ها را، به هر کارى که صلاح مى داند در راه خداوند متعال مصرف نماید.
موقعى که آن اسباب و وسایل را خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله آوردند، حضرت سه مرتبه فرمود: (فداها أبوها) یعنى ؛ پدرش فدایش گردد.
و سپس افزود: دنیا از براى محمّد و اهل بیتش (صلوات اللّه علیهم و نیز براى شیعیانشان -) نخواهد بود.
و چنانچه دنیا به اندازه بال پشه اى ارزش مى داشت، ذرّه اى از آن را کافران بهره مند نمى شدند.(9)
مهریّه و جهیزیّه بهترین عروس
در این که مهریّه حضرت فاطمه سلام اللّه علیها و نیز جهیزیّه اش چه مقدار و چه وسایلى بوده، بین نویسندگان اختلاف نظر است که در این نوشتار اشاره اى به مشهور گفتار تاریخ نویسان مى شود:
مهریّه حضرت فاطمه سلام اللّه علیها: دوازده و نیم وَقیه مى باشد که هر وَقیه معادل چهل درهم مى باشد، بنابر این مهریّه آن حضرت پانصد درهم بوده است .
و بعضى گفته اند: چهارصد مثقال بوده، که هر هفت مثقال، معادل ده درهم مى باشد.
و عدّه اى هم گفته اند: چهارصد و هشتاد درهم بوده است .
صورت جهیزیّه: طبق روایتى چنین آمده است، که حضرت علىّ علیه السلام شتر خود را به مبلغ چهارصد و هشتاد درهم فروخت و آن را به عنوان مهریّه تحویل رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله داد، و حضرت رسول آن ها را در اختیار عمّار یاسر و بعضى دیگر از اصحاب خود قرار داد تا براى دخترش بهترین عروس دنیا جهیزیّه خریدارى نمایند.
صورت جهیزیّه به این شرح مى باشد:
1 پیراهن عروس، به قیمت هفت درهم .
2 عبا چادر قُطوانى کوفه اى .
3 پوشیه، براى پوشش صورت از دید نامحرمان .
4 رو انداز سیاه رنگ .
5 تخت خواب، جهت ایمنى از حیوانات گزنده .
6 دو عدد گلیم کتانى مصرى .
7 چهار عدد بالش و متکّا، که درون آن ها از گیاهان خشک و خوشبو پر شده بود.
8 یک عدد پرده نازک از جنس پشم .
9 یک قطعه حصیر، از اطراف بَحرین قَطَر .
10 دستاس، جهت آرد کردن گندم و.... از سنگ ساخته شده بود.
11 قدح و طشت مِسّى، براى خمیر کردن آرد و شستن لباس .
12 ظرف آب مشگ، که از پوست بزغاله بود.
13 قدحى چوبى براى شیر و دوغ .
14 مشگ کهنه، جهت سرد شدن آب .
15 آفتابه و لگن .
16 بستو سبز رنگ، جهت روغن و ... .
17 کترى سفالى، شبیه آفتابه .
18 فرش از پوست حیوان، جهت نشستن .
19 مشگ آب، براى کارهاى متفرقه .(10)
عروس به سوى حجله یا خانه بخت
در احادیث متعدّدى وارد شده و نیز مورّخین ثبت کرده اند:
چون جشن عروسى حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها برگزار شد و خواستند که آن عروس بى همتا را به خانه سعادت و بخت ببرند، جبرئیل، میکائیل و اسرافیل علیهم السلام به همراه هفتاد هزار فرشته در مشایعت آن عروس شرکت کردند.
پس مرکب حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله را که به نام دُلدُل معروف بود آوردند و عروس را برآن سوار نمودند.
و لِجام آن را جبرئیل علیه السلام در دست گرفت و اسرافیل کنار مرکب مواظب عروس بود و میکائیل نیز مِشگ و عنبر دود مى کرد.
هنگام حرکت عروس از منزل پدر به سوى منزل سعادت یعنى خانه شوهر جبرئیل تکبیر مى گفت و دیگر همراهان و مشایعت کنندگان نیز مى گفتند: (اللّه اکبر).
و از همان زمان بود که شعار تکبیر و صلوات در مجالس عروسى و جشن هاى مذهبى مرسوم گردید.
در برخى از روایات گفته شده که در شب عروسى، یک ظرف شیر توسّط حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله براى عروس و داماد فرستاده شد و فرمود که آن را بیاشامند.
و در بعضى دیگر از روایات چنین آمده است که صبح عروسى، خود حضرت رسول براى عروس و داماد شیر آورد و فرمود: بیاشامید.
صبح عروسى، پدر عروس جهت دیدار داماد و عروس به منزل ایشان تشریف آورد و ضمن تبریک و تهنیت و بیان تذکّراتى به هر دو نفر، فرمود:
فاطمه جان ! تو را به شخصى شوهر دادم، که سرور تمام صالحان و نیکان دنیا و آخرت مى باشد.
و سپس خطاب به داماد کرد و فرمود: این دخترم بسیار عزیز است، پس هر که او را گرامى دارد، مرا گرامى داشته و هر که به او توهین نماید، مرا توهین کرده است .
و نیز فرمود: خداوند، زمین را مهریّه و صداق دخترم فاطمه قرار داد؛ پس هر که روى زمین راه رود و مخالف وى باشد، همانا غاصب خواهد بود.(11)
هجرت به سوى مدینه
امام جعفر صادق صلوات اللّه علیه حکایت فرماید:
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله در سنین چهل و پنج سالگى بود که فاطمه زهراء سلام اللّه علیها در بیستم ماه جمادى الثّانى، در شهر مکّه چشم به جهان گشود، و مدّت هشت سال در این شهر مقدّس اقامت کرد.
و در آن هنگام که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله از مکّه معظّمه به مدینه منوّره مهاجرت نمود، حضرت زهراء سلام اللّه علیها به همراه همسرش، امیرالمؤ منین علىّ بن ابى طالب علیه السلام و تعدادى از زنان مهاجر که عایشه نیز همراه آن ها بود، به سوى مدینه منوّره رهسپار شده و مهاجرت نمودند.
و هنگامى که حضرت زهراء وارد شهر مدینه گردید، پدرش رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله او را به منزل مادر أبو ایّوب انصارى بُرد و مدّتى را در آنجا سکونت گُزید.
و پس از گذشت مدّتى که حضرت رسول صلوات اللّه علیه و سلامه با امّ سلمه ازدواج کرد، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها را نزد همسرش ‍ امّ سلمه انتقال داد.
امّ سلمه گوید: چون رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله دخترش، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها را نزد من آورد، امور زندگى او را به من واگذار نمود.
و او بسیار با ادب و در حدّ أعلاى کمالات بود و نسبت به مسائل زندگى بیش از من آشنا و اهل معرفت بود.(12)
عایشه و گریه حضرت زهراء علیها السلام
حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم حکایت فرماید:
روزى عایشه به طرف فاطمه زهراء سلام اللّه علیها آمد و به آن حضرت عتاب کرد و بر سرش فریاد کشید: اى دختر خدیجه ! براى چه این قدر به خود مى بالى و فخر مى کنى ؟
مگر مادرت چه فضیلتى بر ما دارد؟
او هم زنى مانند ما خواهد بود.
چون حضرت فاطمه سلام اللّه علیها صداى عایشه و آن زخم زبان ها را شنید، گریان شد و به نزد پدرش، رسول خدا صلوات اللّه علیه حرکت کرد.
در این هنگام، حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله علّت گریه دخترش را جویا شد.
فاطمه زهراء سلام اللّه علیها اظهار داشت: پدرجان، رسول خدا! عایشه نام مادرم را به زشتى یاد کرد و من از این موضوع اندوهناک و گریان شدم .
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله با شنیدن این سخن، غضبناک شد و به عایشه خطاب کرد و فرمود: اى حُمیراء! آرام و ساکت باش، چرا که خداوند متعال، زن پر محبّت و صاحب فرزند را میمون و مبارک گردانیده است .
و خدیجه نیز از همان جمله زنانى مى باشد، که رحمت و فیض خداوند متعال، شامل حالش گشته و تاکنون براى من چند فرزند آورده است .
و اى عایشه ! تو از جمله کسانى هستى که خداوند تو را عقیم و ناتوان از زایمان قرار داده است .(13)
دلسوزى دختر براى پدر
حضرت امام علىّ بن موسى الرّضا به نقل از پدران بزرگوارش علیهم السلام حکایت فرماید:
روزى امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام فرمود: زمانى که در کنار پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله، به همراه دیگر اصحاب مشغول کَندن خندق بودیم، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها بر ما وارد شد و قطعه نانى را که همراهش بود، تقدیم پدرش پیامبر خدا کرد.
پیغمبر خدا صلّی اللّه علیه و آله خطاب به دخترش کرد و فرمود: این نان را از کجا آورده اى ؟
فاطمه زهراء سلام اللّه علیها اظهار داشت: مقدارى نان پخته ام، یک قرص نان را سهم حسن و حسین کنار گذاشتم و این مقدار را هم براى شما آورده ام .
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: اى فاطمه ! این اوّلین طعامى است که پس از سه روز داخل شکم پدرت مى شود.(14)
شادمانى ملائکه از قضاوت حضرت زهراء سلام اللّه علیها
امام حسن عسکرى علیه السلام حکایت فرمود:
روزى دو نفر زن همسایه، که یکى از آن دو نفر از دوستان وشیعیان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و دیگرى از مخالفین و از دشمنان ایشان بود، بر سر مسئله اى از مسائل دین با یکدیگر اختلاف ونزاع پیدا کردند؛ و چون به توافق نرسیدند، جهت رفع اختلاف وروشن شدن حقیقت نزد فاطمه زهراء سلام اللّه علیها شرف حضور یافتند.
حضرت زهراء سلام اللّه علیها پس از توجّه به سخنان دو طرف و شنیدن استدلال هر دو نفر، حقّ را با زن شیعه دانست و استدلال و محاجّه او را تشریح نمود،
و او چون بر رقیب مخالف خود تسلّط یافت، شادمان و خوشحال گردید.
و امّا زن مخالف چون دلیلى بر حقّانیت خود نداشت تسلیم شد و ساکت ماند.
پس از آن، حضرت زهراء سلام اللّه علیها خطاب به زن شیعه کرد و فرمود: همانا ملائکه به جهت پیروزى و شادمانى تو، شادمان گردیدند و شیطان بسیار غمگین و محزون گشت .
امام حسن عسکرى علیه السلام در ادامه فرمایش خود افزود: در این هنگام، خداوند متعال به ملائکه خطاب نمود و فرمود:
اى ملائکه ! اکنون چون فاطمه زهراء، گشایشى براى این زن باایمان به وجود آورد و او را شادمان و مسرور نمود؛ پس درجات او را در بهشت چندین برابر افزایش دهید.
و به برکت این روز، هرکس که براى بنده ضعیفى از بندگان من گشایشى ایجاد کند، ترفیع درجات عالیه، در بهشت برایش ثبت و محسوب کنید.(15)
قرائت قرآن و گردش سنگ آسیاب
حضرت جواد الائمّه، امام محمّد تقى صلوات اللّه علیه حکایت فرماید:
روزى پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله توسّط سلمان فارسى رضوان اللّه تعالى علیه پیامى براى حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها فرستاد.
سلمان گوید: همین که جلوى درب منزل آن مخدّره رسیدم، ایستادم و سلام کردم ؛ سپس متوجّه شدم که حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها مشغول قرائت قرآن است و آهسته آیات قرآن را بر لب زمزمه مى نماید.
و دیدم که سنگ آسیاب بدون آن که دست حضرت روى آن باشد، در حال چرخش و دور زدن است و کسى را نزد حضرتش نیافتم .
برگشتم نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و عرضه داشتم: یا رسول اللّه ! جریان مهمّ و عظیمى را مشاهده کردم !!
حضرت فرمود: آنچه را دیدى بیان کن ؟
گفتم: همین که جلوى درب منزل دخترت، فاطمه سلام اللّه علیها رسیدم و سلام کردم، متوجّه شدم که وى آهسته قرآن مى خواند و سنگ آسیاب مى چرخید و کسى را هم نزد او نیافتم .
پس حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله تبسّمى نمود و اظهار داشت: اى سلمان ! خداوند قلب دخترم، فاطمه را سرشار از ایمان نموده است، او تمام وجودش ایمان و یقین مى باشد و غرق در طاعت و عبادت پروردگار گشته بود.
لذا خداوند متعال فرشته اى را به نام روفائیل رحمت فرستاده است تا وى را کمک نماید.
و همان فرشته بوده است که سنگ آسیاب را براى دخترم فاطمه، مى چرخانیده است .
و سپس افزود: بدان که خداوند مهربان تمام امور دنیا و آخرت فاطمه را کفایت خواهد نمود.(16)
سه همسر میهمان و خرماى بى هسته
عبداللّه فرزند سلمان فارسى از قول پدرش حکایت نماید:
پس از گذشت ده روز از رحلت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله، از منزل خارج شدم و در مسیر راه، امیرالمؤ منین علىّ بن اءبى طالب علیه السلام مرا دید وفرمود:
اى سلمان ! تو بر ما جفا و بى انصافى کردى .
عرض کردم: یا امیرالمؤ منین ! کسى مثل من، بر شما جفا نخواهد کرد، ناراحتى و اندوه من براى رحلت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله مانع شد که بتوانم به ملاقات و زیارت شما موفّق شوم .
امام علیه السلام فرمود: اى سلمان ! همین امروز بیا به منزل حضرت فاطمه سلام اللّه علیها؛ چون او علاقه دارد تو را ببیند و مى خواهد که تحفه و هدیّه اى را از بهشت تقدیم تو نماید.
گفتم: آیا بعد از وفات رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها براى من تحفه بهشتى در نظر گرفته است ؟!
حضرت فرمود: بلى، دیروز فراهم شده است .
پس من با سرعت روانه منزل آن بانوى جهان بشریّت گشتم، هنگامى که وارد منزل ایشان شدم حضرت را مشاهده کردم که در گوشه اى نشسته و چادر کوتاهى بر سر خود افکنده است .
وقتى نگاه حضرت بر من افتاد، اظهار داشت: اى سلمان ! پس از وفات پدرم بر من جفا نمودى !
گفتم: اى حبیبه خدا! فردى چون من چگونه مى تواند بر شخصیّتى مثل شما جفا کند؟!
حضرت زهراء سلام اللّه علیها پس از آن فرمود: آرام باش، بنشین و در آنچه برایت مى گویم دقّت کن و بیندیش .
روز گذشته در حالى که درب منزل بسته بود، من در همین جا نشسته بودم و در غم و اندوه فرو رفته بودم .
ناگهان متوجّه شدم که درب منزل باز شد و سه حوریّه بهشتى که تاکنون فردى به زیبائى شکل آن ها ندیده بودم با اندامى نمونه و بوى عطر دل انگیز عجیبى، با لباس هاى عالى وارد شدند و من با ورود آن ها از جاى خود برخاستم ؛ و پس از خوش آمد گوئى به آنان، اظهار داشتم: آیا شما از اهالى شهر مکّه یا مدینه هستید؟
گفتند: ما اهل مکّه و مدینه و بلکه از اهل زمین نیستیم، ما حورالعین مى باشیم و از دارالسّلام بهشت به عنوان دیدار با تو به اینجا آمده ایم .
پس من به یکى از ایشان که فکر مى کردم از آن دو نفر دیگر بزرگ تر است گفتم: نام تو چیست ؟
در جواب پاسخ داد: من مقدوده هستم ؛ و چون علّت نامش را پرسیدم، گفت: خداوند مرا براى مقداد، اءسود کندى آفریده است .
سپس به دوّمى گفتم: نام تو چیست ؟
گفت: ذرّه ؛ وقتى علّت آن را سؤ ال کردم، جواب داد: من براى ابوذر غفارى آفریده شده ام .
و هنگامى که نام نفر سوّم را جویا شدم، گفت: سلمى هستم، و چون از علّت آن پرسیدم، اظهار داشت: من از براى سلمان فارسى مهیّا گشته ام .
و پس از آن مقدارى خرماى رطب که بسیار خوش رنگ و لذیذ و خوش بو بود به من هدیه دادند.
سپس حضرت زهراء سلام اللّه علیها فرمود: اى سلمان ! این خرما را بگیر و روزه خود را با آن افطار نما، و هسته آن را برایم بیاور.
سلمان گفت: من رطب را از آن حضرت گرفتم و از خدمت ایشان خارج شدم و چون به هرکس مرور کردم، اظهار داشت: آیا با خود مِشک عطر همراه دارى ؟ و من مى گفتم: بلى .
و چون رطب را در دهان نهادم و روزه خود را با آن افطار نمودم هسته اى در آن نیافتم، فرداى آن روز بر حضرت زهراء سلام اللّه علیها وارد شدم و عرض کردم: رطب بدون هسته بود!
فرمود: آرى، درخت آن را خداوند در دارالسّلام بهشت، کشت نموده است با کلام و دعائى که پدرم رسول خدا آن را به من آموخته است تا هر صبح و شام بخوانم .
اظهار داشتم: اى سرورم ! آیا آن را به من تعلیم مى نمائى ؟
حضرت فرمود: هرگاه خواستى تب و ناراحتى تو برطرف گردد، این دعا را بخوان :
نُّورَ مِنَ النُّورِ، اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَ اءنْزَلَ النُّورَ عَلىَ الطُّورِ، فى کِتابٍ مَسْطُورٍ، فى رِقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ، عَلى نَبىٍّ مَحْبُورٍ، اَلْحَمْدُلِلّهِ الّذى هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکُورٌ، وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ، وَ عَلىَ السَّراءِ وَ الضَّراءِ مَشْکُورٌ، وَ صَلَّى اللّهُ عَلى سَیِّدن ا مُحَمّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ.)

سلمان فارسى گوید: من این دعا را به بیش از هزار نفر از اءهالى مدینه و مکّه که مبتلى به تب شدید بودند تعلیم نمودم (17) و به برکت این دعا و لطف خداوند، جملگى شفا یافتند.(18)
هر چیز را با هرکس مگو و مخور
امام محمّد باقر علیه السلام حکایت فرموده است :
روزى رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به منزل دخترش حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها وارد شد و چون مقدارى نشست خطاب به وى کرد و فرمود: دخترم، فاطمه ! بلند شو و آن ظرف غذا را بیاور.
همین که آن ظرف غذا را آورد، دیدند که داخل آن پر از آبگوشت داغ است و آماده خوردن مى باشد.
سپس رسول خدا، امام علىّ، حضرت زهراء و دو فرزندشان امام حسن و امام حسین صلوات اللّه علیهم از آن طعام میل نمودند و باقى مانده آن را تا مدّت سیزده روز مرتّب مورد استفاده قرار مى دادند ولیکن از آن غذا کاسته نمى شد.
تا آن که روزى اُمّ ایمن، امام حسین علیه السلام را دید، که مشغول خوردن غذاى پخته مى باشد، به ایشان گفت: این نوع غذا را از کجا آورده اى ؟
حضرت فرمود: مدّت چند روزى است که غذاى ما در منزل، از همین خوراک مى باشد.
اُمّ ایمن به منزل حضرت زهراء سلام اللّه علیها وارد شد و گفت: اى فاطمه ! اگر امّ ایمن چیزى داشته باشد، براى شما هم است و در آن شریک مى باشید؛ ولى اگر یک روز شما چیزى یافتید، امّ ایمن از آن محروم خواهد بود؟!
حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها مقدارى از آن غذاى آبگوشت را که هنوز تازه بود براى امّ ایمن آورد و او هم از آن طعام خورد و در همان روز ظرف غذا به پایان رسید.
وقتى حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله تشریف آورد و متوجّه شد که غذا تمام شده است، فرمود:
چنانچه از آن غذا به دیگرى نمى دادى پایان ناپذیر بود و تمامى ما اهل بیت تا آخر از آن مى خوردیم و باز هم باقى مى ماند.
سپس امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: اکنون ظرف آن غذا نزد ما موجود است تا آن که به دست امام زمان، قائم آل محمّد صلوات اللّه علیهم اءجمعین خواهد رسید.(19)
پایه تخت و انگشتر بهشتى
روزى حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها از پدر خود، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله تقاضاى یک انگشتر نمود؟
پیامبر اسلام به دخترش فرمود: آیا مى خواهى تو را به چیزى که از انگشتر بهتر است، راهنمائى کنم ؟
هر موقع که نماز شب را خواندى، خواسته خود را از خداوند در خواست نما که برآورده خواهد شد.
پس چون حضرت زهراء سلام اللّه علیها حاجت خود را از خداوند متعال طلب کرد، ندائى شنید:
اى فاطمه ! آنچه مى خواستى برآورده شد و هم اکنون زیر سجّاده جانماز مى باشد.
حضرت زهراء سلام اللّه علیها، سجّاده را بلند نمود و انگشترى از یاقوت زیر آن بود؛ برداشت و بسیار خوشحال گشت و خوابید.
در خواب دید که وارد بهشت شده است و سه ساختمان قصر زیبا، حضرت را جلب توجّه کرد؛ لذا سؤ ال نمود که این قصرها براى کیست ؟
پاسخ شنید: براى فاطمه، دختر محمّد صلّی اللّه علیه و آله مى باشد، حضرت داخل یکى از آن قصرها شد که بسیار مجهّز و زیبا بود، در این، بین چشمش به تختى افتاد که سه پایه داشت، سؤ ال نمود: چرا این تخت سه پایه دارد؟
گفته شد: چون صاحبش از خداوند انگشترى خواست ؛ پس یکى از پایه هاى این تخت براى او انگشترى ساخته شد.
چون صبح شد، حضور پدرش رسول خدا آمد و جریان خوابش را بیان نمود، حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله فرمود: فاطمه جان ! دنیا براى شما و پیروان شما آفریده نشده است ؛ بلکه آخرت براى شماها خواهد بود و بهشت وعده گاه ما و شما مى باشد.
و سپس افزود: این دنیا ارزشى ندارد، بى وفا و از بین رفتنى است و غرورآور و فریبنده خواهد بود.
هنگامى که حضرت زهراء سلام اللّه علیها به منزل خویش آمد، آن انگشتر را زیر جانمازش نهاد و از آن منصرف گردید.
و چون شب فرا رسید خوابید، در خواب دید که وارد بهشت شده است و همین که عبورش در آن قصر به همان تخت افتاد، دید که بر چهار پایه استوار گشته است، وقتى علّت را جویا شد.
گفتند: صاحبش انگشتر را برگردانید و تخت به همان حالت اوّلیّه خود چهار پایه بازگشت .(20)
سه نوع دستور غذا خوردن
حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها هنگام میل نمودن غذا بهترین روش هاى اخلاقى، بهداشتى، اجتماعى و... را مراعات مى نمود.
و براى راهنمائى علاقه مندان دستورالعملى را بیان فرموده است، که به شرح ذیل مى باشد:
حضرت فرمود: افراد بر سر سفره هنگام خوردن غذا باید دوازده دستورالعمل مهمّ را بدانند و رعایت کنند، که بر سه دسته تقسیم مى شود و هر قسمت داراى چهار دستور العمل خواهد بود.
قسمت اوّل آن واجب و ضرورى است و قسمت دوّم مستحبّ مى باشد؛ و رعایت آخرین قسمت نشانه اءدب و شخصیّت انسان خواهد بود.
و امّا آن چهار دستور العملى که ضرورى است :
1 شناخت این که این نعمت ها چگونه و از طرف چه کسى براى ما فراهم گشته است .
2 راضى و خوشنود بودن به آنچه که از طرف خداوند، براى ما فراهم و مقدّر شده است .
3 نام خداوند مهربان را بر زبان جارى کردن هنگام خوردن (بسم اللّه الرّحمن الرّحیم ) گفتن .
4 در آغاز و پایان آن شکر و سپاس خداوند متعال ولىّ نعمت را به جا آوردن .
و امّا قسمت دوّم، یعنى مستحبّات غذا خوردن :
1 شستن دست و دهان پیش از غذا.
2 نشستن بر جانب چپ بدن هنگام خوردن غذا.
3 در حال نشسته تناول کردن .
4 با سه انگشت لقمه را برداشتن و خوردن .
و امّا آخرین قسمت :
1 سعى شود از آنچه جلوى شخص قرار گرفته است میل نماید ودست جلوى دیگران دراز نکند.
2 لقمه را کوچک و مناسب بردارد.
3 غذا را خوب بجود و در بلعیدن آن عجله و شتاب ننماید.
4 هنگام خوردن غذا، به صورت و دست و دهان دیگران نگاه نیندازد.(21)
تقسیم کار و پاداش اطاعت
امام باقر علیه السلام حکایت فرماید:
چون حضرت علىّ و فاطمه صلوات اللّه علیهما ازدواج کردند، کارها را بین خود تقسیم نمودند، کارهاى مربوط به داخل منزل را حضرت فاطمه سلام اللّه علیها عهده دار آن گردید؛ و آنچه را که مربوط به بیرون منزل بود امام علىّ علیه السلام پذیرفت .
چند روزى بدین منوال گذشت، روزى امام علىّ علیه السلام وارد منزل گردید و اظهار داشت: اى فاطمه ! در منزل چه داریم ؟
حضرت زهراء سلام اللّه علیها پاسخ داد: قسم به حقیقت تو! سه روز است که هیچ نداریم .
امام علىّ علیه السلام فرمود: چرا قبلاً نگفته اى ؟
جواب داد: چون پدرم، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مرا نهى فرمود از این که چیزى را از شوهرم درخواست کنم که قادر بر انجام آن نباشد.
پس امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام از منزل خارج شد و مبلغ یک دینار از شخصى قرض نمود و به سوى منزل مراجعت کرد تا آنچه را که حضرت زهراء سلام اللّه علیها مى خواهد خریدارى نماید.
در بین راه، عمّار یاسر را دید که غمگین و افسرده است، فرمود: براى چه از منزل بیرون آمده اى ؟
و چرا افسرده اى ؟
عمّار گفت: یا امیرالمؤ منین ! گرسنگى و تهیدستى ما را غمگین نموده است و به همین دلیل از منزل بیرون آمده ام .
در این لحظه، یکى از اصحاب که این داستان را از امام محمّد باقر علیه السلام مى شنید، گفت: مولاى من ! آیا در چنین وضعیّتى رسول اللّه زنده بود؟
حضرت فرمود: بلى رسول خدا زنده بود.
سپس امام باقر علیه السلام افزود: امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام به عمّار خطاب کرد و فرمود: من نیز به همین جهت از منزل بیرون آمده ام و یک دینار قرض کرده ام تا رفع مشکل خویش نمایم ؛ ولى آن دینار را به تو مى دهم، و سپس حضرت آن یک دینار را به عمّار یاسر داد و خود دست خالى روانه منزل گردید.
چون وارد منزل گشت، دید رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله نشسته است و فاطمه سلام اللّه علیها مشغول نماز مى باشد و طبقى سرپوشیده جلوى آن دو بزرگوار قرار دارد.
همین که حضرت زهراء سلام اللّه علیها نمازش را به اتمام رسانید، به طرف طبق رفت و سرپوش را برداشت، مقدارى نان و گوشت در طبق موجود بود.
امام علىّ علیه السلام از همسرش سؤ ال نمود: این طبق غذا را چه کسى آورده است ؟
پاسخ داد: از طرف خداوند متعال ؛ چون او هر که را بخواهد از نعمت هایش روزى مى رساند.
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله خطاب به آن دو همسر کرد و فرمود: مى خواهید مثال شماها را بگویم ؟
گفتند: بلى .
حضرت رسول فرمود: تو اى علىّ! مانند حضرت زکریّا علیه السلام هستى، که چون بر مریم سلام اللّه علیها وارد شد او را در محراب، مشغول عبادت یافت که کنارش طبقى از غذا قرار داشت .
و این همان طبق غذائى است که قائم آل محمّد علیهم السلام وعجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف نیز از آن تناول خواهد نمود.(22)
بهترین روش سعادت بخش براى زن
محدّثین و مورّخین از امیرالمؤ منین، امام علىّ علیه السلام حکایت کرده اند:
روزى در جمع عدّه اى از اصحاب و یاران نشسته بودیم، که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله سؤ ال فرمود: بهترین چیز براى زن چیست ؟
و هیچ یک از افراد جواب مناسبى براى آن نداشتند.
هنگامى که من به منزل، نزد فاطمه سلام اللّه علیها آمدم، موضوع را براى آن مخدّره، مطرح کردم که امروز پیامبر خدا چنین سؤ الى را بیان نموده است ؟
حضرت فاطمه سلام اللّه علیها اظهار داشت: آیا هیچ کدام از اصحاب جواب آن را ندانستند؟
گفتم: خیر، کسى جوابى نداد.
پس از آن مخدّره اظهار نمود: بهترین چیزى که براى زن سعادت بخش و مفید مى باشد، آن است که مردى را نبیند و هیچ مرد نامحرمى نیز او را نبیند.
امام علىّ علیه السلام افزود: چون شب فرا رسید، در جلسه اى با حضور اصحاب و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مشارکت نموده و من گفتم :
یا رسول اللّه ! از ما سؤ ال کردى: چه چیزى براى زن بهتر است ؟
اکنون جواب آن را آورده ام و آن این که: بهترین چیز براى زن آن است که مردى را نبیند و هیچ مرد نامحرمى هم او را نبیند.
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله فرمود: چه کسى این پاسخ را گفته است ؟
گفتم: فاطمه زهراء سلام اللّه علیها.
حضرت فرمود: بلى، دخترم راست گفته است، همانا که او پاره تن من مى باشد.(23)
فاطمه، یگانه بانوى عشق و پاکى
مرحوم قطب الدّین راوندى در کتاب خود آورده است :
سلمان فارسى گفت: روزى به منزل حضرت زهراء سلام اللّه علیها وارد شدم، آسیابى را جلوى آن حضرت دیدم که دستاس آن را با حالت خستگى و ضعف گرفته است و مى چرخاند و مقدارى جو، آرد مى نمود؛ و در گوشه اى از اتاق، حسین علیه السلام را دیدم که از شدّت گرسنگى ناله مى کرد.
گفتم: اى دختر رسول اللّه ! چرا خود را در سختى و مشقّت قرار داده اى، با این که فضّه پیش خدمت شما است ؟!
حضرت در جواب اظهار داشت: پدرم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: کارهاى منزل یک روز بر عهده من و یک روز بر عهده فضّه باشد؛ و امروز نوبت من است .
گفتم: اجازه فرمائید که من کمک نمایم، یا آسیاب را بچرخانم، یا این که حسین علیه السلام را آرام کنم و دلداریش دهم ؟
حضرت فرمود: من نسبت به فرزندم، حسین آشناتر هستم ؛ پس تو دستاس را بچرخان تا آرد تهیّه گردد.
بنابراین من مشغول چرخانیدن دستاس شدم و چون مقدارى از جوها را آرد کردم، صداى اذان را بگوشم رسید؛ پس براى اقامه نماز به مسجد رفتم و نماز جماعت را به امامت حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله بجاآوردم .
و بعد از نماز، جریان حضرت فاطمه سلام اللّه علیها را براى امیرالمؤ منین، علىّ علیه السلام تعریف کردم .
امام علىّ علیه السلام گریان شد و از مسجد بیرون رفت و پس از گذشت لحظاتى در حالى که تبسّم مى نمود، به مسجد بازگشت .
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله جریان را از علىّ علیه السلام جویا شد؟
و او اظهار داشت: چون بر فاطمه وارد شدم، وى را دیدم بر قفا خوابیده و حسین نیز روى سینه اش در خواب بود و سنگ آسیاب بدون آن که در دست کسى باشد، مى چرخید!!
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله فرمود: خداوند ملائکه اى را آفریده است تا در خدمت محمّد و اهل بیت او علیهم السلام باشند.(24)
همچنین أنَس بن مالک به نقل از بلال حبشى اذان گوى رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله حکایت کند:
روزى عبورم بر خانه حضرت زهراء سلام اللّه علیها افتاد، دیدم که آن مخدّره مشغول دستاس و چرخانیدن سنگ آسیاب براى تهیّه آرد مى باشد، در حالى که حسین علیه السلام در کنارش گریان بود.
عرض کردم: اى فاطمه ! کدام برایت بهتر است: یا من دستاس را به چرخانم یا حسین را نگهدارى نمایم تا آرام و ساکت شود.
حضرت زهراء سلام اللّه علیها فرمود: اى بلال ! من بهتر مى توانم فرزندم را آرام کنم ؛ پس من دستاس را گرفتم و مقدار آردى که حضرت مى خواست، برایش تهیّه نمودم .
سپس حضور مبارک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله رسیدم، حضرت فرمود: چرا امروز اذان نگفتى ؟
عرض کردم: یا رسول اللّه ! به منزل فاطمه سلام اللّه علیها عبور کردم، او را دیدم که مشغول تهیّه آرد مى باشد، من او را کمک کردم .
حضرت رسول فرمود: چون براى فاطمه دلسوزى کردى و او را ترحّم و کمک نمودى، از خداوند مى خواهم که تو را کمک نماید.(25)

در فکر دیگران و براى دیگران
روزى امام حسن مجتبى علیه السلام وارد اتاق مادرش، حضرت زهراء علیها السلام گردید، دید که مادرش در حال رکوع نماز است و براى مردها وزن هاى مؤ من با ذکر نامشان دعا مى کند.
گوش کرد، که دید مادرش فقط براى دیگران دعا مى نماید و براى خویش، هیچ دعائى نمى فرماید، جلو آمد و اظهار داشت: اى مادر! چرا مقدارى هم براى خودت دعا نمى کنى همان طورى که براى دیگران دعا مى نمائى ؟
حضرت زهراء سلام اللّه علیها پاسخ داد: اى فرزندم ! اوّل ما باید به فکر نجات همسایه باشیم و سپس براى خودتلاش و دعا کنیم .(26)
و در حدیثى وارد شده است که: دعاى مؤ من در حقّ دیگران مستجاب مى شود و موقعى که انسان در حقّ دیگران و براى دیگران دعا کند، ملائکه الهى براى او دعا خواهند کرد، که حتما، دعاى آن ها مستجاب خواهد شد.
اهمیّت نماز، 15 ضرر و زیان در نماز
مرحوم سیّد بن طاووس در کتاب فلاح السّائل آورده است :
روزى حضرت صدّیقه کبرى، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها به محضر مبارک پدر بزرگوار خود، رسول گرامى اسلام صلّی اللّه علیه و آله وارد شد؛ و اظهار داشت: اى پدر جان ! جزاى آن دسته از مردان و یا زنانى که نماز را سبک مى شمارند، چیست ؟
پیامبر خدا صلوات اللّه علیه فرمود: دخترم، فاطمه جان ! هرکس نماز را سبک شمارد و به شرائط و دستورات آن بى اعتنائى نماید، خداوند او را به پانزده نوع عقاب، مجازات مى گرداند:
شش نوع آن در دنیا، سه نوع آن موقع مرگ و جان دادن، سه نوع در قبر و سه نوع دیگر در قیامت آن هنگامى که از قبر بر انگیخته شود خواهد بود.
امّا آن شش نوع عقابى که در دنیا خواهد دید:
1 برداشتن برکت و توفیق از عمرش، که نتواند از آن بهره کافى و سودمندى برگیرد.
2 برداشتن برکت از درآمدهایش .
3 پاک شدن سیماى نیکوکاران از چهره اش .
4 سرگردان و دلسرد شدن در کارها و عباداتش .
5 دعاها و خواسته هایش مستجاب نخواهد شد.
6 آن که در دعاى مؤ منین سهیم نخواهد بود و دعاى خیر ایشان شاملش نمى شود.
و امّا آن عقاب هائى را که هنگام مرگ خواهد دید:
1 ذلیلانه خواهد مُرد.
2 گرسنه و تشنه جان مى دهد.
3 هیچ چیزى تشنگى و گرسنگى او را بر طرف نسازد.
و امّا آن عذاب هائى که در قبر دچارش مى شود:
1 خداوند متعال ملکى را ماءمور مى نماید تا مرتّب او را مورد شکنجه قرار دهد.
2 قبرش تنگ و تاریک و وحشتناک مى باشد.
و امّا آنچه در قیامت مبتلایش مى گردد:
1 خداوند ملکى را ماءمور مى نماید تا او را بر صورت، روى زمین بکشاند و اهل محشر او را تماشا نمایند.
2 محاسبه و بررسى اعمالش سخت و دقیق خواهد بود.
3 و در نهایت این که مورد رحمت و محبّت خداوند قرار نمى گیرد و عذابى دردناک دچارش خواهد شد.(27)
شادى با دیدار فاطمه علیها السلام
هنگامى که این آیه قرآن بر پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله نازل شد:
(و إنّ جهنّم لمَوْعِدُهُمْ أجْمَعین، لَها سَبْعَةُ أبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ )( 28) یعنى ؛ همانا جهنّم وعده گاه تمامى افراد مى باشد، که خداوند برایش هفت درب قرار داده و از هر درى افرادى وارد خواهند شد.
آن حضرت بسیار گریه و اصحاب آن حضرت نیز همه گریان شدند و کسى توان صحبت و سخن گفتن با حضرت را نداشت .
و چون هرگاه پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله دخترش حضرت فاطمه سلام اللّه علیها را مى دید، شادمان و خوشحال مى گردید، به همین علّت سلمان به سوى منزل آن مخدّره آمد تا ایشان را نزد پدر بزرگوارش آورد و موجب شادى و آرامش رسول خدا گردد.
وقتى سلمان به منزل حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها وارد شد، دید حضرت مشغول آسیاب نمودن مقدارى جو مى باشد و با خود این آیه قرآن را زمزمه مى نماید:
(وَ م ا عِنْدَاللّهِ خَیْرٌ و أبْقى ) یعنى ؛ آنچه نزد خداى متعال و خواست او است بهتر و با دوام مى باشد.
پس سلمان فارسى بر حضرت زهراء سلام کرد و بعد از آن، جریان ناراحتى و گریه حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله را براى آن بزرگوار بیان نمود.
فاطمه زهراء سلام اللّه علیها با شنیدن این خبر از جاى خود برخاست و چادر خود را که حدود دوازده جاى آن پاره شده و درز گرفته بود بر سرافکند.
سلمان فارسى با دیدن چنین زندگى و لباسى به گریه افتاد و گفت: چقدر سخت و غیر قابل تحمّل است که دختران رؤ ساء و پادشاهان لباس هاى سُندس و ابریشم بپوشند، و در آن همه تجمّلات و آسایش باشند؛ ولى دختر محمّد، پیغمبر خدا صلّی اللّه علیه و آله چادر پشمینِ وصله دار بپوشد و این همه سختى ها و مشقّت ها را تحمّل نماید.
هنگامى که حضرت فاطمه سلام اللّه علیها به حضور پدر خود، حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله وارد شد، اظهار نمود: یا رسول اللّه ! سلمان از زندگى و لباس هاى من تعجّب کرده و در گریه و اندوه، فرو رفته است .
حضرت رسول صلوات اللّه علیه به سلمان فرمود: دخترم، فاطمه محبوب خدا است و از سابقین در ورود به بهشت خواهد بود.
پس از آن، حضرت زهراء سلام اللّه علیها اظهار داشت: پدر جان ! دخترت فداى تو گردد، چرا گریان بوده اى ؟
حضرت رسول فرمود: دخترم ! جبرئیل امین دو آیه قرآن پیرامون جهنّم بر من نازل نمود، که بسیار دردآور و وحشتناک بود و سپس آن دو آیه شریفه را خواند.
حضرت زهراء سلام اللّه علیها با شنیدن آن دو آیه قرآن گریست و به صورت بر زمین افتاد و گفت: واى به حال گناه کارانى که اهل آتش ‍ جهنّم گردند.
سلمان چون این صحنه دلخراش را دید، گفت: اى کاش من گوسفندى مى بودم تا مرا مى کشتند و قطعه قطعه مى کردند و مى خوردند و نامى از آتش سوزان جهنّم را نمى شنیدم !!
و ابوذر گفت: اى کاش مادرم عقیم بود و مرا نزائیده بود و این گونه وصف آتش دوزخ را نمى شنیدم !!
و سپس مقداد گفت: و اى کاش من پرنده اى در منقار پرندگان مى بودم و نامى از آتش سوزان جهنّم را نمى شنیدم .(29)
ملاقات در بستر بیمارى
ابن قُتیبه یکى از علماء و تاریخ نویسان اهل سنّت در کتاب خود آورده است :
پس از گذشت مدّتى از جریان سقیفه، روزى عمر به ابوبکر گفت: ما فاطمه، دختر رسول اللّه را از خودمان خشمناک و ناراحت گردانیده ایم، بیا با یکدیگر به ملاقات و دیدار او رویم تا از ما راضى و خوشنود شود.
لذا هر دو حرکت کردند و چون به درب منزل رسیدند، اجازه ورود خواستند؛ ولى به ایشان اجازه داده نشد.
به ناچار حضور امام علىّ علیه السلام آمدند و در این باره با او سخن گفتند؛ بنابر این امام علىّ علیه السلام براى آنها اجازه ورود طلبید و چون وارد شدند، روبروى حضرت زهراء سلام اللّه علیها نشستند.
و حضرت روى خود را از آن ها برگرداند، سلام کردند، امّا حضرت جوابشان را نداد.
ابوبکر گفت: اى حبیبه رسول اللّه ! سوگند به خدا که من تو را بیش از دخترم، عایشه دوست دارم .
روزى که پدرت از دنیا رفت، اى کاش من مرده بودم ؛ علّت آن که تو را از حقّ میراث پدرت منع کردم، چون شنیدم که فرمود: ما ارثیّه اى به جاى نمى گذاریم، آنچه از اموال ما باقى بماند، صدقه است .
در این هنگام، فاطمه سلام اللّه علیها فرمود: اگر حدیثى را از پدرم رسول خدا برایتان بگویم، تاءیید مى کنید؟ گفتند: آرى .
فرمود: خداوند را بر شما گواه مى گیرم، آیا نشنیدید از پدرم، رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله که مى فرمود: رضایت فاطمه رضایت من است، خشم و غضب فاطمه خشم و غضب من مى باشد، هرکه فاطمه را دوست دارد مرا دوست داشته است و هر که او را خشمگین و ناراحت کند، مرا خشمگین و ناراحت کرده است ؟!
گفتند: بلى، چنین سخنى را از رسول اللّه شنیده ایم .
حضرت فاطمه فرمود: خدا و ملائکه را شاهد و گواه مى گیرم که شما دو نفر مرا خشمگین و ناراحت کرده اید و من از شما خوشحال و راضى نخواهم شد تا پدرم، رسول خدا را ملاقات کرده و شکایت شما را به او کنم .
ابوبکر گفت: از خشم خداوند و غضب فاطمه به خداوند پناه مى برم، و سپس در حال گریه از نزد حضرت خارج شدند.(30)
شوخى زن و شوهر با رضایت خداوند
سمان فارسى حکایت نماید:
روزى حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها بر پدرش، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله وارد شد.
وقتى رسول خدا چشمش بر چهره فاطمه افتاد، او را گریان و غمگین دید، به همین جهت علّت را جویا شد؟
حضرت زهراء سلام اللّه علیها در پاسخ پدر اظهار داشت: اى رسول خدا! روز گذشته بین من و همسرم، علىّ بن ابى طالب علیه السلام جریانى اتّفاق افتاد که با یکدیگر ضمن صحبت، شوخى و مزاح مى کردیم و من جمله اى را به عنوان شوخى به شوهرم گفتم، که موجب ناراحتى او شد.
و چون احساس کردم که همسرم ناراحت است، از سخن خویش غمگین و پشیمان گشتم و از او خواهش کردم تا از من راضى و خوشحال گردد.
و او نیز عذر مرا پذیرفت و شادمان شد و با خنده روئى با من مواجه گشت و احساس کردم که از من راضى مى باشد؛ ولى اکنون از خداى خود وحشت دارم که مبادا از من خشمگین و ناراضى باشد.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله با شنیدن چنین مطالبى اظهار نمود: اى دخترم ! همانا رضایت و خوشنودى شوهر همانند رضایت و خوشنودى خداوند متعال خواهد بود و غضب و ناراحتى شوهر سبب نارضایتى و ناراحتى خدا مى گردد.
و سپس افزود: هر زنى که خداوند را همچون حضرت مریم عبادت و ستایش کند؛ ولیکن شوهرش از او ناراضى باشد، عبادات و اعمال او مقبول درگاه خدا قرار نمى گیرد.
اى دخترم ! بدان که بهترین اعمال، فرمان بُردارى و تبعیّت از شوهر است، البتّه در مواردى که خلاف اسلام و قرآن نباشد بعد از آن، بهترین کارها براى زن ریسندگى است، یعنى کارهاى سبک و فردى، به دور از نامحرمان را انجام دهد.
اى دخترم ! هر زنى که زحمات و مشقّات خانه دارى را تحمّل کند و خانه دارى نماید و براى رفاه و آسایش اعضاء خانواده اش تلاش ‍ نماید، همانا او اهل بهشت خواهد بود.(31)
قداست و عظمت فاطمه سلام اللّه علیها
أسماء بنت عمیس گوید:
هنگامى که حضرت زهراء سلام اللّه علیها اوّلین فرزندش امام حسن علیه السلام را به دنیا آورد و زایمان نمود، خونى را که دیگر زن ها در موقع زایمان به عنوان خون نفاس مى بینند از او خارج نگردید.
و من از این جریان بسیار تعجّب کردم، به هیمن جهت راهى منزل پدرش، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله گشتم و چون بر آن حضرت وارد شدم، عرض کردم: یا رسول اللّه ! آیا فاطمه خون حیض و نفاس نمى بیند؟!
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله در پاسخ به من اظهار داشت: آیا نمى دانى که دخترم فاطمه (طاهره و مطهّره ) است ؟!
یعنى ؛ پاک و پاکیزه مى باشد و با سایر زنان تفاوت دارد و خون حیض و نفاس از او خارج نمى گردد.(32)
و امام محمّد باقر علیه السلام نیز حکایت فرماید:
چون قیامت برپا شود، حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها بر درب ورودى دوزخ توقّف نماید و به درگاه خداوند متعال اظهار دارد: خداوندا! تو مرا فاطمه نامیده اى و وعده دادى هر که دوستدار و علاقه مند به من و ذریّه ام باشد، او را به آتش جهنّم مجازات نخواهى کرد و مى دانم که وعده تو حقّ است .
آن گاه از سوى پروردگار متعال ندا مى رسد: اى فاطمه ! راست مى گوئى، من تو را فاطمه نامیده ام و وعده داده ام هر که علاقه مند به تو و ذریّه ات بوده و ولایت آن ها را پذیرفته باشد به آتش دوزخ مجازات نخواهم کرد و هم اکنون به وعده خود وفا مى کنم .
و آن هائى را که دوست دارى و اهل آتش جهنّم هستند، تو مى توانى آنها را شفاعت نمائى ؛ و من شفاعت و وساطت تو را پذیرا هستم، تا آن که موقعیّت و منزلت تو را نزد ملائکه و انبیاء و اهل محشر آشکار سازم .
پس اى فاطمه ! هر که در پیشانى و بین دو چشمان او نوشته باشد که مؤ من هست، مى توانى شفاعت نمائى و نجات بخش او از آتش ‍ دوزخ باشى و او را وارد بهشت گردانى .(33)
بهشت و پیراهن خون آلود حسین علیه السّلام
حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم حکایت فرماید:
آن هنگام که صحراى محشر بر پا شود و خداوند تمامى بندگانش را زنده احضار نماید، صدائى به گوش همگان خواهد رسید که: اى جماعت ! چشم هاى خود را ببندید و سرهاى خود را به زیر افکنید، چون که فاطمه دختر محمّد صلّی اللّه علیه و آله مى خواهد از پل صراط عبور نماید.
پس همگان چشم هاى خود را مى بندند و حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها در حالى که هفتاد هزار فرشته او را مشایعت و همراهى مى کنند، وارد مى شود و در یکى از موقف هاى مهمّ محشر توقّف مى فرماید.
پس از آن پیراهن به خون آغشته حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السلام را در دست گرفته و به محضر ربوبى پروردگار عرضه مى دارد: پروردگارا! این پیراهن فرزندم، حسین مى باشد، تو خود آگاهى که با فرزندم چگونه رفتار کردند.
در این هنگام، صدائى از طرف خداوند متعال مى رسد: اى فاطمه ! هر خواسته و تقاضائى دارى بگو، که برآورده خواهد شد.
و حضرت زهراء سلام اللّه علیها اظهار دارد: خدایا! انتقام مرا از قاتلین فرزندم، حسین بگیر.
پس شعله اى مهیب از آتش بر پا شود و زبانه کشان یکایک قاتلین امام حسین علیه السلام را فرو بلعد، همان طورى که پرنده اى که دانه از زمین برچیند.
و سپس به عمق دوزخ برگردد و تمامى آن افرادِ ظالم، به عذاب هاى دردناک مجازات و عقاب خواهند شد.
بعد از آن، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها به سوى بهشت حرکت مى نماید و در حالى که ذرارى و دوستان و علاقه مندانش همراه او مى باشند، وارد بهشت خواهند شد؛ و از انواع برکات و نعمت هاى آن بهره مند مى گردند.(34)
گریه دوستان و شفاعت زنان
هنگامى که امام حسین علیه السلام متولّد شد، پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله پس از بشارت و تهنیت، خبر از شهادت نوزاد و کیفیّت کشته شدنش را داد، حضرت زهراء سلام اللّه علیها سخت گِریست و اظهار داشت: در چه زمانى اتّفاق خواهد افتاد؟
پیامبر اسلام فرمود: زمانى که من و تو و پدرش، علىّ و برادرش، حسن نباشیم و او یعنى ؛ حسین تنها باشد.
آن گاه گریه حضرت زهراء سلام اللّه علیها افزون یافت و گفت: چه کسى براى فرزندم گریه و عزادارى خواهد کرد؟
حضرت رسول فرمود: فاطمه جان ! زنان و مردان امّت من بر مصیبت او و اهل و عیالش مى گریند و نوحه سرائى و عزادارى خواهند کرد، و این نوحه سرائى و عزادارى هر سال تجدید خواهد شد؛ و چون روز قیامت برپا شود تو، زنان گریه کننده و عزادار بر حسین را شفاعت نموده و من، مردانشان را شفاعت مى کنم .
و اى فاطمه ! تمام چشم ها در قیامت گریان مى باشند، مگر آن چشمانى که در عزا و مصیبت حسین علیه السلام گریان بوده باشد که آنان خندان و خوشحال وارد بهشت خواهد شد.(35)
چگونگى دفاع از حقّ خود
عایشه دختر ابوبکر حکایت مى کند:
فاطمه زهراء سلام اللّه علیها پس از شهادت پدرش، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در یکى از روزها نزد پدرم ابوبکر آمد و ارثیّه پدرى خود را از او مطالبه نمود.
و پدرم، ابوبکر در پاسخ به وى اظهار اشت: پیغمبر خدا چیزى به عنوان ارثیّه، باقى نگذاشته است و آنچه که از اموال او باقى مانده باشد، صدقه خواهد بود.
فاطمه سلام اللّه علیها با شنیدن سخنان پدرم ابوبکر، خشمگین و ناراحت شد و از او کناره گرفت و با همین ناراحتى و کناره گیرى به زندگى خود ادامه داد تا آن که وفات یافت .
سپس عایشه در ادامه سخنان خود افزود: حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها سهمیّه خود را به عنوان ارثیّه، از اموال رسول اللّه صلوات اللّه و سلامه علیه و همچنین فدک را از پدرم ابوبکر به طور مرتّب مطالبه و درخواست مى نمود؛ ولیکن پدرم از پرداخت آن ها خوددارى مى کرد.(36)
طبق مشهور و روایات وارده: فدک، باغ بسیار بزرگى بوده که طبق ضوابطى در جنگ خیبر، حقّ شخصى پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله قرار گرفت .
و حضرت آن را در حضور اصحاب به دخترش، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها تحویل داد و به آن مخدّره بخشید.
بى تابى دختر و بشارت پدر
ابو ایّوب انصارى حکایت کند:
در آن هنگامى که رسول گرامى اسلام صلّی اللّه علیه و آله در بستر بیمارى خوابیده بود و آخرین لحظات عمر پربرکت خود را سپرى مى نمود، حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها به دیدار پدر بزرگوارش آمد.
و چون پدر را با آن وضعیت جسمى مشاهده نمود، سخت گریست و اشک بر گونه هایش جارى گشت .
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله با دیدن غم و اندوه دخترش، وى را دلدارى داد و اظهار داشت: اى فاطمه ! خداوند متعال از بین تمام بندگانش، تنها علىّ بن ابى طالب علیه السلام را به عنوان شوهرت برگزید.
و آن گاه بر من وحى فرستاد که تو را به نکاح او در آورم و این براى تو عظمت و سعادت بود که چنین شخصیّتى شوهر تو گردید.
در این لحظه، حضرت زهراء سلام اللّه علیها خوشحال شد و با شادمانى تبسّمى نمود.
و پدرش در ادامه فرمایش خود افزود: فاطمه جان ! بدان که شوهرت داراى چند خصلت و فضیلت است که دیگران از آن فضایل و مناقب محروم هستند:
ایمان و اعتقاد راسخ به خدا و رسولش، آگاهى به علوم و فنون مختلف، داراى حکمت و معارف، همسرى چون تو، دو فرزند پسر چون حسن و حسین، انجام امر به معروف و نهى از منکر در تمام حالات، قضاوت بر مبناى کتاب خدا.
و پس از آن فرمود: فاطمه ! ما اهل بیتى هستیم که خداوند رحمان عنایتى را به ما فرموده است، که (نه به امّت هاى قبل از ما و نه بعد از ما) به هیچکس چنین عنایتى نشده و نخواهد شد.
پدرت بهترین و افضل تمام پیغمبران مى باشد.
شوهرت وصىّ من، و افضل اوصیاء است .
عمویت، حمزه سیّد و سرور تمام شهیدان است .
جعفر طیّار از ما اهل بیت است، که در بهشت با دو بال خود پرواز مى کند.
و دو فرزندت حسن و حسین، که دو سبط این امّت مى باشند.(37)
اذان و تجلّى خاطرات پدر
پس از گذشت مدّتى از رحلت و شهادت جانگداز پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله، دخترش فاطمه زهراء سلام اللّه علیها چنین اظهار داشت: دلم تنگ شده است و آرزو دارم، که آواى اذان بلال اذان گوى پدرم را بشنوم .
و چون بلال متوجّه آرزوى حضرت زهراء سلام اللّه علیها شد، مشغول گفتن اذان گردید؛ و چون گفت: (اللّه اکبر، اللّه اکبر).
حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها به یاد خاطرات دوران پدرش افتاد؛ و نتوانست خود را کنترل نماید و با صداى بلند شروع به گریستن نمود.
تا آن که اذان بلال رسید به: (أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه )، که در این هنگام حضرت زهراء صیهه و فریادى کشید و با حالت بیهوشى بر صورت، روى زمین افتاد.
مردم گفتند: اى بلال ! ساکت شو، چیزى نمانده است که دختر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله دار فانى را وداع گوید.
پس بلال ساکت شد و باقى مانده اذان را ادامه نداد.
و چون حضرت به هوش آمد در خواست ادامه اذان را داشت .
بلال قبول نکرد و گفت: اى سرور زنان ! بر تو مى ترسم که مشکلى براى شما پیش آید،
به همین جهت حضرت از او گذشت کرد و ساکت ماند.
همچنین در روایتى دیگر، از امام علىّ علیه السلام آمده است که فرمود:
هر گاه فاطمه زهراء سلام اللّه علیها چشمش به لباس و پیراهن پدرش، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مى افتاد و یا آن را مى دید و مى بوئید، گریان مى شد و حالت بیهوشى به آن بانوى مجلّله دست مى داد.(38)
فخر حوّا و عظمت زهراء علیها السلام
امام حسن عسکرى به نقل از پدران بزرگوارش علیهم السلام، از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود:
چون خداوند متعال حضرت آدم علیه السلام و حوّا را آفرید و در بهشت جاى گرفتند، بر خود بالیدند و آدم علیه السلام به همسر خود حوّا، گفت: خداوند موجودى بهتر و برتر از ما نیافریده است .
در این هنگام پروردگار متعال به جبرئیل علیه السلام وحى فرستاد: بنده ام، آدم را به فردوس أعلى بِبَر؛ همین که آدم علیه السلام وارد آن مکان مقدّس شد، کنیزى که در یکى از بهترین قصرها که بر سرش تاجى از نور بود و دو گوشواره از نور در گوش خود داشت، توجّه آدم را به خود جلب کرد.
و چون نگاه آدم بر آن فرشته افتاد و دید که نور جمالش تمام بهشت را روشنائى بخشیده، از جبرئیل سؤ ال نمود که: او کیست ؟
جبرئیل علیه السلام اظهار داشت: او فاطمه دختر محمّد، پیغمبر خدا و یکى از فرزندان تو مى باشد که در زمان آینده مبعوث مى گردد.
آدم علیه السلام سؤ ال نمود: تاجى که بر سر دارد چیست ؟
جبرئیل گفت: شوهرش علىّ بن ابى طالب علیه السلام مى باشد.(39)
فاطمه زهراء و اسرار پدر صلّى اللّه علیه و آله
عایشه یکى از همسران رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله حکایت کند:
در آن هنگامى که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نزد من حضور داشت، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها بر ما وارد شد؛ و چنان راه مى رفت که همانند راه رفتن رسول اللّه بود.
وقتى رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله متوجّه آمدن دخترش حضرت فاطمه شد، به وى خطاب کرد و فرمود: دخترم ! خوش آمدى، و سپس او را کنار خود، سمت راست نشاند و سخنى مخفیانه به او گفت که ناگاه دیدم فاطمه زهراء گریان شد.
عایشه افزود: علّت گریان شدنش را جویا شدم و گفتم: اى فاطمه ! من تو را هرگز با چنین خوشى ندیده بودم که کنار پدرت باشى، پس ‍ چرا ناگهان گریان شدى ؟!
حضرت زهراء سلام اللّه علیها در جواب اظهار داشت: اسرار پدرم را فاش نمى کنم .
بعد از آن دیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مطلب دیگرى مخفیانه به زهراى مرضیّه فرمود، که خوشحال و خندان گردید و تبسّمى نمود.
در این موقع تعجّب من بیشتر شد و این بار علّت گریه و خنده او را جویا شدم ؟
و آن حضرت، دو باره در جواب من اظهار داشت: به هیچ عنوان اسرار پدرم را فاش نمى کنم .
تا آن که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله رحلت نمود و من از فرصت استفاده کرده و علّت خنده و گریه آن روز را، از فاطمه زهراء جویا شدم ؟
و آن حضرت اظهار داشت: پدرم در آن روز به من فرمود: جبرئیل هر سال یک بار بر من وارد مى شد؛ ولى امسال دو مرحله بر من وارد شد و این علامت نزدیک شدن مرگ من مى باشد، پس با این سخنِ پدرم، گریان شدم .
و در ادامه فرمایشاتش فرمود: تو از اهل بیت من، اوّل کسى خواهى بود که به من ملحق مى شوى، سپس پدرم افزود:
آیا راضى و خوشحال نیستى که سیّد و سرور زنان باشى .
و من پس از شنیدن چنین بشارتى مسرور و شادمان گشتم .(40)
نسوختن انگشت در دیگ حریره
أنس بن مالک حکایت کند:
روزى حجّاج بن یوسف ثقفى مرا نزد خویش احضار کرد و درباره جریان به هم زدن و مخلوط کردن غذاى داخل دیگ به وسیله دست، که توسّط حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها انجام گرفته بود، سؤ ال کرد.
گفتم: روزى عایشه به حضور فاطمه زهراء علیها السلام وارد شد و دید که آن حضرت مشغول پختن حریره براى دو فرزندش حسن و حسین علیهما السلام مى باشد.
و مقدارى آرد و شیر و روغن داخل دیگ ریخته بود و آن را روى اجاقى که آتش زیر آن شعله ور بود قرار داده ؛ و با انگشت خود، حریره داخل دیگ را در حالى که مى جوشید و غُل غُل مى کرد، به هم مى زد و مخلوط مى نمود.
عایشه با دیدن چنین صحنه اى بُهت زده گشت و با حیرت و تعجّب، از منزل دختر پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله خارج شده و به سوى منزل پدرش، ابوبکر حرکت کرد.
و چون به منزل پدرش وارد شد، گفت: اى پدر! هم اکنون جریان عجیبى را از فاطمه زهراء مشاهده کردم، که مرا به حیرت و تعجّب واداشته است .
او را دیدم در حالى که دیگ حریره، روى اجاق آتش مى جوشید، با انگشت خویش آن ها را به هم مى زد و مخلوط مى نمود.
ابوبکر گفت: اى دخترم ! این موضوع را مخفى و کتمان دار، مبادا کسى متوجّه شود، که این امر بسیار مهمّ و عظیم است .
ولى همین که پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله از این جریان آگاه شد، بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى، فرمود:
مردم از دیدن صحنه جریان دیگ و آتش تعجّب مى کنند و آن را جریانى عظیم و غیر قابل قبول مى پندارند.
و سپس افزود: سوگند به آن کسى که مرا به رسالت مبعوث کرده و به نبوّت خویش بر انگیخته است، باید بدانید که خداوند متعال آتش و حرارت آن را بر جسد فاطمه و بر خون و مو و تمام اجزاء بدنش حرام گردانیده است .
همانا فاطمه و شیعیانش (پیروان واقعى در عمل و گفتار) از حرارت آتش در أمان خواهند بود، و بلکه آتش و خورشید و ماه و ستارگان و کوه ها، همه و همه در طاعت فاطمه و نسل او یعنى ؛ اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مى باشند.
و همچنین جنّیان در رکاب آخرین فرزندش، امام زمان علیه السلام با مخالفان و ظالمان مى جنگند.
و در آن هنگام، زمین تمام برکات و گنجینه ها و مخازنش را تسلیم مهدى موعود عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف خواهد نمود.
پس واى به حال کسى که در فضائل ومناقب بى شمار فاطمه شکّ کند، خداوند لعنت کند آن کسانى را که به هر عنوانى، کینه و دشمنى شوهرش، علىّ بن ابى طالب را در دل دارند و امامت او و دیگر فرزندانش را نپذیرند و انکار کنند.
ودر پایان افزود: بدانید و آگاه باشید که فاطمه علیها السلام در صحراى محشر بیش از دیگران شفاعت مى نماید و شفاعتش پذیرفته و مقبول درگاه خداوند متعال قرار خواهد گرفت .(41)
پاداش پاسخگوئى به مسائل
امام حسن عسگرى صلوات اللّه و سلامه علیه حکایت فرماید:
روزى زنى نزد حضرت فاطمه زهراء علیها السلام وارد شد و گفت: مادرى دارم ضعیف و ناتوان که براى انجام نماز، مسئله اى برایش ‍ پیش آمده و مرا فرستاده است تا پاسخ آن را از شما دریافت نمایم .
حضرت زهراء علیها السلام پس از گوش دادن به سخنان آن زن، جوابش را داد و آن زن دو مرتبه سؤ ال خود را تکرار کرد و حضرت دوباره جواب او را داد.
و به طور مرتّب آن زن سؤ ال خود را بازگو کرد تا آن که به ده مرتبه رسید و حضرت زهراء علیها السلام بدون هیچ گونه احساس و اظهار ناراحتى و بلکه به عطوفت پاسخ او را بیان مى نمود.(42)
پس از آن، زن خجالت زده شد و گفت: شما را خسته و ناراحت کردم، بیش از این مزاحم شما نمى شوم .
و حضرت زهراء علیها السلام اظهار نمود: خیر، براى من زحمتى نخواهد بود و سپس افزود: چنانچه شخصى أجیر شده باشد تا بارى سنگین را به جائى ببرد و در إزاى آن مبلغ صد هزار دینار مزد بگیرد آیا ناراحت مى شود؟!
و آن زن در جواب حضرت گفت: خیر.
بعد از آن فرمود: من براى هر سؤ ال که جوابش را بگویم أجیر تو هستم و مزد و پاداش آن نزد خداوند متعال به ارزشى بیش از آنچه که در این جهان است، مى باشد.
پس اکنون آنچه مى خواهى سؤ ال کن و براى من ناراحت مباش، که از پدرم رسول اللّه صلوات اللّه علیه شنیدم، فرمود:
علماء و دانشمندان، شیعیان و پیروان ما در روز قیامت در حالى محشور مى شوند، که تاج کرامت بر سر نهاده اند.
چون آنان در دنیا بر هدایت بندگان خدا، تلاش و کوشش داشته اند مورد لطف و رحمت خداوند قرار مى گیرند و هدایا و خلعت هاى گرانبهاى بهشتى تقدیمشان مى شود ...
پس از آن حضرت زهراء علیها السلام فرمود: اى بنده خدا! ارزش یکى از آن خلعت ها، هزار بار بیش از آنچه است که در این دنیا وجود دارد وخورشید بر آن مى تابد.
چون که چیزهاى این دنیا هر چند هم به ظاهر ارزش والائى داشته باشد؛ امّا فاسد شدنى و فناپذیر است، بر خلاف قیامت و بهشت که هر چه در آن باشد سالم و جاوید خواهد بود.(43)
تدوین مصحف فاطمه علیها السلام
در این که کتاب شریف مُصحَف حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها چگونه تدوین شده و با چه کیفیّتى بوده است، احادیث و روایات مختلفى وارد شده است که به جمع سه حدیث مى پردازیم :
روزى عدّه اى از اصحاب و افرادى که در مجلس امام جعفر صادق علیه السلام حضور داشتند، پیرامون کتاب جَفر، جامعه و مُصحَف سؤ الاتى را مطرح کردند.
حضرت درباره هر کدام، مطالبى را بیان فرمود و سپس پیرامون مُصحَف چنین اظهار داشت :
چون خداوند متعال، حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله را قبض روح کرد و رحلت نمود، غم و اندوه سختى بر فاطمه مرضیّه علیها السلام روى آورد که ناگوار و غیر قابل تحمّل بود و در این راستا، کسى غیر از خداى متعال از دردها و ناراحتى هاى درونى آن حضرت آگاه نبود.
پس خداى منّان جهت تسّلاى آن بزرگوار فرشته اى را مأمور نمود تا با وى هم سخن و هم راز گردد؛ و مدّتى به این منوال گذشت، تا آن که روزى این موضوع را با همسر خود امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام در میان نهاد که فرشته اى نزد من مى آید و با من حدیث مى گوید و مونس من گشته است .
امام علىّ علیه السلام اظهار داشت: هرگاه متوجّه صداى او شدى و احساس نمودى که آمده است مرا آگاه کن .
پس از آن، هر زمان که فرشته بر حضرت زهراء علیها السلام وارد مى شد، همسر خود، علىّ علیه السلام را خبر مى نمود.
و حضرت علىّ علیه السلام نیز تمامى آنچه را که گفته مى شد مى نوشت، تا آن که یک کتاب کامل و جامع شد و به نام مُصحَف حضرت فاطمه زهراء علیها السلام تدوین و ثبت گردید.
و تمام علوم و آنچه که انسان ها در تمام دوران ها نیازمند آن باشند در آن مصحف شریف موجود است .
و سپس امام جعفر صادق علیه السلام افزود: کتاب مصحف و نیز جامعه و جفر أبیض و جفر أحمر، همه آن ها نزد مااهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام موجود مى باشد.(44)
لوح حضرت فاطمه سلام اللّه علیها
امام جعفر صادق علیه السلام حکایت فرماید:
روزى پدرم امام محمّد باقر علیه السلام به جابر بن عبداللّه انصارى پیشنهاد داد براین که در فرصتى مناسب، صحبتى با تو دارم .
جابر اظهار داشت: هر موقع بفرمائى، من آماده ام .
تا آن که روزى پدرم سلام اللّه علیه، جابر را فرا خواند و فرمود:
آن لوحى را که در حضور مادرم، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها مشاهده کرده اى، توضیحاتى پیرامون آن بیان نما.
جابر در پاسخ گفت: روزى براى تبریک و تهنیت ولادت امام حسین علیه السلام بر مادرت، فاطمه زهراء علیها السلام وارد شدم .
در مقابل او لوحى سبز رنگ دیدم که گمان کنم از نوع زمرّد بود؛ و سپس در آن لوح نوشته هائى را به رنگ سفید، شبیه نور خورشید مشاهده کردم، که برایم تعجّب آور بود.
پس عرضه داشتم: اى دختر رسول اللّه ! پدر و مادرم فدایت باد، این لوح چیست ؟ و چه مطالبى در آن ثبت گردیده است ؟
در پاسخ فرمود: این لوحى است که خداوند متعال، آن را به پدرم هدیّه داده است و در آن نام پدرم و همسرم علىّ و دو فرزندم حسن و حسین و دیگر امامان و اوصیاء علیهم السلام درج گردیده است .
و پدرم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله آن را به من عنایت کرده، تا به وسیله آن شادمان و مسرور باشم .
گزیده اى از متن لوح مقدّس
به نام خداوندى که رحمن و رحیم است، این نوشتار از سوى خداوند عزیز و حکیم براى پیغمبرش، محمّد صلّی اللّه علیه و آله به وسیله روح الامین ارسال گردید.
اى محمّد! نام هاى مرا تعظیم بدار و نعمت هاى مرا شکرگزار باش .
من خداى بى همتا هستم ؛ و در هم کوبنده دستگاه و قدرت ستمگران، و نابود کننده تجاوزگران مى باشم، و در روز قیامت حاکم خواهم بود ... .
به درستى که تو را بر تمامى پیغمبران خود، همچنین جانشین و خلیفه ات را بر دیگر اوصیاء از هر جهت برترى و فضیلت دادم .
و فرزندانت، حسن را معدن علوم و حسین را نگه دارنده و حافظ دین و شریعت قرار دادم و او را به وسیله شهادت بر تمامى افراد گرامى خواهم داشت، و نیز اولیاء و حجّت هاى خود را بر بندگانم از نسل او قرار داده ام .(45)
قضاوت در بهترین خطّ
روزى حضرت فاطمه زهراء علیها السلام مشغول انجام کارهاى منزل بود و دو فرزند عزیزش حسن و حسین علیهما السلام خطّى را نوشته بودند و هر یک ادّعا مى کرد، که خطّ من بهتر و زیباتر است .
پس جهت قضاوت نزد مادرشان آمدند و از او خواستند تا نظر دهد که خطّ کدام یک بهتر و زیباتر مى باشد.
ولى حضرت زهراء علیها السلام براى آن که هیچ کدام را ناراحت نکند اظهار داشت: از پدرتان سؤ ال نمائید.
و چون حسن و حسین علیهما السلام موضوع را براى پدرشان عرضه داشتند، او نیز نخواست که یکى از آن دو عزیز را ناراحت و مأیوس ‍ نماید، به همین جهت فرمود: بروید و از جدّتان رسول خدا سؤ ال نمائید.
لذا آن دو عزیز، نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله آمدند وخطّشان را نشان دادند، همچنین حضرت فرمود: من نیز قضاوت نکنم تا آن که با جبرئیل مشورت نمایم .
همین که جبرئیل علیه السلام بر حضرت رسول وارد شد و در جریان موضوع قرار گرفت، اظهار داشت: بایستى از خداوند سبحان نظر خواهى کنم، و در نهایت خداى مهربان خطاب نمود: باید مادرشان نظر دهد و قضاوت نماید.
به همین جهت، حضرت زهراء علیها السلام گردنبند مروارید خود را از گردن در آورد و نخ آن را پاره نمود و دانه هایش را بر زمین ریخت و سپس به فرندانش خطاب نمود و اظهار داشت: هر کدام از شما دانه هاى بیشترى بردارد خطّ او بهتر است .
و هر یک به طور مساوى از دانه هاى مروارید برداشت و در نهایت هیچ کدام ناراحت و غمگین نگشتند و خطّ هر دو خوب و زیبا تشخیص داده شد.(46)
گریه بر فراق پدر یا بر ظلم دشمن ؟
همان طورى که قبلاً گفته شد، حضرت فاطمه مرضیّه علیها السلام یکى از چهار نفر گریه کنندگان عالم به شمار آمده است .
آن مظلومه پس از رحلت پدرش رسول گرامى اسلام صلّی اللّه علیه و آله به قدرى مورد انواع ظلم ها و مصائب جسمى و روحى قرار گرفت که چاره اى جز، گریستن نداشت و آن قدر گریست ؛که روزى بزرگان مدینه، محضر امام علىّ علیه السلام شرف حضور یافتند و عرضه داشتند:
فاطمه زهراء علیها السلام شب و روز گریان مى باشد، و آسایش را از ما و از خانواده هایمان سلب نموده است ؛ لذا تقاضامندیم که از او بخواهى که یا در شب و یا در روز گریه کند.
و امام علىّ علیه السلام پس از شنیدن این سخنان دلخراش، وارد منزل شد و کنار حضرت زهراء علیها السلام نشست و مشغول توصیه و دلدارى آن بانوى مظلومه گردید.
و پس از گذشت لحظاتى با دلدارى هاى مناسب، حضرت زهراء اندکى سکوت نمود.
در این هنگام، امام علىّ علیه السلام اظهار داشت: اى فاطمه ! بزرگان مدینه از من خواسته اند تا به شما بگویم که یا شب را براى گریه انتخاب نمائى و یا روز را؟
حضرت زهراء علیها السلام پاسخ داد: یا علىّ! جور و جفاى زمانه چنان بر من هجوم آورده است که تاب و توان را از من ربوده و بى اختیار مى گِریَم، لیکن به مردم شهر مدینه بگو که از عمر من چند صباحى بیش باقى نمانده است و در همین روزها از میان ایشان رحلت مى کنم .
به همین جهت امام علىّ علیه السلام کنار قبرستان بقیع، سایه بانى به عنوان بیت الاحزان خانه غم و اندوه و ناله براى همسر مظلومه اش بر پا نمود.
و حضرت زهراى مظلومه علیها السلام هر روز صبح به همراه دو فرزندش حسن و حسین علیهما السلام از خانه اش با حالت گریه رهسپار قبرستان بقیع مى شد، تا بتواند با خداى خود با حالتى آسوده راز و نیاز نماید.
و چون، شب فرا مى رسید، امام علىّ علیه السلام به قبرستان مى آمد و همسر دل شکسته و ستمدیده اش را به همراه دو نور دیده اش به خانه باز مى گرداند.(47)
استقبال از مرگ یا رفتن به میهمانى
سلمى همسر ابو رافع غلام و یار حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و همچنین أسماء بنت عمیس و عبداللّه بن عبّاس و دیگر بزرگان حکایت کرده اند:
در آن هنگام که حضرت فاطمه زهراء علیها السلام لحظات آخر عمر پر برکت خویش را سپرى مى نمود، به اطرافیان خطاب کرد و فرمود: مقدارى آب برایم بیاورید.
و چون آب آماده گشت، حضرت بدن خود را شستشو و غسل داد و سپس فرمود: بهترین و تمیزترین لباس هاى مرا بیاورید.
و وقتى لباس هاى مورد نظر آن مخدّره مظلومه در کنارش گذارده شد، آن ها را پوشید.
پس از آن دستور داد که رختخواب مرا در وسط اتاق بیندازید؛ و حضرت بعد از آن با حالت مخصوصى، آرام، آرام وارد اتاق شد و در رختخواب خود، رو به قبله خوابید و دست خود را زیر سر گذاشت و اظهار نمود:
من در همین لحظات از میان شما خواهم رفت و به سوى پروردگار خویش رحلت مى کنم و از این دنیاى فانى راحت مى شوم و به میهمانى و ملاقات خداوند رحمان و همچنین دیدار پدرم رسول خدا مى روم .
از شما مى خواهم که پس از وفاتم، بدنم را برهنه و عریان نکنید چون که من خود را شستشو داده و تمیز کرده ام ؛ و سپس پارچه اى روى خود کشید.(48)
و شاید مقصود این بوده باشد که حضرت زهراء علیها السلام، این اوّلین مظلومه جهان بشریّت، نخواسته است که همسرش، امام علىّ صلوات اللّه علیه از صدمات و شکنجه هاى وارده بر بدن نازنینش توسطّ دشمنان دوست و مسلمان نما آگاه شود و قلب حضرتش ‍ غمگین و دلخراش گردد.
سفارشى مهمّ در آخرین لحظات
روزى امام محمّد باقر علیه السلام ضمن فرمایشاتى، در جمع اصحاب حکایت فرمود:
حضرت فاطمه زهراء علیها السلام پس از رحلت پدرش، رسول گرامى اسلام صلّی اللّه علیه و آله بیش از مدّت شصت روز زندگى نکرد.(49 )
و چون مریضى آن مخدّره مظلومه که به جهت صدمات وارده به وجود آمده بود شدّت یافت، دست به سوى آستان مقدّس الهى بلند کرده و با خداوند متعال مناجات و راز و نیاز مى نمود.
و از جمله مناجات ها و استغاثه هاى آن حضرت چنین بود:
(یا حَىُّ یا قَیُّوم، بِرَحْمَتِک أسْتَغیثُ، فَأغِثْنى، اللّهمّ زَحْزِحْنی عَنِ النّارِ، وأدْخِلْنى الْجَنَّةَ، وألْحِقْنى بِمُحمَّد (صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ).
و هرگاه امیرالمؤ منین، علىّ علیه السلام کنار بستر همسرش، فاطمه زهراء علیها السلام مى آمد، براى او این چنین دعا مى نمود:
اى فاطمه ! خداوند، تو را عافیت و سلامتى عنایت فرماید، و تو را زنده و سالم نگه دارد.
ولیکن حضرت زهراء مرضیّه علیها السلام در مقابل دعاى شوهرش، چنین اظهار مى داشت: چه قدر خوب است که هر چه زودتر به خداى خویش ملحق شوم و با او ملاقات کنم .
و سپس در آخرین لحظات عمر شریفش، وصیّت خود را پیرامون مهریّه اش و همچنین اثاث و اسباب منزل که متعلق به خودش بود مطرح کرد و در پایان به همسرش امام علىّ علیه السلام خطاب کرد و اظهار داشت :
یا علىّ! پس از من با أمامه دختر ابوالعاص ازدواج نما، چون که او همانند خودم نسبت به فرزندانم دلسوز و مهربان مى باشد.(50)
بهترین الگو براى بانوان
عبداللّه بن عباس و دیگر راویان حکایت کنند:
هنگامى که زمان رحلت یگانه دخت نبوّت، همسر ولایت حضرت فاطمه زهراء علیها السلام نزدیک شد، أسماء بنت عمیس را طلب کرد.
و چون اسماء نزد ایشان حضور یافت، به او فرمود:
اى اسماء! وقت جدائى و فراق من فرا رسیده است، مى خواهم بعد از آن که فوت نمودم، جسد مرا به وسیله اى بپوشانى، تا آن که هنگام تشییع جنازه ام و حجم بدنم مورد دید افراد نامحرم قرار نگیرد.
اسماء با شنیدن این کلمات بسیار اندوهگین و محزون گردید.
و چون حضرت زهراء مرضیّه علیها السلام، بر خواسته و پیشنهاد خود اصرار ورزید، اسماء اظهار داشت: اى حبیبه خدا! من در حبشه، تخت هائى را دیده ام که مخصوص حمل و تشییع جنازه زن درست مى کرده اند.
حضرت زهراء علیها السلام با شنیدن آن خوشحال شد و تقاضا نمود که تابوتى همانند آن را برایش تهیّه نمایند.
وقتى اسماء آن تابوت را تهیّه کرد و نزد ایشان آورد، حضرت آن را مشاهده نمود و فرمود:
شما با این تابوت، جسد مرا از دید افراد و نامحرمان مستور و پنهان خواهید داشت، خداوند متعال بدن شما را از آتش دوزخ مستور گرداند.(51)

وصایاى حضرت
حضرت زهراء مظلومه علیها السلام، آن سرور زنان در آخرین لحظات عمر خود، به همسرش امیرالمؤ منین، امام علىّ علیه السلام خطاب کرد و چنین اظهار نمود:
یا علىّ! تو خود گواهى که در دوران زندگى از من دروغ و خیانتى سر نزده است، در تمام مسائل و جریانات گوناگون زندگى، من با تو مخالفتى نداشته ام، بلکه همیشه در تمام لحظات سعى کرده ام که یار و یاور تو بوده باشم .
اکنون از تو مى خواهم، چنانچه بعد از من خواستى همسرى برگزینى، أمامه دختر خواهرم را انتخاب نمائى، که او براى فرزندانم چون مادرى دلسوز و مهربان است .
تابوتى برایم تهیّه کنید و جنازه ام را درون آن قرار دهید تا هنگام تشییع، بدنم پنهان و پوشیده باشد و حجم بدنم مورد دید افراد و توجّه نامحرمان قرار نگیرد.
هنگامى که شب فرا رسید و افراد، در خانه هاى خود خوابیدند، جنازه ام را حمل و تشییع کنید، تا اشخاصى که بر من ظلم کردند و حقّ ما را غصب نمودند، در تشییع جنازه ام شرکت نکنند، چون که آنان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند.
اجازه ندهید، آن هائى که بر ما ظلم کرده اند و کسانى که تابع ایشان شده اند بر جنازه من نماز بخوانند.
سپس افزود: اى پسر عمو! وقتى روح از بدنم خارج شد و خواستى مرا غسل دهى، بدنم را برهنه منما، چون که من خود را شسته ام .
و مرا پس از غسل، از باقیمانده حُنوط پدرم، رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، حُنوط کن .
و خودت به همراه دیگر نزدیکان و یاران باوفا، نماز را بر جنازه ام اقامه کنید.
و آن گاه بدون آگاهى و اطّلاع دیگران، مرا در محلّى مخفى، دفن نمائید تا آن که محلّ دفنم نیز، از نامحرمان و غاصبان و ظالمان پنهان و مستور باشد.
و ضمن آن که هیچ یک از آن هائى که بر من و تو ظلم کردند نباید در مراسم دفن من شرکت کنند، محل قبرم نیز مخفى باشد.(52)
عروج ملکوتى یا پرواز نجاتبخش
امام جعفر صادق صلوات اللّه علیه حکایت فرماید:
هنگامى که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله رحلت نمود، دو چیز گرانبها را در بین امّت خود به عنوان امانت قرار داد، که یکى قرآن و دیگرى عترت و اهل بیتش علیهم السلام بود.
پس از آن به نقل از فاطمه زهراء علیها السلام حکایت فرماید:
چند روزى پس از رحلت پدرم رسول خدا صلوات اللّه علیه، ایشان را در خواب دیدم و اظهار داشتم :
اى پدرجان ! تو رفتى و با رفتن تو ارتباط ما با عالم وحى قطع گردید؛ و هنوز سخنم پایان نیافته بود که در همین لحظات متوجّه شدم، چندین نفر از فرشته هاى الهى نزد من آمدند و مرا به همراه خود بالابردند.
وقتى وارد آسمان ها شدم، ساختمان هاى با شکوه و باغات بسیار سبز و خرّم را دیدم و چون به یکى از آن قصرهاى بهشتى نزدیک شدم، مشاهده کردم که چندین حوریه از آن بیرون آمدند و مى خندیدند و به یکدیگر بشارت مى دادند.
و من با دیدن چنان صحنه هاى سعادت بخش و دلنشین، بسیار علاقه مند شدم که نزد آن ها بمانم و برنگردم ؛ لیکن در همین حالت از خواب بیدار شدم .
سپس حضرت صادق علیه السلام به نقل از امیرالمؤ منین، امام علىّ علیه السلام چنین فرمود:
ناگهان دیدم که فاطمه زهراء علیها السلام حیرت زده و پریشان از خواب بیدار شد و مرا صدا زد، جلو رفتم و جریان را جویا شدم ؟
و چون آن مخدّره مظلومه، خواب خود را برایم بیان نمود، از من عهد و پیمان گرفت که چون رحلت نماید کسى در مراسم تشییع و تدفین وى شرکت نکند، مگر سه نفر از زنان به نام هاى :
امّ سلمه، امّ أیمن و فضّه .
و هشت نفر از مردان که به نام هاى :
دو فرزندش، حسن و حسین، عبداللّه بن عبّاس، سلمان فارسى، عمّار یاسر، مقداد و ابوذر غفارى بودند.
حضرت امام علىّ علیه السلام در ادامه فرمود: و در آن شبى که وعده الهى فرا رسید و فاطمه زهراء علیها السلام در آن شب قبض روح گردید، متوجّه شدم که آن مظلومه، بر عدّه اى تازه وارد سلام مى دهد و مى گوید: (وعلیکم السّلام ).
بعد از آن، همسر مظلومه ام به من خطاب کرد و اظهار داشت :
یا علىّ! این جبرئیل امین است که بر من وارد شده و مرا بر نعمت هاى بهشتى بشارت مى دهد.
پس از گذشت لحظه اى دیگر، باز اظهار نمود: (و علیکم السّلام )، و سپس به من خطاب نمود: اى پسر عمو! این میکائیل است که بعد از جبرئیل بر من وارد شد.
در مرتبه سوّم دختر رسول خدا چشم هاى خود را گشود و اظهار داشت: و این عزرائیل است که اکنون وارد شد؛ و پدرم اوصاف و حالاتش را برایم گفته بود.
و بعد از آن عزرائیل را مورد خطاب قرار داد و گفت: سلام بر تو، اى گیرنده ارواح ! تعجیل نما و جانم را برگیر، ولیکن سعى کن مرا عذاب ندهى و جانم را به سختى نگیرى .
و سپس به درگاه پروردگار متعال چنین اظهار نمود: بار خداوندا! من به سوى رحمت و برکات تو مى آیم، نه به سمت آتش و عذابِ دردناکى که به معصیت کاران وعده داده اى .
و آن گاه، آن بانوى ستمدیده در حالى که رو به قبله دراز کشیده بود چشم هاى خویش را بر هم نهاد و به عالم بقاء رحلت نمود.(53)
در سوگ حضرت زهراء سلام اللّه علیها

بتاب اى مه تو بر کاشانه من
که تاریک است امشب خانه من
بتاب اى مه که بینم روى نیلى
بشویم در دل شب جاى سیلى
بتاب اى مه که تا با قلب خسته
دهم من غسل، پهلوى شکسته
بتاب اى مه که شُویم من شبانه
ز اشک دیده، جاى تازیانه
بتاب اى مه که تا کلثوم و زینب
ببیند روى مادر در دل شب
بتاب اى مه حسن مادر ندارد
حسین من کسى بر سر ندارد
بتاب اى مه گلستانم خزان شد
به زیر خاک، زهراى جوان شد(54)
بریز آب روان اَسماء، ولى آهسته آهسته
به جسم اطهر زهراء، ولى آهسته آهسته
ببین بشکسته پهلویش، سیه گردیده بازویش
به ریز آب روان رویش، ولى آهسته آهسته
بُوَد خون جارى اى اسماء هنوز از سینه زهراء
بنالم زین مصیبت ها، ولى آهسته آهسته
حسن اى نور چشمانم ،حسین اى راحت جانم
بیائید اى عزیزانم ،ولى آهسته آهسته
همه خواب و علىّ بیدار، سرش بنهاده بردیوار
بگرید با دل خونبار، ولى آهسته آهسته
روم شب ها سراغ او، به قبر بى چراغ او
بگریم از فراق او، ولى آهسته آهسته
سینه اى کز معرفت گنجینه اسرار بود
کى سزاوار فشار آن در و دیوار بود
طور سینا تجلّى مشعلى از نور شد
سینه سیناى وحدت، مشتعل از نار بود
آن که کردى ماه تابان پیش او پهلو تهى
از کجا، پهلوى او را تاب آن آزار بود
گردش گردون دون بین، کز جفاى سامرى
نقطه پرگار وحدت، مرکز مسمار بود
صورتش نیلى شد از سیلى که چون سیل سیاه
روى گیتى زین مصیبت تا قیامت تار بود(55)

پنج درس آموزنده و ارزشمند
1 امام جعفر صادق صلوات اللّه علیه حکایت فرماید:
حضرت فاطمه زهراء علیها السلام هر هفته، صبح هاى شنبه به زیارت قبور شهدا مى رفت و بر قبر حمزه حضور مى یافت و برایش دعا و استغفار مى نمود.(56)
2 امام موسى بن جعفر به نقل از امیرالمؤ منین، علىّ علیهما السلام حکایت فرماید:
روزى حضرت زهراء علیها السلام نزد پدرش، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بود، که مردى نابینا وارد شد؛ و حضرت فاطمه علیها السلام خود را مخفى کرد.
هنگامى که مرد نابینا خارج شد، حضرت رسول اظهار داشت :
اى فاطمه ! با این که مى دانستى، او نابینا است و تو را نمى بیند، با این حال چرا پنهان شدى ؟
پاسخ داد: بلى، او نابینا بود ولى من که بینا بودم و چشم داشتم .
و سپس افزود: همان طورى که مرد نباید به زن نامحرم نگاه کند، زن هم نباید به مرد نامحرم نگاه نماید، علاوه بر آن، از اندام زن، بوئى تراوش مى کند که نباید نامحرم نزدیک او قرار گیرد.
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله فرمود: به راستى که تو پاره تن من هستى .( 57)
3 امام جعفر صادق صلوات اللّه علیه فرمود:
حضرت زهراء علیها السلام سبزى خُرفه را بسیار دوست مى داشت .
و این گیاه به عنوان (بَقلة الزّهراء) معروف بود؛ خدا لعنت کند بنى امیّه را که از روى دشمنى با ما، آن را بَقلة الحَمقاء نامیدند.(58)
در کُتب طبّ خواصّ بسیارى براى خُرفه بیان شده است .
4 جابر بن عبداللّه انصارى حکایت کند:
روزى پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله بر فاطمه مرضیّه علیها السلام وارد شد و دید آن مخدّره . خود را به وسیله جُل پلاس شتر پوشانده است و مشغول دستاس کردن مى باشد.
و شیر خواره اش نیز در دامانش شیر مى نوشد.
حضرت رسول گریان شد و فرمود: اى دخترم ! تلخى هاى دنیا زودگذر مى باشد ولیکن لذّتهاى آخرت جاوید است .
فاطمه زهراء اظهار داشت: من خداوند را بر نعمت هایش شکر مى گویم و در تمام حالات حقّ او را پاس مى دارم .
در همین لحظه بود که خداوند متعال این آیه شریفه قرآن را بر حضرت رسول فرستاد: (وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى ).(59)
5 و امام سجّاد علیه السلام فرمود: اسماء بنت عمیس حکایت کرده است :
روزى امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام در یکى از جنگ ها غنیمتى به دست آورد و گردنبندى براى همسرش فاطمه علیها السلام خریدارى کرد و به عنوان هدیّه تحویل او داد و حضرت آن را پوشید.
روز بعد، حضرت رسول صلوات اللّه علیه به منزل ایشان آمد و گردنبند را در گردن دخترش دید، فرمود: دخترم ! مردم و دنیا تو را نفریبند، تو دختر رسول خدائى، مبادا به تجمّلات دنیا و زر و زیور آن دل خوش کنى .
حضرت زهراء علیها السلام با شنیدن این سخن، گردنبند را از گردن خود در آورد و پس از فروش با پولش غلامى خرید و او را آزاد کرد و پیامبر خدا شادمان و مسرور گشت .( 60)
بلبل شیرین سخن

دختر فکر بکر من، غنچه لب چو وا کند
از نمکین کلام خود، حقّ نمک ادا کند
طوطى طبع شوخ ‌من ،گرکه شکرشکن شود
کام زمانه راپرازشکّرجانفزاکند
بلبل نطق من ز یک، نغمه عاشقانه اى
گلشن دهر را پر از، زمزمه و نوا کند
ناطقه مرا مگر، روح قُدُس کند مدد
تا که ثناى حضرت، سیّده نساء کند
فیض نخست و خاتمه، نور جمال فاطمه
چشم دل از نظاره در، مبدأ و منتهى کند
صورت شاهد ازل معنى حسن لم یزل
و هم چگونه وصفِ آئینه حق نما کند
مطلع نور ایزدى، مبدأ فیض سرمدى
جلوه او حکایت از خاتم انبیا کند(61)

چهل حدیث گهربار منتخب
1 قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراء سلام اللّه علیها:
نَحْنُ وَسیلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَیْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ أنْبیائِهِ.(62)

ترجمه :
فرمود: ما أهل بیت پیامبر وسیله ارتباط خداوند با خلق او هستیم، ما برگزیدگان پاک و مقدّس پروردگار مى باشیم، ما حجّت و راهنما خواهیم بود؛ و ما وارثان پیامبران الهى هستیم .
2 قالَتْ علیها السلام: وَهُوَ الامامُ الرَبّانى، وَالْهَیْکَلُ النُّورانى، قُطْبُ الاقْطابِ، وَسُلالَةُ الاْ طْیابِ، النّاطِقُ بِالصَّوابِ، نُقْطَةُ دائِرَةِ الامامَةِ.(63)
ترجمه :
در تعریف امام علىّ علیه السلام فرمود: او پیشوائى الهى و ربّانى است، تجسّم نور و روشنائى است، مرکز توجّه تمامى موجودات و عارفان است، فرزندى پاک از خانواده پاکان مى باشد، گوینده اى حقّگو و هدایتگر است، او مرکز و محور امامت و رهبریّت است .
3 قالَتْ علیها السلام: أبَوا هِذِهِ الاْ مَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلىُّ، یُقْیمانِ أَودَّهُمْ، وَ یُنْقِذانِ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إنْ أطاعُوهُما، وَ یُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدّائم إنْ واقَفُوهُما.(64)
ترجمه :
فرمود: حضرت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و علىّ علیه السلام، والِدَین این امّت هستند، چنانچه از آن دو پیروى کنند آن ها را از انحرافات دنیوى و عذاب همیشگى آخرت نجات مى دهند؛ و از نعمت هاى متنوّع و وافر بهشتى بهره مندشان مى سازند.
4 قالَتْ علیها السلام: مَنْ أصْعَدَ إلىَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، أهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ أفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.(65)
ترجمه :
فرمود: هرکس عبادات و کارهاى خود را خالصانه براى خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحت ها و برکات خود را براى او تقدیر مى نماید.
5 قالَتْ علیها السلام: إنَّ السَّعیدَ کُلَّ السَّعیدِ، حَقَّ السَّعیدِ مَنْ أحَبَّ عَلیّا فى حَیاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ.(66)
ترجمه :
فرمود: همانا حقیقت و واقعیّت تمام سعادت ها و رستگارى ها در دوستى علىّ علیه السلام در زمان حیات و پس از رحلتش خواهدبود.
6 قالَتْ علیها السلام: إلهى وَ سَیِّدى، أسْئَلُکَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ، وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فى مُفارِقَتى أَنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شیعَتى، وَشیعَةِ ذُرّیتَى .(67)
ترجمه :
فرمود: خداوندا، به حقّ اولیاء و مقرّبانى که آن ها را برگزیده اى، و به گریه فرزندانم پس از مرگ و جدائى من با ایشان، از تو مى خواهم گناه خطاکاران شیعیان و پیروان ما را ببخشى .
7 قالَتْ علیها السلام: شیعَتُنا مِنْ خِیارِ أهْلِ الْجَنَّةِ وَکُلُّ مُحِبّینا وَ مَوالى اَوْلیائِنا وَ مُعادى أعْدائِنا وَ الْمُسْلِمُ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ لَنا.(68)
ترجمه :
فرمود: شیعیان و پیروان ما، و همچنین دوستداران اولیاء ما و آنان که دشمن دشمنان ما باشند، نیز آن هائى که با قلب و زبان تسلیم ما هستند بهترین افراد بهشتیان خواهند بود.
8 قالَتْ علیها السلام: وَاللّهِ یَابْنَ الْخَطّابِ لَوْلا إنّى أکْرَهُ أنْ یُصیبَ الْبَلاءُ مَنْ لاذَنْبَ لَهُ، لَعَلِمْتَ أنّى سَأُقْسِمُ عَلَى اللّهِ ثُمَّ أجِدُهُ سَریعَ الاْ جابَةِ.(69)
ترجمه :
حضرت به عمر بن خطّاب فرمود:
سوگند به خداوند، اگر نمى ترسیدم که عذاب الهى بر بى گناهى، نازل گردد؛ متوجّه مى شدى که خدا را قسم مى دادم و نفرین مى کردم .
و مى دیدى چگونه دعایم سریع مستجاب مى گردید.
9 قالَتْ علیها السلام: وَاللّهِ، لاکَلَّمْتُکَ أبَدا، وَاللّهِ لاَ دْعُوَنَّ اللّهَ عَلَیْکَ فى کُلِّ صَلوةٍ.(70)
ترجمه :
پس از ماجراى هجوم به خانه حضرت، خطاب به ابوبکر کرد و فرمود: به خدا سوگند، دیگر با تو سخن نخواهم گفت، سوگند به خدا، در هر نمازى تو را نفرین خواهم کرد.
10 قالَتْ علیها السلام: إنّى أُشْهِدُاللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ، أنَّکُما اَسْخَطْتُمانى، وَ ما رَضیتُمانى، وَ لَئِنْ لَقیتُ النَبِیَّ لا شْکُوَنَّکُما إلَیْهِ.(71)
ترجمه :
هنگامى که ابوبکر و عمر به ملاقات حضرت آمدند فرمود:
خدا و ملائکه را گواه مى گیرم که شما مرا خشمناک کرده و آزرده اید، و مرا راضى نکردید، و چنانچه رسول خدا را ملاقات کنم شکایت شما دو نفر را خواهم کرد.
11 قالَتْ علیها السلام: لاتُصَلّى عَلَیَّ اُمَّةٌ نَقَضَتْ عَهْدَاللّهِ وَ عَهْدَ أبى رَسُولِ اللّهِ فى أمیرالْمُؤ منینَ عَلیّ، وَ ظَلَمُوا لى حَقىّ، وَأخَذُوا إرْثى، وَخَرقُوا صَحیفَتى اللّتى کَتَبها لى أبى بِمُلْکِ فَدَک .(72)
ترجمه :
فرمود: افرادى که عهد خدا و پیامبر خدا را درباره امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام شکستند، و در حقّ من ظلم کرده و ارثیّه ام را گرفتند و نامه پدرم را نسبت به فدک پاره کردند، نباید بر جنازه من نماز بگذارند.
12 قالَتْ علیها السلام: إلَیْکُمْ عَنّى، فَلا عُذْرَ بَعْدَ غَدیرِکُمْ، وَالاَْمْرُ بعد تقْصیرکُمْ، هَلْ تَرَکَ أبى یَوْمَ غَدیرِ خُمّ لاِ حَدٍ عُذْوٌ.(73)
ترجمه :
خطاب به مهاجرین و انصار کرد و فرمود:
از من دور شوید و مرا به حال خود رها کنید، با آن همه بى تفاوتى و سهل انگارى هایتان، عذرى براى شما باقى نمانده است .
آیا پدرم در روز غدیر خم براى کسى جاى عذرى باقى گذاشت ؟


قالَتْ علیها السلام: جَعَلَ اللّهُ الاْ یمانَ تَطْهیرا لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ، وَ الصَّلاةَ تَنْزیها لَکُمْ مِنَ الْکِبْرِ، وَالزَّکاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ، وَ نِماءً فِى الرِّزقِ، وَالصِّیامَ تَثْبیتا لِلاْ خْلاصِ، وَالْحَّجَ تَشْییدا لِلدّینِ(74)

ترجمه :
فرمود: خداوند سبحان، ایمان و اعتقاد را براى طهارت از شرک و نجات از گمراهى ها و شقاوت ها قرار داد.
و نماز را براى خضوع و فروتنى و پاکى از هر نوع تکّبر، مقرّر نمود.
و زکات (و خمس ) را براى تزکیه نفس و توسعه روزى تعیین نمود.
و روزه را براى استقامت و اخلاص در اراده، لازم دانست .
و حجّ را براى استحکام أساس شریعت و بناء دین اسلام واجب نمود.
14 قالَتْ علیها السلام: یا أبَا الْحَسَنِ، إنَّ رَسُولَ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَهِدَ إلَىَّ وَ حَدَّثَنى أنّى اَوَّلُ أهْلِهِ لُحُوقا بِهِ وَلا بُدَّ مِنْهُ، فَاصْبِرْ لاِ مْرِاللّهِ تَعالى وَارْضَ بِقَض ائِهِ.(75)
ترجمه :
فرمود: اى ابا الحسن ! همسرم، همانا رسول خدا با من عهد بست واظهار نمود: من اوّل کسى هستم از اهل بیتش که به او ملحق مى شوم وچاره اى از آن نیست، پس تو صبر نما و به قضا و مقدّرات الهى خوشنود باش .
15 قالَتْ علیها السلام: مَنْ سَلَّمَ عَلَیْهِ اَوْ عَلَیَّ ثَلاثَةَ أیّامٍ أوْجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّةَ، قُلْتُ لَها: فى حَیاتِهِ وَ حَیاتِکِ؟
قالَتْ: نعَمْ وَ بَعْدَ مَوْتِنا.(76)
ترجمه :
فرمود: هر که بر پدرم رسول خدا و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند، چه در زمان حیات و یا پس از مرگ ما باشد.
16 قالَتْ علیها السلام: ما صَنَعَ أبُوالْحَسَنِ إلاّ ما کانَ یَنْبَغى لَهُ، وَلَقَدْ صَنَعُوا ما اللّهُ حَسیبُهُمْ وَطالِبُهُمْ.(77)
ترجمه :
فرمود: آنچه را امام علىّ علیه السلام نسبت به دفن رسول خدا و جریان بیعت انجام داد، وظیفه الهى او بوده است، و آنچه را دیگران انجام دادند خداوند آن ها را محاسبه و مجازات مى نماید.
17 قالَتْ علیه السلام: خَیْرٌ لِلِنّساءِ أنْ لایَرَیْنَ الرِّجالَ وَلایَراهُنَّ الرِّجالُ.( 78)
ترجمه :
فرمود: بهترین چیز براى حفظ شخصیت زن آن است که مردى را نبیند و نیز مورد مشاهده مردان قرار نگیرد.
18 قالَتْ علیها السلام: أوُصیکَ یا أبَاالْحَسنِ أنْ لاتَنْسانى، وَ تَزُورَنى بَعْدَ مَماتى .(79)
ترجمه :
ضمن وصیّتى به همسرش اظهار داشت: مرا پس از مرگم فراموش نکنى .
و به زیارت و دیدار من بر سر قبرم بیائى .
19 قالَتْ علیها السلام: إنّى قَدِاسْتَقْبَحْتُ ما یُصْنَعُ بِالنِّساءِ، إنّهُ یُطْرَحُ عَلىَ الْمَرْئَةِ الثَّوبَ فَیَصِفُها لِمَنْ رَأى، فَلا تَحْمِلینى عَلى سَریرٍ ظاهِرٍ، اُسْتُرینى، سَتَرَکِ اللّهُ مِنَ النّارِ.(80)
ترجمه :
در آخرین روزهاى عمر پر برکتش ضمن وصیّتى به اسماء فرمود: من بسیار زشت و زننده مى دانم که جنازه زنان را پس از مرگ با انداختن پارچه اى روى بدنش تشییع مى کنند.
و افرادى اندام و حجم بدن او را مشاهده کرده و براى دیگران تعریف مى نمایند.
مرا بر تخت و بلانکاردى که اطرافش پوشیده نیست و مانع مشاهده دیگران نباشد قرار مده بلکه مرا با پوشش کامل تشییع کن، خداوند تورا از آتش جهنّم مستور و محفوظ نماید.
20 قالَتْ علیها السلام: .... إنْ لَمْ یَکُنْ یَرانى فَإنّى أراهُ، وَ هُوَ یَشُمُّ الریح .(81)
ترجمه :
مرد نابینائى وارد منزل شد و حضرت زهراء علیها السلام پنهان گشت، وقتى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله علّت آن را جویا شد؟
در پاسخ پدر اظهار داشت: اگر آن نابینا مرا نمى بیند، من او را مى بینم، دیگر آن که مرد، حسّاس است و بوى زن را استشمام مى کند.
21 قالَتْ علیها السلام: أصْبَحْتُ وَ اللّهِ! عاتِقَةً لِدُنْیاکُمْ، قالِیَةً لِرِجالِکُمْ.(82)
ترجمه :
بعد از جریان غصب فدک و احتجاج حضرت، بعضى از زنان مهاجر و انصار به منزل حضرت آمدند و احوال وى را جویا شدند، حضرت در پاسخ فرمود: به خداوند سوگند، دنیا را آزاد کردم و هیچ علاقه اى به آن ندارم، همچنین دشمن و مخالف مردان شما خواهم بود.
22 قالَتْ علیها السلام: إنْ کُنْتَ تَعْمَلُ بِما أمَرْناکَ وَ تَنْتَهى عَمّا زَجَرْناکَ عَنْهُ، قَأنْتَ مِنْ شیعَتِنا، وَ إلاّ فَلا. (83)
ترجمه :
فرمود: اگر آنچه را که ما اهل بیت دستور داده ایم عمل کنى و از آنچه نهى کرده ایم خوددارى نمائى، تو از شیعیان ما هستى وگرنه، خیر.
23 قالَتْ علیها السلام: حُبِّبَ إلَیَّ مِنْ دُنْیاکُمْ ثَلاثٌ: تِلاوَةُ کِتابِ اللّهِ، وَالنَّظَرُ فى وَجْهِ رَسُولِ اللّهِ، وَالاْ نْفاقُ فى سَبیلِ اللّهِ.
ترجمه :
فرمود: سه چیز از دنیا براى من دوست داشتنى است: تلاوت قرآن، نگاه به صورت رسول خدا، انفاق و کمک به نیازمندان در راه خدا.
24 قالَتْ علیها السلام: أُوصیکَ اَوّلاً أنْ تَتَزَوَّجَ بَعْدى بِإبْنَةِ اُخْتى أمامَةَ، فَإنَّها تَکُونُ لِوُلْدى مِثْلى، فَإنَّ الرِّجالَ لابُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّساءِ.(84)
ترجمه :
در آخرین لحظات عمرش به همسر خود چنین سفارش نمود:
پس از من با دختر خواهرم أمامه ازدواج نما، چون که او نسبت به فرزندانم مانند خودم دلسوز و متدیّن است .
همانا مردان در هر حال، نیازمند به زن مى باشند.
25 قالَتْ علیها السلام: الْزَمْ رِجْلَها، فَإنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ أقْدامِها، و الْزَمْ رِجْلَها فَثَمَّ الْجَنَّةَ.(85)
ترجمه :
فرمود: همیشه در خدمت مادر و پاى بند او باش، چون بهشت زیر پاى مادران است ؛ و نتیجه آن نعمت هاى بهشتى خواهد بود.
26 قالَتْ علیها السلام: ما یَصَنَعُ الصّائِمُ بِصِیامِهِ إذا لَمْ یَصُنْ لِسانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوارِحَهُ.(86)
ترجمه :
فرمود: روزه دارى که زبان و گوش و چشم و دیگر اعضاء و جوارح خود را کنترل ننماید هیچ سودى از روزه خود نمى برد.
27 قالَتْ علیها السلام: اَلْبُشْرى فى وَجْهِ الْمُؤْمِنِ یُوجِبُ لِصاحِبهِ الْجَنَّةَ، وَ بُشْرى فى وَجْهِ الْمُعانِدِ یَقى صاحِبَهُ عَذابَ النّارِ.(87)
ترجمه :
فرمود: تبسّم و شادمانى در برابر مؤ من موجب دخول در بهشت خواهد گشت، و نتیجه تبسّم در مقابل دشمنان و مخالفان سبب ایمنى ازعذاب خواهد بود.
28 قالَتْ علیها السلام: لایَلُومَنَّ امْرُءٌ إلاّ نَفْسَهُ، یَبیتُ وَ فى یَدِهِ ریحُ غَمَرٍ.( 88)
ترجمه :
فرمود: کسى که بعد از خوردن غذا، دست هاى خود را نشوید دست هایش آلوده باشد، چنانچه ناراحتى برایش بوجود آید کسى جز خودش را سرزنش نکند.
29 قالَتْ علیها السلام: اصْعَدْ عَلَى السَّطْحِ، فَإنْ رَأیْتَ نِصْفَ عَیْنِ الشَّمْسِ قَدْ تَدَلّى لِلْغُرُوبِ فَأعْلِمْنى حَتّى أدْعُو.(89)
ترجمه :
روز جمعه نزدیک غروب آفتاب به غلام خود مى فرمود: بالاى پشت بام برو، هر موقع نصف خورشید غروب کرد مرا خبر کن تا براى خود و دیگران دعا کنم .
30 قالَتْ علیها السلام: إنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعا وَلایُبالى .(90)
ترجمه :
فرمود: همانا خداوند متعال تمامى گناهان بندگانش را مى آمرزد و از کسى باکى نخواهد داشت .
31 قالَتْ علیها السلام: الْجارُ ثُمَّ الدّارُ.(91)
ترجمه :
فرمود: اوّل باید در فکر مشکلات و آسایش همسایه و نزدیکان و سپس در فکر خویشتن بود.
32 قالَتْ علیها السلام: الرَّجُلُ اُحَقُّ بِصَدْرِ دابَّتِهِ، وَ صَدْرِ فِراشِهِ، وَالصَّلا ةِ فى مَنْزِلِهِ إلا الاْ مامَ یَجْتَمِعُ النّاسُ عَلَیْهِ.(92)
ترجمه :
فرمود: هر شخصى نسبت به مرکب سوارى، و فرش منزل خود و برگزارى نماز در آن از دیگرى در أُلویّت است مگر آن که دیگرى امام جماعت باشد و بخواهد نماز جماعت را إقامه نماید، نباشد.
33 قالَتْ علیها السلام: یا أبَة، ذَکَرْتُ الْمَحْشَرَ وَوُقُوفَ النّاسِ عُراةً یَوْمَ الْقیامَةِ، واسَوْاء تاهُ یَوْمَئِذٍ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ.(93)
ترجمه :
اظهار داشت: اى پدر، من به یاد روز قیامت افتادم که مردم چگونه در پیشگاه خداوند با حالت برهنه خواهند ایستاد و فریاد رسى ندارد، جز اعمال و علاقه نسبت به اهل بیت علیهم السلام .
34 قالَتْ علیها السلام: إذا حُشِرْتُ یَوْمَ الْقِیامَةِ، أشْفَعُ عُصاةَ أُمَّةِ النَّبىَّ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّمَ.(94)
ترجمه :
فرمود: هنگامى که در روز قیامت برانگیخته و محشور شوم، خطاکاران امّت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله، را شفاعت مى نمایم .
35 قالَتْ علیها السلام: فَأکْثِرْ مِنْ تِلاوَةِ الْقُرآنِ، وَالدُّعاءِ، فَإنَّها ساعَةٌ یَحْتاجُ الْمَیِّتُ فیها إلى أُنْسِ الأحْیاءِ.(95)
ترجمه :
ضمن وصیّتى به امام علىّ علیه السلام اظهار نمود: پس از آن که مرا دفن کردى، برایم قرآن را بسیار تلاوت نما، و برایم دعا کن، چون که میّت در چنان موقعیّتى بیش از هر چیز نیازمند به اُنس با زندگان مى باشد.
36 قالَتْ علیها السلام: یا أبَا الحَسَن، إنّى لا سْتَحى مِنْ إلهى أنْ أکَلِّفَ نَفْسَکَ مالاتَقْدِرُ عَلَیْهِ.(96)
ترجمه :
خطاب به همسرش امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام کرد: من از خداى خود شرم دارم که از تو چیزى را در خواست نمایم و تو توان تهیه آنرا نداشته باشى .
37 قالَتْ علیها السلام: خابَتْ أُمَّةٌ قَتَلَتْ إبْنَ بِنْتِ نَبِیِّها.(97)
ترجمه :
فرمود: رستگار و سعادتمند نخواهند شد آن گروهى که فرزند پیامبر خود را به قتل رسانند.
38 قالَتْ علیها السلام: ... وَ النَّهْىَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیها عَنِ الرِّجْسِ، وَاجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجابا عَنِ اللَّعْنَةِ، وَ تَرْکَ السِّرْقَةِ ایجابا لِلْعِّفَةِ.(98)
ترجمه :
فرمود: خداوند متعال منع و نهى از شرابخوارى را جهت پاکى جامعه از زشتى ها و جنایت ها؛ و دورى از تهمت ها و نسبت هاى ناروا را مانع از غضب و نفرین قرار داد؛ و دزدى نکردن، موجب پاکى جامعه و پاکدامنى افراد مى گردد.
39 وَ حَرَّمَ اللّهُ الشِّرْکَ إخْلاصا لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ، فَاتَّقُوا اللّه حَقَّ تُقاتِهِ، وَ لا تَمُوتُّنَ إلاّ وَ أنْتُمْ مُسْلِمُونَ، وَ أطیعُوا اللّه فیما أمَرَکُمْ بِهِ، وَ نَهاکُمْ عَنْهُ، فَاِنّهُ، إنَّما یَخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءِ.(99)

ترجمه :
و خداوند سبحان شرک را (در امور مختلف ) حرام گرداند تا آن که همگان تن به ربوبیّت او در دهند و به سعادت نائل آیند؛ پس آن طورى که شایسته است باید تقواى الهى داشته باشید و کارى کنید تا با اعتقاد به دین اسلام از دنیا بروید.
بنابر این باید اطاعت و پیروى کنید از خداوند متعال در آنچه شما را به آن دستور داده یا از آن نهى کرده است، زیرا که تنها علماء و دانشمندان (اهل معرفت ) از خداى سبحان خوف و وحشت خواهند داشت .
40 أمّا وَاللّهِ، لَوْ تَرَکُوا الْحَقَّ عَلى أهْلِهِ وَاتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبیّه، لَمّا اخْتَلَفَ فِى اللّهِ اثْنانِ، وَلَوَرِثَها سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ، وَخَلْفٌ بَعْدَ خَلَفٍ حَتّى یَقُومَ قائِمُنا، التّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلام .(100)

ترجمه :
فرمود: به خدا سوگند، اگر حقّ یعنى خلافت و امامت را به اهلش سپرده بودند؛ و از عترت و اهل بیت پیامبر صلوات اللّه علیهم پیروى ومتابعت کرده بودند حتّى دو نفر هم با یکدیگر درباره خدا و دین اختلاف نمى کردند.
و مقام خلافت و امامت توسط افراد شایسته یکى پس از دیگرى منتقل مى گردید و در نهایت تحویل قائم آل محمّد عجّل اللّه فرجه الشّریف، و صلوات اللّه علیهم اجمعین مى گردید که او نهمین فرزند از حسین علیه السلام مى باشد.

 

ارجاعات:

1-فهرست نام مشخّصات بعضى از کتابهائى که مورد استفاده این مجموعه قرار گرفته است در قسمت آخر جلد دوّم همین مجموعه نفیسه موجود مى باشد.
2-از شاعر محترم: آقاى کمپانى .
3-اشعار از شاعر محترم: آقاى وصال شیرازى .
4-نام مبارک آن حضرت به عنوان فاطمه، زهراء: به عدد حروف أبجد، چنین است: 135، 213.
5-به ترتیب، مطابق بیست و هشتم مرداد، و یا هفدهم شهریور، سال دهم هجرى شمسى خواهد بود.
6-ولادت و دیگر حالات حضرت زهراء سلام اللّه علیها بر گرفته شده است از:
الشیّعة: ج 1، مناقب ابن شهر آشوب: ج 1، بحارالانوار: ج 43 و44، عیون المعجزات شیخ حسین عبدالوهّاب، کشف الغمّة: ج 1، أنساب الاشراف: ج 2، تهذیب الاحکام: ج 6، اعلام الورى: ج 1، مجموعه نفیسه، تاریخ اهل البیت علیهم السلام، تذکرة الخواصّ، الفصول المهمّة، ینابیع المودّة، فاطمة الزّهراء سلام اللّه علیها، دلائل الامامة و... .
7-از شاعر محترم: (ژولیده ).
8-الخرایج و الجرایح: ج 2، ص 525، ح 1، و الثّاقب فى المناقب، ص 285، ح 244، و بحارالانوار، ج 43، ص 2 3، و دلائل الامامة: ص 76، ح 17.
9-إحقاق الحقّ: ج 25، ص 279، بحارالانوار: ج 43، ص 20، ح 7.
10-أعیان الشّیعة: ج 1، ص 312 و379، فاطمة الزّهراء علیها السلام: ص 106، کشف الغمّة: ج 1، ص 359.
11-بحارالانوار: ج 43، ص 137 145 به نقل از کافى، کشف الغمّة، مصباح الانوار، .... و احقاق الحقّ: ج 19، ص 134 136 با تفاوت .
12-دلائل الامامة: ص 81، ح 21، بحارالانوار: ج 43، ص 9، ح 16.
13-بحارالانوار: ج 16، ص 3.
14-بحارالانوار: ج 16، ص 225 به نقل از صحیفة الرّضا علیها السلام .
15-احتجاج طبرسى: ج 1، ص 18، تفسیر امام عسکرى علیه السلام: ص 346.
16-الثّاقب فى المناقب: ص 290، ح 248.
17-حقیر گوید: شفا گرفتن براى أمراض و دردها به وسیله دعاها نیاز حتمى به ایمانى راسخ و عقیده اى کامل دارد، ضمنا شاهد احوال چندین کودک و بزرگسال بوده ام که به وسیله و برکت همین دعا شفاء یافته اند.
18-دلائل الامامة: ص 107، ح 35، بحارالانوار: ج 43، ص 66 68، ح 59، الخرایج و الجرایح، ج 2، ص 533، ح 9.
19-اصول کافى: ج 1، ص 460، ح 7.
20-بحارالانوار: ج 43، ص 47.
21-کتاب العوالم: ج 11، ص 629.
22-بحارالانوار: ج 43، ص 31، ح 38، تفسیر عیّاشى: ص 29، ح 35، إحقاق الحقّ: ج 19، ص 113.
23-احقاق الحقّ: ج 25، ص 350، أعیان الشّیعة: ج 1، ص 322.
24-بحارالانوار: ج 43، ص 28، ح 33، الخرایج و الجرایح: ج 2، 530، ح 6.
25-احقاق الحقّ: ج 25، ص 272.
26-احقاق الحقّ: ج 25، ص 255، بحار: ج 43، ص 81، مستدرک الوسائل: ج 5، ص 244، ح 1.
27-مستدرک الوسائل: ج 3، ص 23، ح 1.
28-سوره حجر: آیه 44.
29-بحارالانوار: ج 43 ص 87 89 ح 9.
30-أعیان الشّیعة: ج 1، ص 318، به نقل از الامامة و السّیاسة .
31-إحقاق الحقّ: ج 19، ص 112 و 113، داستان مفصّل است، علاقه مندان مراجعه نمایند.
32-إحقاق الحقّ: ج 25، ص 251.
33-علل الشّرایع: ص 179، ح 6.
34-أمالى مفید: ص 130، ح 6 و در کتاب احقاق الحقّ: ج 25، ص 222 به نقل از امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله وارد شده است .
35-معالى السّبطین: ج 2، ص 11، بحار: ج 44، ص 29، ح 37.
36-أعیان الشّیعة: ج 1، ص 314، به نقل از صحیح بخارى .
37-بحارالانوار: ج 43، ح 8، به نقل از خصال شیخ صدوق .
38-اعیان الشّیعة: ج 1، ص 320.
39-بحارالانوار: ج 43، ص 52، س 1.
40-احقاق الحقّ: ج 25، ص 97 و ص 85 .
41-الثّاقب فى المناقب: ص 293، ح 250.
42-احتمالاً مضمون سؤ الها مختلف بوده است، نه این که سؤ ال را تکرار کرده باشد.
43-تفسیرالامام العسکرى علیه السلام: ص 340، ح 216، بحارالانوار: ج 2، ص 3، ح 3.
44-اصول کافى: ج 1، ص 240، ح 2 و 3 و 5.
45-اصول کافى: ج 1، ص 527، ح 3، عیون اخبارالرّضا علیه السلام: ج 1، ص 41، ح 2، مناقب ابن شهرآشوب: ج 1، ص 296، الجواهر السنیّة: ص 163 و... .
لوح حضرت فاطمه زهراء علیها السلام بسیار مفصّل است، به قطعاتى کوتاه اشاره شد، در خواندن و نگهدارى این لوح مقدّس فضائل و خواصّى وجود دارد.
علاقه مندان به کتابهاى مربوطه مراجعه فرمایند. و اخیرا توسّط انتشارات مرقد مطهّر مرحوم علاّمه مجلسى رحمة اللّه علیه با طرحى زیبا چاپ و منتشر گردیده است .
46-بحارالانوار: ج 43، ص 309، س 5، ضمن ح 72.
47-تلخیص از بحارالانوار: ج 43، ص 175 177.
48-بحارالانوار: ج 43، ص 172، ح 12، أعیان الشّیعة: ج 1، ص 321.
49-در مدّت بقاء حضرت زهراء علیها السلام پس از رحلت پدرش اختلاف نظر است و در این زمینه روایات مختلفى وارد شده است .
50-مستدرک الوسائل: ج 2، ص 134، ح 7، و ص 360، ح 4.
51-إحقاق الحقّ: ج 25، ص 549، أعیان الشّیعة: ج 1، ص 320.
و همین داستان را نیز امام جعفر صادق علیه السلام با اندک تفاوتى بیان فرموده است و در پایان به نقل از قول پدرش حضرت باقر العلوم علیه السلام مى افزاید: اوّلین تابوتى که در اسلام براى حمل جنازه ساخته شد، تابوت مادرم، زهراء علیها السلام بود.
دعائم الاسلام: ج 1، ص 232 و مستدرک الوسائل: ج 2، ص 316، ح 5.
52-بحارالانوار: ج 43، ص 191، ح 20، فاطمة الزّهراء علیها السلام: ص 337 340 و أعیان الشّیعة: ج 1، ص 321.
53-دلائل الامامة: ص 131، ح 42، بحارالانوار: ج 43، ص 209.
54-از شاعر محترم آقاى رضائى .
55-از شاعر محترم آقاى کمپانى .
56-تهذیب شیخ طوسى :، ج 1، ص 465، ح 168.
57-بحار الانوار: ج 43، ص 91، ح 16.
58-بحار الانوار: ج 43، ص 89 ح 11 و 12.
59-بحار الانوار: ج 43، ص 86 بنقل از تفسیر ثعلبى .
60-مستدرک الوسائل: ج 5، ص 244، ح 1.
61-از شاعر محترم آقاى کمپانى .
62-شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: ج 16، ص 211.
63-ریاحین الشّریعة: ج 1، ص 93.
64-تفسیر الامام العسکرى علیه السلام: ص 330، ح 191، بحارالانوار: ج 23، ص 259، ح 8.
65-تنبیه الخواطر معروف به مجموعة ورّام: ص 108 و 437، بحار: ج 67، ص 249، ح 25.
66-شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: ج 2، ص 449 مجمع الزّوائد: ج 9، ص 132.
67-کوکب الدّرىّ: ج 1، ص 254.
68-بحارالانوار: ج 68، ص 155، س 20، ضمن ح 11.
69-اصول کافى: ج 1، ص 460، بیت الاحزان: ص 104، بحارالانوار: ج 28، ص 250، ح 30.
70-صحیح مسلم: ج 2، ص 72، صحیح بخارى: ج 6، ص 176.
71-بحارالانوار: ج 28، ص 303، صحیح مسلم: ج 2، ص 72، بخارى: ج 5، ص 5.
72-بیت الاحزان: ص 113، کشف الغمّة: ج 2، ص 494.
73-خصال: ج 1، ص 173، احتجاج: ج 1، ص 146.
74-ریاحین الشّریعة: ج 1، ص 312، فاطمة الزّهراء علیها السلام: ص 360، قطعه اى از خطبه طولانى و معروف آن مظلومه در جمع مهاجرین و انصار.
75-بحارالانوار: ج 43، ص 200، ح 30.
76-بحارالانوار: ج 43، ص 185، ح 17.
77-الامامة والسّیاسة: ص 30، بحارالانوار: ج 28، ص 355، ح 69.
78-بحارالانوار: ج 43، ص 54، ح 48.
79-زهرة الرّیاض کوکب الدّرى: ج 1، ص 253.
80-تهذیب الاحکام: ج 1، ص 429، کشف الغمّه: ج 2، ص 67، بحار:ج 43، ص 189،ح 19.
81-بحارالانوار: ج 43، ص 91، ح 16، إحقاق الحقّ: ج 10، ص 258.
82-دلائل الامامة: ص 128، ح 38، معانى الاخبار: ص 355، ح 2.
83-تفسیر الامام العسکرى علیه السلام: ص 320، ح 191.
84-بحارالانوار: ج 43، ص 192، ح 20، أعیان الشّیعة: ج 1، ص 321.
85-کنزل العمّال: ج 16، ص 462، ح 45443.
86-مستدرک الوسائل: ج 7، ص 336، ح 2، بحارالانوار: ج 93، ص 294، ح 25.
87-تفسیر الامام العسکرى علیه السلام: ص 354، ح 243، مستدرک الوسائل: ج 12، ص 262، بحارالانوار: ج 72، ص 401، ح 43.
88-کنزل العمّال: ج 15، ص 242، ح 40759.
89-دلائل الامامة: ص 71، س 16، معانى الاخبار: ص 399، ضمن ح 9.
90-تفسیر التّبیان: ج 9، ص 37، س 16.
91-علل الشّرایع: ج 1، ص 183، بحارالانوار: ج 43، ص 82، ح 4.
92-مجمع الزّوائد: ج 8، ص 108، مسند فاطمه: ص 33 و 52.
93-کشف الغمّة: ج 2، ص 57، بحار الانوار: ج 8، ص 53، ح 62.
94-إحقاق الحقّ: ج 19، ص 129.
95- بحارالانوار: ج 79، ص 27، ضمن ح 13.
96-أمالى شیخ طوسى: ج 2، ص 228.
97-مدینة المعاجز: ج 3، ص 430.
98-ریاحین الشّریعة: ج 1، ص 312، فاطمة الزهراء علیها السلام: ص 360، قطعه اى از خطبه طولانى و معروف آن مظلومه .
99- همان مدرک قبل .
100-الامامة والتبصرة: ص 1، بحارالانوار: ج 36، ص 352، ح 224.

 

next page
next page

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی